امین عزیزی
04 مرداد 1396
سرلشکر ولیالله قرنی از جمله شخصیتهای برجسته نظامی ارتش پهلوی به شمار میرفت. او به دلیل اعتقادات دینی و مذهبی، به یکباره بعد از کودتای 28 مرداد و مشاهده فساد و بی بندوباری در بدنه رژیم، مواضع ضد حکومت پهلوی اتخاذ و دست به کودتای نظامی زد و با لو رفتن کودتا به سه سال زندان محکوم گردید. بعد از آزادی از زندان و با آغاز نهضت امام خمینی(ره) قرنی به مرجعیت ایشان گردن نهاد و فعالیتهای خود را دوباره از سر گرفت و با طرفداران امام مرتبط شد و بعد از قیام 15 خرداد به فکر براندازی مجدد حکومت پهلوی با ایجاد تظاهرات اجتماعی و کودتایی نظامی در پیوند با مراجع و روحانیون برجسته از جمله آیتالله میلانی افتاد. اما این بار نیز کودتا لو رفت و به دستگیری وی منجر شد. او بعد از گذراندن سه سال محکومیت از زندان آزاد شد. قرنی هر چند تا پیروزی انقلاب اسلامی همواره تحت تعقیب و کنترل ساواک بود، اما از پای ننشست و مخفیانه فعالیتهایش را در راستای نهضت امام و مبارزه با حکومت پهلوی انجام میداد. مقاله پیش رو میکوشد به بررسی نقش و عملکرد ولیالله قرنی در سالهای نخستین نهضت امام خمینی(ره) بپردازد.
■
شهید قرنی در سال 1292 ش همزمان با هفتمین سال پیروزی نهضت مشروطیت هنگامی که شهر تهران در کشمکشهای خونین مشروطیت فرو رفته بود و گروههای متعدد سیاسی و حکومت در جدال خونین با یکدیگر بودند، در شهر تهران و در خانوادهای متوسطِ مذهبی متولد شد و سومین فرزند خانواده بود. پدر او میرزا آقاخان از مدیران مخابرات تهران بود، هنگامی که شهید قرنی خردسال بود، خانواده او به شیراز منتقل و چند سال در شیراز به سر بردند و مجدداً به تهران منتقل شدند. در مراجعت، پدر او در آباده مریض شد و به علت همان بیماری درگذشت.(1) در آن زمان شهید قرنی ده ساله بود، خانواده او به سرپرستی مادرش یک سال در اصفهان اقامت گزید، تحصیلات ابتدایی را در دبستان گلبهار اصفهان به اتمام رساند. پس از یک سال به همراه خانواده به تهران آمد، تحصیلات متوسطه خود را در دبیرستان دارالفنون آغاز و در دبیرستان نظام (ارتش) به پایان رساند. درسال 1309 ش، وارد دانشکده افسری ارتش « مدرسه صاحب منصبی» دوره دهم شد(2) و در سال 1311 ش با درجه ستوان دومی در رسته توپخانه فارغالتحصیل شد.(3) قرنی افزون بر دانشکده افسری، دوره ستاد دانشگاه جنگ و دوره سهماهه این دانشگاه را نیز سپری کرد.(4) شهید قرنی در سیر زندگی نظامی خود تحصیل در دانشگاه جنگ را با موفقیت و مرتبه ممتاز به پایان رساند و دوره اطلاعات همین دانشگاه را نیز طی نمود(5) و در سال 1329 با درجه سرهنگی فرمانده تیپ مستقل رشت شد و یک سال بعد (1330) به درجه سرتیپی نائل آمد. قرنی در زمان کودتای 28 مرداد 1332، فرمانده نظامی تیپ گیلان بود.(6) هر چند برخی معتقدند قرنی ضمن همکاری با نیروهای سلطنت طلب در سازماندهی و عملیات ضد دولت مصدق در رشت شرکت داشت(7) اما برخلاف این مسأله قرنی خود در اینباره میگوید: «در روز 28 مرداد 1332 من در رشت بودم. بنابراین نمیتوانستم در تهران فعالیتی داشته باشم.»(8)
