الهام رجایی
25 مرداد 1396
شهر قزوین از دیرباز در مبارزات علیه حکومت پهلوی نقش فعال و تأثیرگذاری داشته است. در دهه چهل شمسی بلافاصله پس از آغاز مخالفتهای امام خمینی(ره) با حکومت پهلوی، مردم این شهر نیز به دلیل نزدیکی به تهران و همچنین داشتن روحانیون انقلابی، در جریان مبارزه قرار گرفتند.
پس از رحلت آیتالله العظمی سید حسین طباطبایی بروجردی، تقابل حکومت پهلوی با مخالفان علنی شد. از این پس، حکومت که تصور میکرد روحانیون دیگر پایگاه خود را از دست دادهاند در راستای تضعیف هر چه بیشتر مذهب، تمام تلاش خود را به کار برد. بنابراین ابتدا مصوبه انجمنهای ایالتی و ولایتی را به تصویب رساند که منجر به مخالفتهای گسترده از سوی امام خمینی(ره) و به تبع آن، سایر علماء و روحانیون شد. در قزوین علماء و مبلغین در 15 مهر 1341 با ارسال تلگرافی به شاه به مخالفت با مصوبه مزبور برخاستند. همچنین انجمن «پیروان جعفر بن محمد الصادق(ع)» با صدور اطلاعیهای با امضاء 120 نفر از طلاب و اصناف، حمایت خود را از علما و روحانیون انقلابی اعلام کردند. آیتالله حاج سید ابوالحسن رفیعی قزوینی(1) در 2 آبان 1341 با ارسال تلگرامی به محمدرضا پهلوی ضمن مخالفت با لایحه مزبور، خواستار اصلاح آن شد.(2) کمی بعد شاه مجبور به عقبنشینی شد و اسدالله علم، نخستوزیر وقت حکومت پهلوی اعلام کرد که مصوبه انجمنهای ایالتی و ولایتی غیر قابل اجرا است.
با این وجود اندکی بعد، حکومت پهلوی لوایح ششگانه انقلاب سفید را به رفراندوم گذاشت که لوایح مزبور نیز در تضاد و تقابل با اسلام و شرع بود. اینبار نیز امام خمینی(ره) سکوت نکردند و مخالفتهای گستردهای را به راه انداختند. پیرو اقدامات حکومت، در آستانه نوروز 1342، امام اعلامیهای صادر و نوروز آن سال را عزای عمومی اعلام کردند. بنابراین در شهرهای مختلف عید نوروز همراه با عزاداری و برافراشتن پرچمهای سیاه شد.
وعاظ و روحانیون شهرهای مختلف در حمایت از نهضت امام، سخنرانیها و منابر پرشوری را برگزار کردند که در آگاهی مردم بسیار تأثیرگذار بود. در قزوین به مناسبت شهادت امام جعفر صادق(ع) در مساجد این شهر از طرف اهالی، مجالسی منعقد شد که در یکی از آنها مصادف با 2 فروردین 1342 ابتدا حاج سید رحیم سیاهپوش، ضمن سخنرانى مذهبى اظهار داشت که ما نه قلم آزاد داریم و نه زبان آزاد، بنابراین ما عید نداریم و عید ما تبدیل به عزا شده است و مملکت با این وضعیت، آینده خوبى نخواهد داشت.(3) سپس حاج سید محمد شهاب(4) در مسجد آقا سید على بالاى منبر رفت و بیان داشت که اگر حکومت پهلوی عوام فریبى نکند، امور مملکت اصلاح خواهد شد و اضافه کرد که آزادی در کشور وجود ندارد و در پایان نیز گفت که به تبع فرمان امام خمینی(ره) امسال عید نوروز نداریم و عزای عمومی است.(5)
همچنین در روز بعد یعنی سوم فروردین، سید جعفر ادیب مجابى در مسجد سلطان سید محمد به منبر رفت و سخنانی علیه حکومت پهلوی ایراد کرد که منجر به تذکر ساواک به وی شد. از دیگر کسانی که در قزوین در تحریک مردم نقش داشت حاج سید محمدباقر محمدی بود که وی نیز در روز 3 فروردین 1342 در مسجد جامع به دلیل سخنرانیاش دستگیر شد.(6)
