مراد سلیمانی زمانه
20 فروردين 1396
دانشگاه تهران بهرغم تلاش حکومت پهلوی برای کنترل آن، به کانون مبارزه علیه حکومت تبدیل شد. نیمة اول دهة 1340 دوران بازیابی و خودیابی نیروهای مذهبی است که به تدریج دامنة آن اقشار فرهنگی جامعه را نیز در بر میگیرد. بهطوریکه دانشجویان با اقدامات عملی خود نظیر، تحصن، اعتصاب، نشست اعتراضی، تظاهرات و راهپیمایی تلاشهای زیادی را برای همراهی و همگامی با نهضت اسلامی انجام دادند.
اگرچه برخی از اعتصابات و اعتراض آنها در ظاهر جنبة صنفی داشت اما در باطن با اهداف سیاسی صورت میگرفت. بنا به گزارش رئیس دانشگاه تهران به نخستوزیر وقت، ساعت 11 پیش از ظهر اول بهمن 1340 نظامیان از بالای نردهها، داخل دانشگاه شده و دانشجویان را که در محوطة دانشگاه بوده و نسبت به حادثهای برای فرهنگیان معترض بودند، شدیداً مضروب کرده و سپس به آزمایشگاهها و کتابخانهها و بهداری دانشگاه رفته، تجهیزات دانشگاه را نیز مورد حمله قرار دادند.(1) این اولین باری نبود که حریم دانشگاه دستخوش تطاول نیروهای امنیتی میشد. پس از آن نیز با شروع نهضت امام خمینی(ره) و اعلام مواضع دانشجویان این هجوم همچنان ادامه پیدا کرد، بهطوریکه سرپرست سازمان رهبری جوانان در تاریخ 17 مهر 1341 وخامت اوضاع داخلی دانشگاه تهران را بیش از آن دانست که مقامات مختلف آن را بازگو میکردند. وی خاطرنشان کرد که اگر در اینباره چارة سریع نشود باید انتظار واکنشهای شدیدتری را از طرف دانشجوبان داشت. نامبرده یکی از کانونهای بسیار مؤثر دستهبندیهای دانشجویان را خوابگاه کوی امیرآباد تهران ذکر کرده بود، زیرا هر شب در آنجا بحث دانشجویان جنبههای سیاسی حاد به خود میگرفت، نقشة عملیات روز بعد یا روزهای بعد طرحریزی میشد و اولیای امور از ادارة آن و یا نظارت بر آن عاجز و پیشنهاد کرده بودند تا بلافاصله سرپرست مقتدری برای ادارة امور آنجا از طرف دانشگاه انتخاب و مأمور شود. اهمیت موضوع موجب شد تا نخستوزیر وقت از معاونش(محمد باهری) بخواهد گزارش مذکور را بدون فوریت وقت مورد بررسی و مذاکره قرار دهد.(2) محمدرضا پهلوی با پیشبینی پیامدهای تصویبنامة انجمنهای ایالتی و ولایتی و واکنش دانشجویان در مهر 1341 از حکیمی (رئیس انتظامات دانشگاه تهران) میخواهد تا با هماهنگی دانشگاه و سازمان اطلاعات و امنیت کشور(ساواک) اقدام به ایجاد سازمانی مرکب از یک رئیس، دو معاون و یک رئیس قرارگاه و یک رئیس دفتر و استخدام یکصدنفر گارد نماید تا به امور داخلی دانشگاه بپردازد.(3) با این حال شدت فعالیت دانشجویان دانشگاه تهران به گونهای بود که حکیمی در مهر 1341 طی گزارشی به نخستوزیر، اسدالله علم، میتینگ، پخش اعلامیه، سخنرانی و اجتماع دانشجویان با اهداف سیاسی را دارای عواقب وخیمی برای دانشگاه ذکر و خواستار واگذاری واحدی نظامی برای دانشگاه شد تا در مواقع لزوم از قوای انتظامی استفاده و از پخش اعلامیه و دادن شعار و اجتماع دانشجویان جلوگیری شود.(4)
نخستوزیر همچنین در گزارشی در تاریخ 22 فروردین1342 با رمز گارد شاهنشاهی چنین به اطلاع محمدرضا پهلوی رسانده بود:
«امروز در دانشگاه [تهران] تظاهراتی صورت گرفت و جمعیت تماشاچی میتینگ 1500 نفر تخمین داده شد. بعد از برگزاری میتینگ هم عدهای اعتصاب غذا و عدهای هم به عنوان همدردی با آنها در دانشگاه ماندهاند.»(5)
از نظر نخستوزیر وقت اسدالله علم، کار دانشگاه را باید آنقدر با خونسردی تلقی کرد تا خود به صورت مبتذل درآید.