سپهبد قرنی به علت شایستگی و کاردانی، رتبههای نظامی را یکی پس از دیگری پشت سر گذاشت و در آخرین مرحله پس از کودتای 28 مرداد 1332، با درجه سرتیپی در رأس رکن دوم ستاد ارتش قرار گرفت و تا 20 بهمن 1336 در این سمت بود.(9) به گفته خودش: «بعد از کودتای 28 مرداد، سه نفر بودیم که سلطنت را حفظ کردیم. من و تیمور بختیار به همراه سپهبد آزموده. من، مسؤول رکن دوم ارتش بودم، آقای تیمور بختیار، فرماندار نظامی و حسین آزموده، دادستان نظامی بود.»(10) بر اساس گزارشها و اسناد موجود، خردهگیری سیاسی قرنی علیه حکومت پهلوی به دلیل وابستگی به آمریکا و اشغالگران قدس از پایان 1335 ش و در دوران نخستوزیری حسین علاء آغاز شد. در این دوران، جایگاه سیاسی قرنی در چارچوب انتقاد از دولتهای وقت بود و این انتقاد، با نخستوزیری منوچهر اقبال در فروردین 1336ش بالا گرفت. قرنی در مهرماه 1336 ش به درجه سرلشکری رسید(11) که این امر نشانگر اعتماد محمدرضا پهلوی به او تا این تاریخ است.(12) اما از این تاریخ اختلافاتش با شاه آشکار شد. دلیل این امر، تفاوت دیدگاه سیاسی قرنی- با وجود جایگاه ویژه او در نیمه نخست دهه ۱۳۳۰- با نقطهنظرهای شاه و بسیاری از مقامهای بلندپایه بود.(13) به قول قرنی: «با این طرز فکر و ترواشات کلام و بالاخره موقعی که نتیجه مطالعات و بررسیهای مذهبی و ایدئولوژیکی خود را در کنار خودکامگی و عوارض حکومت شاه قرار دادم به این نتیجه رسیدم که سیستم سلطنتی نه با منطق تطبیق میکند و نه با مذهب. (متعاقب آن) اقداماتی علیه سلطنت کردم...»(14)
به هر حال کودتای قرنی فاش شد. او محاکمه و به سه سال زندان محکوم شد و به استناد ماده 298 قانون دادرسی و کیفر ارتش و ماده 15 قانون استخدام نیروهای مسلح شاه از تاریخ 31 تیر 1337 ش ازخدمت در ارتش اخراج گردید.(15)
شهید قرنی که از تیرماه 1337 تا دی 1339 را در زندان سپری کرد، با 6 ماه عفو تقلیل آزاد شد. حوادث این دوران نقش مهمی در شکلگیری روحیه مبارزاتی و پیوند قرنی با مذهب و نهضت دینی را فراهم آورد.
قرنی و نهضت امام خمینی(ره)
رفتارها و کنشهای قرنی در دهه 1330 و موضعگیریاش علیه حکومت پهلوی و به ویژه سلوکش در دوران زندان نشان داد که وی زمینه پیوند با یک نهضت دینگرایانه به رهبری مرجعیت دینی و سیاسی را دارد. همزمان با آغاز مبارزه سیاسی امامخمینی(ره) علیه حکومت پهلوی بر سر لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی، که با هدف ایجاد تحول بنیادین در نظام سیاسی انجام شده بود، دلبستگی ولیالله قرنی به خواندن کتابهای سیاسی، مذهبی و ایدئولوژیک، او را نیز به حلقه شاگردان جنبش اسلامی امام وارد کرد.(16) او به مطالعه کتب مذهبی و بویژه تفسیرالمیزان علاقه فراوانی داشت و به صورت هفتگی به مسجد جمکران میرفت. با این سابقه و صبغه سیاسی و مذهبی، او تنها راه نجات از سلطه رژیم شاه را اطاعت از فرامین امام میدانست. او در همین سالها به عنوان افسری مخالف و یکی از عناصر مؤثر در مبارزه با رژیم شاه، شخصیتی مطرح به حساب میآمد.(17) قرنی پس از آزادی از زندان و آغاز نهضت امام خمینی(ره) کوشش خود را علیه حکومت پهلوی پررنگتر ساخت. اسدالله بادامچیان یکی از اعضای موتلفه اسلامی در خصوص چگونگی آشنایی و مبارزه شهید قرنی با حکومت پهلوی میگوید: «شهید قرنی برای من به عنوان یک آدم بسیار مذهبی مطرح نبود، بلکه یک مسلمان ملی به حساب میآمد، اما کم کم با مسائلی که بروز کرد، عکسالعمل ایشان هم شدید شد و چون شاه از او ناراضی بود، برکنارش کرد. به هر حال آشنایی من با شهید قرنی از درگیرشدنمان با این موضوعات شروع شد و وقتی مبارزات حضرت امام از سال 1341 شکل جدی به خود گرفت، ارتش هم تأثیر ویژهای بر این موضوع گذاشت.»(18)
قیام 15 خرداد و طراحی کودتای مجدد توسط قرنی
رخداد پانزدهم خرداد 1342 نقطه عطفی در تاریخ مبارزات سیاسی روحانیت و جامعه مذهبی ایران است. پس از آن بود که بیرق مخالفت با حکومت پهلوی به دست مذهبیون افتاد و نقش آنان در مبارزات ضد حکومتی، در ذهن گروههای سیاسی پررنگتر شد.