علاوه بر این روحانیون قزوین به نشانه اعتراض از جمله اقداماتی که انجام دادند خودداری از اقامه نماز جماعت در مسجد شاه قزوین در روز 11 فروردین 1342 بود.(7)
در فروردین 1342، سید مهدی مشهور به «سید ضیاءالدین حاج سید جوادی» که از مخالفان حکومت پهلوی و طرفداران نهضت ملی و بهویژه دکتر محمد مصدق بود به طرز مشکوکی فوت کرد و جنازه وی را برای خاکسپاری به زادگاهش یعنی قزوین انتقال داده و در جوار شاهزاده حسین(ع) به خاک سپرده شد. مهدی عراقی با تعدادی از مبارزان نیز برای شرکت در تشییع جنازه آن مرحوم با مقدار زیادی اعلامیه به قزوین رفتند و در آنجا دستگیر شدند. همچنین بعد از برگزاری این مجلس، مجلس ترحیمی در مسجد ارک تهران نیز برگزار شد.(8)
از این پس، مأموران حکومت پهلوی به طرق مختلف سعی داشتند تا جلوی اقدامات علیه حکومت را بگیرند؛ از اینرو سختگیریهای شدیدتری نسبت به مبارزان اعمال کردند. از جمله در روز 6 خرداد 1342 از سوی ساواک قزوین دستور داده شد تا از انتشار اعلامیه و عکسهای امام خمینی(ره) ممانعت به عمل آید.(9) با وجود تمام سختگیریها و موانعی که وجود داشت، حرکت انقلابی مردم بازنایستاد و مدام به مناسبتهای مختلف سعی میشد که مخالفت و انزجار خود را نسبت به حکومت اعلام دارند.
با وجود مراقبتها و سرکوب شدید مردم، دامنه مبارزات روزبهروز گستردهتر میشد که این امر نیز از دید ساواک پنهان نماند. از این رو همزمان با آغاز ماه محرم تلاش شد تا با تدابیر امنیتی شدیدتر، جلوی هرگونه حرکت اعتراضی را بگیرند. بنابراین طی جلسه کمیته اطلاعاتی که سران ساواک قزوین در روز 8 خرداد 1342 برگزار کردند، تصمیماتی اتخاذ شد تا از بروز هرگونه حرکت علیه حکومت جلوگیری شود. بنابراین مقرر شد تا بازدید حضوری از اماکن مذهبی نظیر مساجد و حسینیهها به عمل آید و یا از طریق اعزام عناصر وابسته به حکومت، به بانیان آنها تذکراتی داده شود و همچنین با وعاظ و اهل منبر تماس گرفته و متذکر شوند که غیر از موضوعات مذهبی اظهارات دیگری ننمایند. به علاوه در صورت مشاهده هرگونه تخلف، مأموران مربوطه موظف شدند تا مسئله را به نزدیکترین پاسگاه ژاندارمری انتقال دهند تا به موضوع مورد نظر در کمیسیونهای مربوطه رسیدگی و اقدامات لازم به عمل آید.(10)
بنابراین در روزهای آتی، فضای امنیتی شدیدتری بر شهر مسلط شد. در تاریخ 11 خرداد 1342 دستور داده شد تا در روزهای تاسوعا و عاشورا تدابیر شدید امنیتی اعمال شود «حتیالامکان در این دو روز از اصطکاک مأموران با عزاداران و وعاظ و روحانیون خودداری و اگر در مجالس و منابر افرادی مبادرت به تندروی کردند در خارج از مجلس بهوسیله مقامات شدیداً به آنها تذکر و عواقب وخیم عمل به آنان یادآور گردد...» و همچنین افراد متخلف مشخص و شناسایی شوند.(11) برای پیشگیری از وقوع هرگونه حرکت معترضانه علیه حکومت، تصمیم گرفته شد تا مبارزان مشهور شهر دستگیر و به سایرین نیز تذکرات لازم داده شود.(12)
