ادب و هنر

مخمس "رهبر آزادگان" سروده مرحوم شفق به مناسبت آزادی امام خمینی و بازگشت ایشان به قم



 مخمس "رهبر آزادگان" به همراه دو قطعه شعر دیگر به مناسبت آزادی امام خمینی و در لحظه بازگشت ایشان به قم در جزوه ای پانزده برگی انتشار یافت. محمد حسین بهجتی(شفق) این اشعار را سروده بود.

 

«رهبر آزادگان»
باز طبیعت کشید به روی گلشن پرند
به چهرة روزگار دوباره زد نوشخند
گیتی فرسوده باز، جوان شد و دلپسند
به دامن دشت باز، بهار دیبا فکند
باز به آهستگی باد بهاری وزید

باز برآورده طبع، شکوفه‌ها رنگ رنگ
نهال‌ها دوش دوش، بنفشه‌ها تنگ تنگ
بیخته دُرّ مشت مشت، ریخته زر چنگ چنگ
چو ارتش صلح سرو، کشیده صف هنگ هنگ
به هر طرف جفت جفت ستاده ناژو و بید

سبزه نگر پشت پشت، لاله نگر موج موج
قمریکان اَلفْ اَلفْ، بلبلکان فوج فوج
دمیده گل دشت دشت، رسته سمن زوج زوج
کبوتران صف به صف گرفته بر اوج، اوج
خنده زده قاه قاه کبک میان خوید

سمن لباسِ سفید کرده به بر چون عروس
دمن شده از گیاه چو گنبد آبنوس
چمن زده هر نفس به پای شمشاد بوس
به تخت فیروزه گل نموده خندان جلوس
غرق شعف زین نشاط که رهبر ما رسید

رهبر آزادگان ز حبس آزاد شد
ز مقدمش جان و دل با طرب و شاد شد
خرمن اندوه و غم چو کاه بر بادشد
فضا پر از نور شد طبیعت آباد شد
ز آفتابی که شب در دل ظلمت دمید

ز موجِ شور و نشاط به لرزش آمد زمین
شادی عشق و امید برق زد از هر جبین
چو یوسفِ خویش دید ملّت اندوهگین
گرفت اطراف او چو حلقه گرد نگین
ز دلخوشی جامه را چو غنچه بر تن درید

گلی که دل در غمش چو لاله شد غرق خون
نمود رخسار خویش ز پرده آمد برون
ندارد از عشقِ او، روان قرار و سکون
به سر ز شوقش نشاط، به دل ز مهرش جنون
تازه به نورش امل زنده به بویش امید

پیمبر صلح و داد قائد آزادگی است
به نهضت دینی‌اش همیشه آمادگی است
مکن عجب کاین صفات در او خدادادگی است
بهر ستم‌کش همی شیوه‌اش افتادگی است
و ز پی اهل ستم، بود عذابی شدید

شنیده‌ای این حدیث بسی تو از خاص و عام
که عالمان وارثند ز انبیای عظام
خواهی اگر بُرد پی به حاصل این کلام
نگر بدین مرد پاک زعیم عالیمقام
که چون رُسل از قیام کرد قیامت پدید

کار رسولان بُوَد هدایت گمرهان
قیام بر ضدّ ظلم، یاری بیچارگان
خود این سه خصلت بود در این مجاهد عیان
چو هست مطلب عیان دگر چه جای بیان
ز ما هزار آفرین بر این زعیم رشید

ملت اگر جان و دل به عشق او باختند
وگر عزیزان خویش فدای او ساختند
وگر سر خود چو گوی در رهش انداختند
مبارزش یافتند که پیش او تاختند
بلی شد از نهضتش دین و خرد رو سفید

دولت دیدار دوست همیشه پاینده باد
ملّت ما را چو گل، لبی پر از خنده باد
حقیقت و صلح و عدل،‌میان ما زنده باد
ریشة ظلم و فساد، ز بیخ برکنده باد
روشن و تابنده باد قلب همه از امید
.

 

منبع: خاطرات حجت الاسلام والمسلمین محمد حسین بهجتی( شفق) – به کوشش: محمد قبادی- تهران- سوره مهر- 1388



 
تعداد بازدید: 6505



آرشیو ادب و هنر

نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی:

جدیدترین مطالب

پربازدیدها

© تمامی حقوق برای پایگاه اطلاع رسانی 15 خرداد 1342 محفوظ است.