بعد از قیام 15 خرداد زندگی سرلشکر قرنی نیز وارد مرحلهای جدید شد. او دور جدید فاصله گرفتن از باورهای سیاسی گذشتهاش را از طریق نزدیک شدن به اندیشههای امام خمینی(ره) آغاز کرد. دکتر طاهرزاده، وکیل پایه یک دادگستری یکی از طرفداران قرنی بود. او شخصیت کاریزماتیک قرنی برای تغییر در سیستم سیاسی کشور را این گونه توصیف میکند: «ما با قرنی بودیم. او مثل رزمآراست و مدیریتش خیلی خوب است. واقعاً میتواند مملکت را نجات دهد.»(19) برپایه گزارش ساواک، در این دوره از فعالیت قرنی که تا انقلاب اسلامی دنبال گردیده است، هیچ ردپایی از ارتباط وی با آمریکا موجود نیست.(20) قرنی خود در این باره میگوید: «دفعه دوم من به دستور مرجع عالیقدر شیعه، آیتالله میلانی تلاشهای ضد درباری خود را توسعه دادم. چه کسی میتواند بگوید که در این مرحله، یعنی در مرحلهای که با آیتالله روحانی، ارتباط داشتیم فعالیتهای ما جنبه آمریکایی داشته است؟ من در تمام سالهایی که خانه نشین شده بودم، حتی با بسیاری از رجال جبهه ملی نیز تماس داشتم و در مبارزات سیاسی با آنها همکاری و همگامی داشتهام.»(21)
به دنبال وقایع 15 خرداد و دستگیری و بازداشت امام خمینی(ره) و عده زیادی از پیروان ایشان، قرنی مجدداً به طور مخفیانه به فکر ایجاد کودتایی برای سرنگونی حکومت پهلوی افتاد. در همین راستا با رهبران نهضت مقاومت ملی، جبهه ملی دوم، حتی نهضت آزادی و برخی از رجال سیاسی همچون مهندس بازرگان، آیتالله طالقانی، آیتالله سید رضا زنجانی، کریم سنجابی و اللهیار صالح دیدار کرد. او همچنین با آیتاللهالعظمی محمد هادی میلانی یکی از مراجع بزرگ مشهد نیز در دوران مهاجرت سه ماهه به تهران ملاقات نمود.(22) به روایت قرنی: «بعد از خروج از زندان(اول)، مجدداً فعالیتهای پنهانی و زیرزمینی خود را ادامه دادم. اما این مرتبه با توجه به اعتقادات دینی و مذهبی خود، با مراجع بزرگ تقلید و آیات عظام تماس گرفتم تا با کمک آنها رژِیم را سرنگون سازیم. وقتی آیتاللهالعظمی میلانی از مقصود من آگاه شد، چندبار تأکید کردند که: «حتماً این کار را بکنید، باید شاه را برکنار کرد، امت مسلمان شاه را قبول ندارد، این امت شما را یاری خواهد کرد.» و در نتیجه آیتالله میلانی نه فقط از لحاظ معنوی که حتی از لحاظ مالی هم ما را یاری دادند و این حمایت بیدریغ ایشان حتی در هنگام بازجویی و بازرسی در آن روزی که ما را مواجهه دادند و به عنوان «مواضعه علیه حکومت ملی» به محاکمه کشاندند ادامه داشت. چرا که این بار هم متأسفانه لو رفتیم.»(23)
در این دیدار که سید مرتضی جزایری، خواهرزاده عیال آیتالله میلانی و برادرزاده سید محمد علی میلانی که – همچون یک مشاور سیاسی برای آیتالله میلانی عمل میکرد – نیز حضور داشت، مذاکراتی درباره اوضاع سیاسی کشور و لزوم روی کار آمدن یک دولت مساعد ملی به عمل آمد. آیتالله میلانی در نامهای به والد آیتالله سید مرتضی جزایری بعد از افشای طرح کودتا و دستگیری قرنی و جزایری در مورد مسائل مطرح شده در این مذاکرات گفت: «... در آن مجلس مقداری از ناراحتی و گرفتاری ملت و از پیشامدهای ناگوار و مفاسد اوضاع مذاکره میکردیم و مقداری انتقاد منطقی و قانونی نموده و اشتباهات اجزای دولت را صحبت میداشتیم و تمنا میکردیم ای کاش در رأس دولت کسانی قرار میگرفتند که مورد توجه و علاقه مردم بودند و به نصیحت و ارشاد روحانیت گوش میدادند.»(24)
برای این مقصود قرنی پیشنهاد نمود، لازم است دو اقدام اولیه انجام شود: «اول تحریک مردم برای یک تظاهرات شدید و پر وسعت [از سوی آیتالله میلانی] و دوم ایجاد یک تجمع قوا از چند شخصیت مهم و استفاده از امکانات ملی و خارجی.»