اما نسل جوان دانشگاهی از همان روزهای آغازین نهضت اسلامی ایران، امام خمینی(ره) را زبان گویای خود یافتند، از این رو به سوی امام شتافتند و بدینگونه پیوندی استوار میان امام و نسل جوان پدید آمد. آنها از همان ابتدای نهضت بارها حضوراً با امام خمینی(ره) ملاقات، گفتوگو و مورد ارشاد و راهنمایی قرار میگرفتند. به عنوان مثال ساواک در اردیبهشت 1342 گزارش داده که دانشجویان وابسته به انجمن اسلامی دانشگاه تهران که هدف از تشکیلات خود را اشاعة دین و هدایت نسل جوان در دانشگاهها میدانند، با امام خمینی(ره) در قم ملاقات و پشتیبانی خود را از علما اعلام و خواهان رابطة نزدیکتری بین دانشگاه و حوزة علیمه بودهاند.(6)
در جریان قیام 15 خرداد 1342 که با دستگیری امام خمینی(ره) تظاهرات و اعتراضهای مردم اوج گرفت، دانشجویان نیز اعتراض خود را با پیوستن به مردم و همچنین به صورت مستقل اعلام کردند و در تظاهرات، فعالانه شرکت داشتند. شب یازدهم محرم(در سال 1342) تظاهرات باشکوهی از طرف دانشجویان دانشگاه تهران به عنوان پشتیبانی از امام به وقوع پیوست، دانشجویان تظاهرات را از مسجد هدایت واقع در چهارراه اسلامبول در تهران آغاز کرده با شعار «خمینی پیروز است» به سوی بازار حرکت کردند، پس از عبور از بازار بزرگ تهران، وارد میدان مولوی و از آنجا به میدان شاه رفتند. در میدان شاه یکی از دانشجویان روی چارپایه قرار گرفت و سخنانی در مورد ادامة نهضت امام خمینی(ره) اعلام داشت. با یاد و نام امام خمینی(ره) دانشجویان به شدت ابراز احساسات کردند. آنگاه دانشجویان وارد مدرسة «حاج ابوالفتح» شدند و در مجلس عزایی که از طرف روحانیون تهران در آنجا بر پا بود شرکت کردند. در اینجا نیز دانشجویی طی نطقی، قانونشکنیهای حکومت محمدرضا پهلوی را محکوم کرد و نهضت اسلامی را ستود و پشتیبانی عموم دانشگاهیان را از امام خمینی(ره) و مبارزات ضد استعماری ایشان اعلام کرد.(7) پس از آن تظاهرات با شکوهی به منظور ابراز وحدت و همبستگی بازار و دانشگاه به طرف دانشگاه برگزار شد که با سرکوب مواجه شد.
در ادامه سرکوبها، در شب 16 خرداد نیروهای حکومت پهلوی به کوی دانشگاه در امیرآباد حمله کردند و صدها دانشجو را که سرگرم شنیدن نطق عاشورای امام خمینی(ره) بودند، بازداشت و روانة زندان کردند. دانشگاه تهران، صبح پنجشنبه 16 خرداد بسته شد و دانشجویان به وسیلة کماندوهای حکومت پهلوی پراکنده شدند.(8) بعد از قیام 15 خرداد 1342 به تدریج بر محبوبیت و مقبولیت ایشان در بین دانشجویان افزوده شد. در حقیقت امام خمینی(ره) در این زمان در مقام مرجعیت با طرح مواضع ضد استعماری و استبدادی و تأکید بر هویت اسلامی، پاسخگوی نسل جوان پرسشگر بودند. بعد از تبعید تا پیروزی انقلاب اسلامی نیز ارتباط امام خمینی(ره) با دانشجویان از طریق ارسال نامه، پیام، سخنرانی و نیز نمایندگان، همچنان برقرار بود.