پیش از وقوع قیام 15 خرداد 1342، به مناسبت ماه محرم، مراسمهای عزاداری در مساجد برگزار میشد و در این جلسات وعاظ و روحانیون ضمن عزاداری، به مسائل جاری مملکت و پیامهای امام خمینی(ره) میپرداختند. در روز 12 خرداد 1342 اعلامیهای با امضای ابوتراب ابوترابی در قزوین توزیع شد که در آن مردم را برای شرکت در مراسم سوگواری در منزل حاج میرزا نصرالدوله شهیدی دعوت کردند. بعد از این جلسه، شرکتکنندگان از منزل خارج شده و در خیابان مولوی به دسته عزاداری محله سرگل ملحق شدند. قابل ذکر است که جمعیت مذکور نوحههایی علیه حکومت سر میدادند و میگفتند «ما حامی قرآنیم-ما پیرو اسلامیم-از بهر شه مظلوم- گریان و پریشانیم.» سپس به طرف شاهزاده حسین(ع) عزیمت کردند و در زیارتگاه، حاج سید باقر محمدی واعظ بالای چهارپایه رفت و درباره فداکاری حضرت ابوالفضل العباس(ع) سخنرانی کرد و سپس دستجات دیگر نیز به آنها پیوستند و وارد صحن شاهزاده حسین(ع) شدند. همچنین حاجی سید محمد شهاب واعظ، کارمند اداره فرهنگ قزوین نیز سخنرانی علیه حکومت ایراد کرد.(13)
همانگونه که گفته شد، امام خمینی(ره) مدام با پیامها و اطلاعیههای خود مردم را در صحنه مبارزه حاضر نگه میداشتند. از جمله در روز 13 خرداد سخنرانی کوبندهای ایراد کردند که منجر به دستگیری ایشان در سحرگاه 15 خرداد شد. به دنبال آن، قیام مردمی ابتدا در قم و سپس در تهران و شهرهای دیگر به راه افتاد.
در قزوین در همان ساعات اولیه روز 15 خرداد، عدهای از طرفداران امام خمینی(ره) تصمیم گرفتند که تلگرافی به طرفداری از امام ارسال کنند که با فشارهایی که از سوی ساواک اعمال شد جلوی این اقدام گرفته شد.(14)
با وجود تلاشهای صورت گرفته، اعتراضات گستردهای در حمایت از امام و با رهبری و محوریت آیتالله حاج میرزا نصرالله شهیدی در قزوین به راه افتاد(15) که منجر به دستگیری تعداد زیادی از مردم شد. اسامی این افراد که در گزارشات ساواک در مهر ماه همان سال منتشر شد از این قرار است:
قاسم ارمغان، شغل خرازی؛ جعفر صمیمی، شغل بزاز؛ اسماعیل توکلی، شغل بارفروش؛ محمود شاعری، شغل نجار؛ محمدعلی رحیم پیلهفروشها، شغل شاگرد بزاز؛ محمدعلی پیلهفروشها، شغل بارشکن؛ غلامحسین فولادی، شغل شاگرد خرازی؛ باقر امامی، شغل کارمند دفتری کارخانه آذربایجان، غلامحسین امینی (غنچه)، شغل خرازی و میخ فروش؛ ابوالمعالى شهیدى، شغل سردفتر 269 تهران که در دادگاه عادى قزوین به یک ماه زندان محکوم شد؛ محمدصادق شهیدى، تقى، رضا و مهدی امانى، شغل کتابفروش، سید اسداللّه مجد، واعظ؛ کاظم طباخ، سید اسماعیل میرسلامى،(16) همچنین نصرالله شهیدی و سید محمد شهاب از روحانیون بازداشتی بودند. (17)
قابل ذکر است که برخی از افراد فعال در قیام 15 خرداد طی روزها و ماههای بعد نیز دستگیر و مورد بازجویی قرار گرفتند که از جمله آنها میتوان به ابوالمعالی شهیدی و محمد صادق شهیدی اشاره کرد که در روز 18 خرداد 1342 دستگیر شدند.(18) گفتنی است که دامنه قیام 15 خرداد به مناطق اطراف قزوین نیز کشیده شده بود؛ بهطوری که در روستای شورستان از توابع الموت قزوین نیز مردم با سخنرانیهای سید قوام قوامی نسبت به حوادث رخ داده، اطلاع یافتند. قوامی از دو روز پیش از قیام 15 خرداد طلاب مدرسه قزوین را علیه رژیم شوراند و منجر به تحت تعقیب قرار گرفتناش از سوی ساواک شد. همچنین طبق گزارشات ساواک شیخ عبداللّه عبداللهى که در مدرسه التفاتیه قزوین ساکن بود رابط قوامی با روحانیون تهران و قم محسوب میشد و اعلامیههاى علماء را براى وی مىآورد و همچنین فردی به نام جواد جوادى، این اعلامیهها را در دهات قزوین توزیع مىکرد.(19)