آیتالله میلانی نسبت به این ماجرا دچار شبهه شده بود، سوال کرد آیا چنین اغتشاشی توأم با خونریزی خواهد بود؟ قرنی جواب مثبت داد، آیتالله میلانی افزود: «من حاضر نیستم حتی از دماغ کسی خونی بریزد و اساساً اقدامی که منجر به خونریزی شود، برخلاف دستورات دینی است.»(25) از سویی دیگر، قرنی از دکتر علی امینی به عنوان محور و رئیس دولت بعد از کودتا سخن به میان آورد. در پی این مذاکرات جزایری از طرف آیتالله میلانی برای دیدار با امینی و نظرخواهی از او برآمد. امینی کلیات طرح را پذیرفت و سپس جزایری قرار دیدار با قرنی به واسطه فردی به نام رحیم خبازباشی – یکی از ارادتمندان آیتالله میلانی - را گذاشت و نظر امینی را به او اعلام کرد. این دیدارها چند هفته بعد مجدداً با قرنی و امینی تکرار شد. امینی نسبت به دریافت کمک از عوامل بیگانه برای انجام این کودتا نظر مساعدی نداشت، زیرا به نظر وی «آنها در مقابل بیش از آن چه میبرند، توقع میکنند.»(26)
بنابراین قرنی سعی داشت مجوز شرعی این کودتا را که در آن احتمال خونریزی واغتشاش میشد را از مراجع به نام دریافت کند که این مسأله خود تأییدی بر اعتقادات دینی و مذهبی قرنی است. او به همین دلیل برای انجام این کودتا به آیتالله میلانی رجوع کرد. آیتالله سید میزرا حسن صالحی از مدرسین حوزه علمیه مشهد در اینباره میگوید: «سرلشکر قرنی در مورد کودتا از ایشان اجازه گرفته بود و پس از کشف کودتا دستگاه وقت آقای میلانی را تحت فشار قرار داده بود که قرنی و چهارصد نفر را خواهد کشت.»(27)
قرنی ملاقاتهایی هم با سید مرتضی جزایری و دکتر امینی در منزل شخصی به نام خبازباشی ترتیب داده بود.(28) آیتالله میلانی بعد از مراجعت اجباری به مشهد، جلسهای با شرکت هشت هزار نفر از افراد مطمئن و نزدیک به خود، در خصوص طرح کودتای قرنی تشکیل داد. فردی به نام علیزاده از مأموران نفوذی ساواک در بیت آیتالله، از جمله این مدعوین بود که تمام و کمال مذاکرات این جلسات را به ساواک گزارش داد. ساواک هم بلافاصله به طراح این نقشه از سوی یک فرد مطلع نظامی پی برد و نسبت به نقش یک واسطه میان میلانی و آن فرد مشکوک شد. از آنجا که سید مرتضی جزایری در همان ایان در مشهد به سر میبرد، درصدد دستگیری او برآمد. براین اساس جزایری در دو دی ماه1342 در مراجعت به تهران در فرودگاه مهرآباد دستگیر و مورد بازجویی قرار گرفت.(29)
در بازرسی بدنی از جزایری در فرودگاه مهرآباد، چندین اعلامیه از آیتالله میلانی و از جمله نامهای از او به جزایری که محتوایی رمزگونه داشت کشف شد و مدتی توجه مأموران ساواک را به خود جلب کرد. متن این نامه که دال بر کودتای قریبالوقوع قرنی با همکاری علی امینی داشت، در گزارشهای ساواک این گونه منعکس شده است: «... آن دو نفر، چند روز به موعد مانده آمدند و گفتند دهه آخر رجب به تأخیر افتاد و آن شخص دیگر که به علم حروف، استخراج نیت حقیر نمود و جواب داد. از اول میگفت: [انقلاب] دهه آخر رجب نیست، ولی به زودی [سلطنت] دچار فنا و انقراض خواهد شد و خودش مشغول کاری است و عجایب و غرائبی که وحشتآور است میبیند و به حقیر میگوید، من دلدارایاش میدهم. خدا کند تا آن موقع انشاءاللهتعالی آسیبی به حضرات [قرنی و عاملین کودتا] نرسد و آقای حاج شیخ [دکتر علی امینی] سرمویی تمایل [به شاه] پیدا نکند و در آن موقع [زمان انقلاب] به حسب پیش بینی گفته شده است [امینی] خیلی با اختیارات خواهند بود، تدارکهایی بنمایند. میلانی در پایان از جزایری خواسته است: « هر چه زودتر جواب این نامه را بدهید.»(30)