اسدالله علم پس از سرکوب قیام 15 خرداد و کنارهگیری از نخستوزیری در اسفند همان سال علاقمند بود وزیر دربار شود، ولی محمدرضا پهلوی شغل دیگری برای او در نظر گرفته بود و آن ریاست دانشگاه پهلوی شیراز بود. گرچه علم این تغییر را پذیرفت، اما به نظر میرسید که در عمل راضی نبود.(9) کمیتة دانشجویان مبارز دانشگاه با اطلاع از انتصاب علم به ریاست دانشگاه پهلوی، در سال 1343 طی اعلامیة شدیدالحنی مخالفت خود را با انتصاب علم ابراز داشتند. در این اعلامیه و در ذیل عنوان «دانشگاه نمونه!» تأسیس دانشگاه پهلوی را نقشه استعمار برای سرگردان و نومیدکردن نوجوانان کشور دانسته و هدف آن را ضربة خطرناک به فرهنگ و نیروی فعال کشور دانستند که «ریاست آن بر عهده کسی است که در خیانت، جنایت و آدمکشی شخصی نمونه است. شخصی که در دوران سیاه نخستوزیری خویش با زندانی کردن حضرت آیتالله خمینی، مرجع عالیقدر تشیع... و نیز آدمکشی وحشیانه 15 خرداد 42[13] ذرهای آبرو و حیثیت برای خود باقی نگذاشت.» دانشجویان در پایان اعلامیه متذکر شدند: «اکنون دانشجویان مبارز و پاک این دانشگاه در سختترین شرایط مشغول تحصیل میباشند. زیرا از یک طرف شاهد تبعیضها، نابکاریها و جنایاتی هستند که در دانشگاه انجام میگیرد و از طرفی مجبور به ادامه تحصیل در این دانشگاهند تا حتیالمقدور نقشههای شوم استعمار را نقش بر آب سازند. ما دانشجویان دانشگاه پهلوی شیراز همبستگی کامل خود را با برادران مبارز خود در تمام دانشگاههای ایران و کلیه مبارزین بر علیه دستگاه در سراسر ایران اعلام میداریم و منتظر روزی هستیم که با سایر برادران ایران خود هم صدا شده با تمام قدرت در برانداختن استعمار از کشور خویش بکوشیم. ما همچون سایر افراد پاک از شاه خائن و سایر غلامان خانهزاد او به شدت متنفریم و اعتراض خود را از ورود نظامیان و افراد گارد به محیط مقدس دانشگاه اعلام میداریم.»(10)
پینوشتها:
1- اسنادی از جنبش دانشجویی در ایران، جلد اول، تهیه و تنظیم معاونت خدمات مدیریت و اطلاع رسانی دفتر رییس جمهور، به کوشش علیرضا اسماعیلی و عیسی عبدی، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1380، صص102-103.
2- همان، صص192 - 194.
3- همان، صص 245 - 246.
4- همان، ص 248.
5- همان، صص 237-238.
6- روحانی، حمید، نهضت امام خمینی(دفتر اول)، تهران، مؤسسه تنظیم ونشر آثار امام خمینی(ره)، تهران، مؤسسه چاپ و نشر عروج، 1381، صص 448-449.
7- همان، صص 472-473.
8- همان، صص 442-440 و 528-489.
9- عَلَم، امیراسدالله، یاداشتهای عَلَم، ویراستار علینقی علیخانی، جلد اول، چاپ ششم، ، تهران، مازیار: معین، 1385، ص 50.
10- اسنادی از جنبش دانشجویی در ایران، جلد چهارم، تهیه و تنظیم معاونت خدمات مدیریت و اطلاع رسانی دفتر رییس جمهور، به کوشش علیرضا اسماعیلی، تهران، سازمان چاپ و انتشارات، 1381، ص 440.
تعداد بازدید: 3869