به علاوه باید خاطر نشان کرد که مبارزان قزوین از این پس با انتشار اعلامیههای امام سعی در ادامه مبارزات داشتند؛ البته در مقابل، ساواک و مأموران حکومت پهلوی نیز به شدت اینگونه اقدامات را رصد میکردند و تلاش داشتند تا راههایی برای شکست اقدامات مردمی بهکار برند. در این راستا از جمله کارهایی که انجام گرفت برگزاری میتینگی برای حمایت از لوایح ششگانه و همچنین ابراز تنفر و انزجار از محرکین قیام 15 خرداد بود.(20)
در یکی از اسناد ساواک درباره کارشکنیهای حکومت پهلوی علیه نهضت آمده است: «روز 23 خرداد 1342 در منازل اغلب روحانیون و علماء و وعاظ و طلبهها جلساتى برقرار بوده و در نظر داشتند که اعلامیه کلى از طرف جمع روحانیون قزوین به پشتیبانى از آقایان روحانیون قم و تهران و پشتیبانى از [آیت الله] خمینى تهیه و به امضاء آقایان رسانیده سپس به چاپ مبادرت نمایند ولى پس از تماس خصوصى با روحانیونى که با ساواک همکارى دارند و با تعلیمات لازم و بدون اینکه تظاهر شود عده مزبور در جلسه بناى مخالفت را گذاشته و در نتیجه صورت مزبور به امضاء نرسید و از تصمیم انتشار چنین اعلامیه خوددارى گردید ضمنا اقداماتى به عمل آمده که آقایان مجتهدین در مساجد حاضر و به اقامه نماز جماعت بپردازند.»(21)
تلاشهای حکومت پهلوی برای بیاثر گذاشتن قیام و پیامهای امام، بیوقفه و از هر طریق ممکن ادامه داشت، ولی امام خمینی(ره) نیز با دوراندیشی توانست با ارسال پیامهای خود، مردم را در صحنه نگه دارد و طی روزها و ماههای آینده نیز مردم بهطور خودجوش به مناسبتهای مختلف خواستههای رهبرشان را مطرح میکردند.
پس از قیام 15 خرداد با وجود سرکوبهای شدیدی که از سوی حکومت علیه معترضین انجام میگرفت، مردم در شهرهای مختلف به تأسی از علماء، انزجار خود را از حکومت اعلام میکردند. مردم قزوین نیز به مناسبت اربعین حسینی و چهلم شهدای قیام 15 خرداد مراسمهای متعددی برگزار کردند. در مقابل حکومت نیز پیش از رسیدن به روز موعود، تدابیر شدید امنیتی اندیشید.(22) با وجود تمام تلاشهای صورت گرفته از سوی حکومت، پیروان امام خمینی(ره) در این روز باز هم اعتراضات خود را مطرح کردند که منجر به دستگیری برخی از عاملین این حرکت شد. از جمله دستگیرشدگان محمدعلى پیلهفروش، خسرو فهیمى، محمود شاعرى، اسماعیل توکلى، قاسم ارمغان، ابوالمعالى شهیدى، باقر امامى، کاظم طباخ، جعفر رفیعزاده، غلامحسین امینى (غنچه)، غلامحسین فولادى، سید اسماعیل میرسلامى و سید اسدالله مجد بودند.(23)
پس از دستگیری امام خمینی(ره) در روز 15 خرداد، برخلاف تصور حکومت پهلوی، نه تنها نهضت سرکوب و ساکت نشد، بلکه امام بیش از پیش در کانون توجه همگان قرار گرفت. بهطوری که به دنبال دستگیری ایشان، تعداد زیادی از علماء از شهرهای مختلف به نشانه اعتراض راهی تهران شدند و از قزوین نیز آیتالله سید ابوالحسن رفیع که از علماء بزرگ این شهر بود راهی تهران شد.(24)