لطفالله میثمی در سال 1348 از طریق احمد حاجسیدجوادی به متن بازجوییهای سید مرتضی جزایری دست پیدا نمود. در این بازجوییها دادستان ارتش در ادعانامهای سیر کارشان را شرح داده بود. در خاطرات میثمی متن این بازجوییها این گونه منکعس شده است: «... نوشته بود که سید مرتضی به مشهد میرود و آقای میلانی را میبیند و نامهای از او به عنوان شیخ علی میگیرد. (منظور از شیخ علی دکتر علی امینی بود.) در فرودگاه مشهد، سید مرتضی دستگیر شده و نامه از زیر شال او پیدا میشود. از آنجا او را مستقیم به تهران و زندان قزلقلعه میبرند؛ عمامهاش را باز میکنند و دور گردنش میپیچند و تهدید میکنند که خفهات میکنیم. خلاصه او را تحت فشار میگذارند که قضیه نامه چه بوده است؟ چون نامه با عنوان شیخ علی دست آنها افتاده بود، سید مرتضی به همه چیز اعتراف میکند. احتمال میرفت، خبازباشی او را لو داده باشد؛ اما ظاهر را به گونهای ترتیب میدهند که سید مرتضی دستگیر شود تا همه خیال کنند که مسایل از طریق او لو رفته است.»(31)
به زودی پیوندهای قرنی با آیتالله طالقانی(32) و دیدار وی با آیتالله میلانی در جریان قیام 15 خرداد 1342 و حضورش در برخی نشستهای مذهبی فاش شد. بنابر یکی از گزارشهای ساواک: « اطلاع واصله حاکی است که سرهنگ دو بازنشسته بهمنیار رابط بین قرنی و گروهی از افسران میباشد. ضمناً تیمسار قرنی با فرزند آیتالله خمینی، آیتالله میلانی و فریور تماس منظم دارد.»(33)
ارتباط سرلشکر قرنی با امام خمینی(ره) و نیروهای نزدیک به نهضت اسلامی در ایران موضوع حساسیتبرانگیزی بود که ساواک و حکومت پهلوی با حساسیت بسیار زیاد به آن توجه داشت. و این چیزی نبود که ساواک و رژیم پهلوی به آسانی از آن بگذرد. کما این که قرنی سعی داشت برای انجام کودتا و ایجاد تظاهرات اجتماعی برای سرنگونی رژیم، بین مردم سلاح توزیع نماید که این قضیه نیز لو رفت و او مجبور شد اسلحهها را در سد کرج بریزد.(34) قرنی خود در مورد دلیل لو رفتن این کودتا میگوید: «نمیدانم، اما مطمئن هستم که ما را «سیا» لو داد، چون ساواک آن قدرت و توانایی را نداشت که به راز و فعالیت ضد درباری ما پی ببرد.»(35)
در پی گزارش 14 آذر 1342 مبنی بر ارتباطات قرنی با فرزند امامخمینی(ره) و آیتالله میلانی دادستانی ارتش و ساواک، 20 روز بعد در حمله گسترده به منزل قرنی تمام اوراق او را کشف و ضبط کردند و آنها را با خود بردند و صورتجلسهای به تاریخ 4 دی 1342 تنظیم شد؛ ساواک و دادستانی ارتش با وسواس هرچه تمامتر منزل را جستوجو کرده بودند و صورتجلسه به امضای نمایندگان ساواک و دادستانی ارتش و خانم ایران قرنی (همسر قرنی) رسید.
در پی آشکار شدن ارتباط قرنی با فرزند امام خمینی(ره)، آیتالله میلانی و همچنین ارتباط با افسران ارتش، شاه دستور بازداشت مجدد قرنی را داد و این دستور ظاهراً در تاریخ 5 دی 1342 صادر شد که به لحاظ تاریخی با تاریخ حبس و حصر امام خمینی(ره) نیز همزمانی دارد و قرنی در پنجم دی به زندان قزل قلعه تحویل شد. لطفالله میثمی از اعضای نهضت آزادی ایران در مورد کودتای قرنی و چگونگی کشف آن در خاطراتش میگوید: «بعدها که من به زندان قزلقلعه رفتم؛ دوستان قرنی و همین آقا سید مرتضی را دیدم. معلوم شد که قرنی و دکتر امینی و آیتالله میلانی، ارتباطات با هم داشتند و میخواستند کودتا کنند. توافق هم شده بود، اما ساواک بین آنها نفوذی داشته و همه را کشف کرده بود.»(36)
بعد از بازداشت قرنی، ساواک اتهاماتی را نیز متوجه آیتالله میلانی و برخی از نزدیکانش از جمله حجتالاسلام سید مرتضی جزایری کرد.(37) در همین زمان اعلامیهای با امضای «اتحادیه افسران آزاد» منتشر شد که دستگیری قرنی به عنوان «افسری وطنپرست و لایق و شریف» را به شدت محکوم میکرد.(38)
در پی تلاش گسترده ساواک و حکومت پهلوی برای کشف فعالیتهای قرنی این بار ساواک موفق به یافتن اهداف قرنی نشد، هر چند همراهان وی با آیتالله سیدهادی میلانی مرتبط بودند، اما مقاومت جدی در تلاش برای مخفی نگهداشتن اقدامات خود به انجام رساندند. این بار برای کشف مطالب پیرامون اقدامات قرنی ساواک مجبور به فعالیت گستردهای شد که بازجویی محترمانه از آیتالله سید هادی میلانی در مشهد توسط سرلشکر پاکروان، رئیس وقت ساواک از جمله این موارد است. در پی این وقایع، حسن پاکروان، ریاست ساواک به بهانه زیارت، خود عازم مشهد شد و در همین خصوص با آیتالله میلانی دیدار و گفتوگو نمود. آیتالله میلانی که از محتوای اعترافات قرنی راجع به کلیات ماجرا اطلاع حاصل کرده بود، همانها را تأیید و به ریاست ساواک خاطرنشان کرد: «او در این دیدار قرنی را از تکرار آشوبی به مثابه 15 خرداد که با خونریزی همراه باشد، منع کرده است.»(39)
در این واقعه سرلشکر قرنی، رحیم خبازباشی و سیدمرتضی جزایری متهمان مشترک پرونده بودند و این بار دیگر خبری از سیاستمداران حرفهای نظیر اسفندیار بزرگمهر، حسن ارسنجانی و علی امینی و ارتباط با سفارتخانههای خارجی نیست، بلکه نسبت ارتباط با بیت مرجعیت تقلید شیعه مطرح است. این بار اما برخورد حکومت و ساواک با قرنی خشن بود، به طوری که در لابهلای اسناد به وضعیت شکنجه و آزار و اذیت او نیز اشارات مختصری شده است. او به مدت 9 ماه در زندان انفرادی به سر برد. و در تاریخ چهارم تیر 1343 در دادگاه محاکمه گردید و سپس به اتهام اجتماع و فعالیت بر ضد امنیت داخلی مملکت به منظور تحریک مردم به جنگ و قتال، به موجب رأی قطعی شماره 669 مورخه دوم مرداد 1343ش دادگاه تجدید نظر دادرسی به مدت سه سال حبس تأدیبی از بدو بازداشت ( پنجم دی1342 ش) محکوم شد.(40)
لطفالله میثمی در خاطراتش علت لو رفتن کودتای قرنی را شخص رحیم خبازباشی ذکر میکند. به اعتقاد میثمی خبازباشی از نفوذیهای ساواک و دارای اعتقادات خاصی در مورد روابط با آمریکا بود. او در خاطراتش به نقل از خبازباشی در طی ملاقاتی با وی بعد از آزادی از زندان در منزلش میگوید: «آقا استقلال معنی ندارد. اگر وابسته نباشیم، سر به نیست میشویم. جبهه ملیها و مصدق اشتباه کردند؛ استقلال و عدم اتکا به دیگران معنی ندارد.»(41) میثمی همچنین نقل میکند که سید مرتضی جزایری بعد از آزادی از زندان به وی گفته بود: «از خبازباشی ضربه خوردیم.»(42)
به هر حال قرنی و دوستانش به زندان محکوم شدند. یکی از گزارشهای ساواک از نگرانی آیتالله میلانی نسبت به این پرونده حکایت دارد. سرتیپ بهرامی، ریاست ساواک خراسان به نقل از یکی از مأموران نفوذی ساواک در بیت آیتالله میلانی به مرکز گزارش داده است: «میلانی و پسرش از محکومیت سرلشکر قرنی و سید مرتضی جزایری فوقالعاده ناراحت هستند.»(43)
آیتالله میلانی در طی نامهای به آیتالله صدرلدین جزایری (والد سید مرتضی) ضمن درخواست کسب اطلاعات فوری «از جریان محاکمه غیر منتظره درباره جناب آقازاده محترم و جناب آقای قرنی که فوقالعاده مورد تعجب و حیرت است» برای کم کردن بار اتهامی پرونده قرنی و همکارانش خاطرنشان ساخت: «در جریان توقف در تهران افراد مختلفی به دیدنم میآمدند و مذاکره میکردند. از جمله با جناب آقای قرنی به طور عادی گفتوگو شده و هیچگونه توطئه و مواضعه نبوده که مورد اتهام گشته و جزء پرونده قرار گرفته است.»(44)
قرنی در زندان قزلقلعه دچار فشارهای روحی و جسمی فراوانی گردید. او در سال 1343 به زندان قصر منتقل شد تا ادامه محکومیت خود را در آنجا بگذراند.(45) به روایت همسرش: «... هیچگاه فراموش نمیکنم زمانی را که به ملاقات او رفتم، مشاهده کردم که یک مرده متحرک بر روی زمین دراز کشیده و یارای برخاستن ندارد.»(46)