همچنین در تاریخ 10 تیر 1342 عدهای از طلاب حوزه علمیه قزوین طی تلگرافی به امام خمینی(ره) احوال ایشان را جویا شدند. تلگراف مزبور به امضای یوسف نوروزى، محمد موسوى خوئینى، نصرتالله انصارى، محمد حیدرى، هادى باریکبین، محمدحسین خاکساران، احمد نحوى، احمد صالحى، عظیم محمدى، محمد اسماعیل یعقوبى، محمد کریم باریکبین، سید احمد زرآبادى، سید صادق حسینى، جمالالدین قاضى، جعفر نوروزى، سید ناصر قوامى مقتدى، سیفالله نورانى، محمد کاظم شفیعى، رجب خرمى اجلالى، قومعلى معزى، سید محمود حسینى، علاءالدین انصارى، سید اباذر حسینى، حسین آقا علیخانى(25)، ابراهیم قدرت آقا علیخانى، محمدرضا بروجردى خیارجى، مرتضى انصارى، احمد صفرى، عبدالکریم شعبانى، ابوالحسن موسوى، على سلیمانى خیارجى، حسین انصارى، على درگاهى، صفتالله رضائى، عزتالله ناصرى، محسن کاتبى، اسدالله قدسى، محمد دانشور، مهدى توکلى، سید حسین باقى، سید ابوالفضل خضرى، سید ابوالفضل حسینى، سید حسن حسینى، سید جواد علوى، عربعلى، سید على خضرى، محمدعلى خاکساران، شعبان مقدسزاده، نصرالله توکلى، حسین حاج محمدى، سید احمد و سید على قدیانى، سید مفیف حسینى، سید حسین مومنى، سید على نقى حسینى، سید ذبیحالله موسوى، محمدهادى قدسى، سید فضلالله شهاب، محمدحسین نحوى، سید ابوالقاسم نجفى، سید حسین آئینى رسید.(26)
با ادامه مقاومتها، در نهایت امام خمینی(ره) پس از ده ماه حبس و حصر، در 15 فروردین 1343 آزاد شدند. بعد از آزادی امام، مردم در شهرهای مختلف، محلههای خود را آذینبندی و چراغانی کردند.(27) در قزوین نیز در روز 17 فروردین 1343 عدهاى از بازاریان به نشانه شادمانی، اقدام به چراغانی مغازههای خود کردند.(28) یکی از جشنها مراسمی بود که به دعوت طلاب حوزه علمیه قزوین در مدرسه التفاتیه برگزار شد. وقتی که مدرسه مملو از جمعیت بود، سرهنگ یاوری، رئیس شهربانی قزوین با مأموران مسلح وارد مدرسه شد تا جلوی برگزاری آن را بگیرد و عدهای نیز دستگیر شدند که از جمله دستگیر شدگان آیتالله حاج میرزا نصرالله شهیدی، حاج مجتهد، سید محمد موسوی خوئینیها، سید جواد علوی، سید جلال محبی، سید رضا خضری، شیخ علی آقا صدیقی، سید ناصر قوامی، محمدحسین خاکساران، قدرت الله علیخانی، کاظم شفیعی و محمد دانشور بودند. با انتشار خبر این دستگیریهای گسترده، در روز بعد مردم دسته دسته به اطراف شهربانی آمده و از پشت نردهها، روحانیون را ملاقات میکردند.(29) همچنین از سوی شهربانی به برخی از فعالان در این مراسمها تذکراتی داده شد ولی اینگونه اقدامات حکومت نتوانست جلوی شادمانی و حضور گسترده مردمی را بگیرد.(30)
همانطور که ذکر آن رفت، حکومت پهلوی از همان آغاز مخالفتهای امام خمینی(ره)، سعی داشت تا جلوی اینگونه اظهارات را بگیرد و برای آن نیز از ترفندهای زیادی بهره برد. ولی با توجه به این که پیامهای امام خمینی(ره) بسیار هوشمندانه و فراگیر بودند، همگان از آن استقبال میکردند و حتی دامنه این مخالفتها به شهرها و مناطق دورافتاده نیز کشیده شده بود. در قزوین نیز مردم به دلیل وجود حوزه علمیه آن شهر و همچنین روحانیونی که داشتند و رفت و آمدهایشان به تهران، به فاصله کوتاهی در جریان مبارزات قرار گرفتند و فعالیتهای چشمگیری داشتند.