قرنی در زندان شخصیت نظامی خود را کاملاً حفظ کرد و از روحیه بالایی برخوردار بود. کمی از وقت او به مطالعه کتاب سپری میشد. لطفالله میثمی برخی از دیدارهایش را با سرلشکر قرنی در زندانهای قزلقلعه و قصر اینگونه توصیف میکند: «گاهی هم تیمسار قرنی را در هواخوری میدیدیم. موقع راه رفتن شکمش را کوچک میکرد، و سینهاش را جلو میآورد و سرش را بالا میگرفت و خیلی نظامی راه میرفت. کنار آشپزخانه، اتاقی مستقل به او داده بودند. کتاب برای مطالعه، به او میدادند. و وسایل دیگر در اختیارش میگذاشتند. بعد از آزادی هم یک بار با دکتر طاهرزاده، برای ملاقات تیمسار قرنی به زندان قصر رفتیم. کتاب «روح ملتها» را که ترجمه احمد آرام بود و مهندس بازرگان بر آن مقدمه نوشته بود، برایش بردم. به دکتر طاهرزاده گفتم: «این کتاب را به او بدهید، دیدگاهش عمیق و سیاسی میشود. در ایران، نظامیگری صرف فایده ندارد.»(47)
قرنی پس از تحمل سه سال محکومیت، سرانجام درتاریخ 20 آذر 1345 ش از زندان آزاد شد.(48) در این دوران تا واپسین روزهای حکومت پهلوی، قرنی به انحای مختلف پیوسته زیر ذرهبین ساواک قرار داشت و ممنوعالخروج گردید.(49) ازجمله میتوان از شنود 24 ساعته تلفن، سانسور مکاتبات، کنترل ایاب و ذهاب منزل و مراوده او با دوستان و نزدیکان و نزدیک شدن منابع خبری به وی نام برد.(50)
گزارش ساواک، پس از رهایی قرنی از زندان (دوم)، نشان از آن داشت که او مبارزه را از سر گرفته است. در این برهه زمانی قرنی به طور منظم با طرفداران امام خمینی(ره) در ارتباط بوده و به همراه عدهای از افسران شاغل و بازنشسته(51) که با وی در تعامل بودهاند، طرحهایی را برای براندازی حکومت پهلوی در دست اجرا داشت.(52)
از این رو، در 14 خرداد 1346ش، تیمسار حسین فردوست، جانشین ساواک، شهید قرنی را فراخواند و به وی چنین یادآوری شد: «شما فعالیتهای مشکوکی دارید و لازم است از این قبیل فعالیتها خودداری نمایید.»(53) پس از قتل احمد آرامش نیز به طور غیر مستقیم، توسط هلاکو رامبد، به قرنی تفهیم شد که چنانچه به فعالیت سیاسی بپردازد: «ممکن است وی نیز مانند آرامش نابود شود.»(54)
چون رفت و آمد و ارتباطات قرنی تحت کنترل شدید ساواک قرار داشت، او فعالیتهای مبارزاتی خود را اینبار با احتیاط زیادی انجام میداد. این وضعیت تا آستانه انقلاب اسلامی ادامه داشت، تا این که قرنی در جریان انقلاب اسلامی به نیروهای انقلابی پیوست.(55)
پینوشتها:
1- پایگاه اینترنتی راسخون، حر انقلاب، 24 فروردین 1391.
2- الفتپور، محمدعلی، چهل تدبیر: مروری بر مقاطع بحرانی تاریخ جمهوری اسلامی ایران ، تهران، پرستا، 1389، ص50
3- روزنامه اعتماد ملی، سال 1386، شماره 493 ، ص 8 .
4- فردوست، حسین، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی: خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست، ج2، تهران، اطلاعات، 1379، چ یازدهم، ص 480 .
5- نوروز فرسنگی، احمد، ناگفتههای زندگی سپهبد قرنی، تهران، موسسه فرهنگی- انتشاراتی زهد، 1383، ص 491؛ ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، پیشین، ص 480.
6- چهل تدبیر، پیشین.
7- نجاتی، غلامرضا، ماجرای کودتای سرلشکر قرنی، تهران، رسا، 1373، ص47.
8-گفتوگویی با سپهبد قرنی در واپسین روزهای زندگیاش، ماهنامه فرهنگی- تاریخی شاهد یاران، تهران، بنیاد شهید انقلاب اسلامی ، نشر شاهد، یادنامه سپهبد قرنی، دوره جدید، ش 82، 1391، ص 5.
9- آریابخشایش، یحیی، رشت بین دو کودتا، مطالعات تاریخی، ش 3: تابستان 1383، ص83؛ چهل دبیر، پیشین، ص 50.
10- راسخون، پیشین.
11- بزرگمهر، اسفندیار، کاروان عمر، تهران، سخن، 1382، صص 422-416.
12- ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، پیشین، ص480 .
13- بزرگمهر، اسفندیار، کاروان عمر، سرگذشت خودنوشت، لندن، ساتراپ، 1372، ص 327؛ موسوی، سیده فاطمه، ماهنامه دیدار آشنا، ش217، اردیبهشت 1390، ص11.
14-گفتوگویی با سپهبد قرنی در واپسین روزهای زندگیاش، پیشین، ص3.
15- ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، پیشین، ص 480؛ شاهدی، مظفر، ساواک سازمان اطلاعات و امنیت 1357-1335، تهران، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، بهار 1386، صص 272-271.
16- نوید شاهد، پایگاه اینترنتی، شهید ولیالله قرنی، 1386/08/29.
17- مصاحبه با اسدالله بادامچیان، ماهنامه فرهنگی - تاریخی شاهد یاران، دوره جدید، یادمان سپهبد شهید محمدولی قرنی، شماره 82، 1391، ص 31.
18- همان.
19- از نهضت آزادی تا مجاهدین: خاطرات لطف الله میثمی، ج1، تهران، نشر صمدیه، 1386، ص 203.
20- الموتی، مصطفی، بازیگران سیاسی از مشروطه تا سال 57، ج 2، لندن، 1374، ص483 .
21- گفتوگویی با سپهبد قرنی در واپسین روزهای زندگیاش، ، پیشین، ص 3.
22- آیتالله العظمی سید محمد هادی میلانی به روایت اسناد ساواک،تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ج 1، 1380، صص 127، 146، 151، 176، 201، 266، 333، 338، 339 و 481.
23- گفتوگویی با سپهبد قرنی در واپسین روزهای زندگیاش، پیشین، ص 5.
24- آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی 982022.
25- آیتالله سید محمد هادی میلانی به روایت اسناد، تدوین رحیم روحبخش، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1389، ص 203
26- همان، ص 204
27- مدرس صالح: نکوداشت نیم قرن تکاپوی علمی آیت الله سید میرزا حسن صالحی، گروهی از نویسندگان، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی، 1385، صص 126- 125.
28- از نهضت آزادی تا مجاهدین، ج 1، پیشین، ص 205.
29- ماهنامه فرهنگی تاریخی شاهد یاران، پیشین.
30- آیتالله العظمی سید محمد هادی میلانی به روایت اسناد ساواک، ج 2، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1380، صص 448-394.
31- از نهضت آزادی تا مجاهدین، ج 1، پیشین، صص 207-206.
32- ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، پیشین،483.
33- ماهنامه دیدار آشنا، ش217، اردیبهشت 1390، پیشین، ص 12.
34- مصاحبه با حاج محمد علی انوری، ماهنامه فرهنگی- تاریخی شاهد یاران، پیشین، ص 94.
35- گفتوگویی با سپهبد قرنی در واپسین روزهای زندگیاش، پیشین، ص 5.
36- از نهضت آزادی تا مجاهدین، ج اول، پیشین، ص 143.
37- آیتالله سید محمد هادی میلانی به روایت اسناد، پیشین، ص 202.
38- ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج2، پیشین، ص 483.
39- آیتالله سید محمد هادی میلانی به روایت اسناد، پیشین، صص 205-204.
40-ماهنامه فرهنگی تاریخی شاهد یاران، پیشین.
41- از نهضت آزادی تا مجاهدین، ج 1 ، پیشین، ص 205.
42- همان، صص 206-205.
43- آیت الله سید محمد هادی میلانی به روایت اسناد ساواک، ج 2، پیشین، ص 95.
44- آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی، 982022
45- بهزادی، علی، شبه خاطرات تاریخ شفاهی عصر پهلوی، تهران، زرین، 1375، ص 502.
46- از طرف مجله صف، ارگان ارتش جمهوری اسلامی ایران، شماره 125 درتاریخ اردیبهشت 1359 با همسرشهید قرنی مصاحبه شد، که در آرشیو سازمان عقیدتی سیاسی موجود است .
47- از نهضت آزادی تا مجاهدین، پیشین، ص 204.
48- آیتالله سید محمدهادی میلانی به روایت اسناد ساواک، پیشین، ص 95 .
49- چهل تدبیر، پیشین، ص 50.
50- ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 2، پیشین، ص 483.
51- ناگفتههای زندگی سپهبد قرنی، پیشین.
52-همان.
53- ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، پیشین، ص483.
54- همان.
55- طلوعی، محمود، بازیگران عصر پهلوی از فروغی تا فردوست، ج 2، چاپخانه تک، 1372، ص 120.
تعداد بازدید: 2693