پینوشتها:
1-آیتالله العظمی آقا سید ابوالحسن رفیعی قزوینی، فرزند آقا سید ابراهیم قزوینی طالقانی در سال 1310ق/ 1271 ش (که البته 1312 ق مشهورتر است) در شهرستان قزوین به دنیا آمد. دروس مقدماتی را در زادگاهش، در مدرسه صالحیه فرا گرفت. سطح فقه و اصول را نزد حاج ملا علی طارمی و آیتالله ملا علیاکبر تاکستانی فرا گرفت و در سال 1293 به تهران عزیمت کرد و در محضر استادان بزرگی همچون حضرات آیات: حاج شیخ عبدالنبی نوری، حاج میرزا مسیح طالقانی و سید محمد تنکابنی و شیخ محمدرضا نوری در اصول و فقه و از محضر آقا میرزا محمود قمی، در منطق و فلسفه و عرفان بهره گرفت و در محضر آقا میرزا هاشم اشکوری مصباح الانس و آقا میرزا ابراهیم زنجانی، علوم ریاضی و آقا حاج شیخ علی رشتی، هیات و اسطرلاب و هندسه را فرا گرفت. وی در سال 1298 ش به زادگاه خویش مراجعت کرد و بعد از توقفی یکساله، مجدداً به تهران بازگشت و به تدریس علوم عقلی و نقلی در مدرسه عبداللهخان پرداخت. در سال 1304 نگارش حواشی منظومه و رسائل را آغاز کرد. از شاگردان وی در قم میتوان به آیات آقا سید جلالالدین آشتیانی، آقا سید رضی شیرازی، میرزا محمد ثقفی تهرانی و دکتر غلامحسین دینانی اشاره کرد. وی در سال 1308 برای دومینبار به قزوین بازگشت و حدود 32 سال، علاوه بر تدریس و اقامه نماز جماعت در مسجد سلطانی، به حل امور و مرجعیت پرداخت.
آیتالله آقا سید ابوالحسن رفیعی قزوینی در سال 1339 به تهران بازگشت و تا پایان عمر خود در تهران ماند. آیتالله رفیعی از اساتید فلسفه امام خمینی(ره) و از مراجع تقلید بعد از آیتالله العظمی بروجردی بود. ایشان در جریان نهضت امام نیز از حامیان ایشان بود. در نهایت آیتالله رفیعی قزوینی در دی ماه سال 1352 بعد از یک دوره بیماری از دنیا رفت. وی صاحب تألیفاتی نظیر حواشی بر منظومه، حواشی بر اسفار، رساله رجعت، رساله معراج، رساله معاد و غیره بودند. (انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک؛ استان قزوین، ج 1، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1393، پانویس صص 1-2)
2-خاطرات حجتالاسلام و المسلمین حسین آقاعلیخانی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1391، ص 20
3-قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک جلد 2 فیضیه، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی ، 1378، ص 60
4-حجتالاسلام سید محمد حیاتی (معروف به شهاب) فرزند احمد در سال 1302 ش در خانوادهای روحانی در قزوین به دنیا آمد. در مدرسه التفاتیه قزوین از محضر اساتیدی چون آیتالله رفیعی قزوینی بهره برد و در جریان فعالیتهای خود، تحت نظارت میرزا نصرالله شهیدی قرار داشت. وی در سال 1322 به عنوان دبیر پیمانی در آموزش و پرورش استخدام و در طول خدمت در کنار تدریس، مدیریت دبستانهای فرهنگ و رضوان قزوین را نیز از سال 1335 به بعد، عهدهدار شد. در سال 1340 به عضویت کمیته مبارزه با بیسوادی درآمد او که در کنار فعالیتهای شغلی، اهل منبر و خطابه نیز بود، در جریان نهضت امام خمینی(ره) در سال 1341، به حمایت از امام پرداخت که به همین علت به ساواک احضار و مورد تذکر قرار گرفت. در سال 1342 مجدداً به علت منبرهای انتقادی، به ساواک احضار و به مدت 2 ماه ممنوعالمنبر شد. در همین موقع در راستای کنترل و فشار بر وی، تصمیم به انتقال او به شیراز گرفته شد که این ترفند تا حدودی موثر واقع شده و او مجبور به دادن تعهد گردید. به رغم این تعهد وی به مدت یک سال به تهران فرستاده شد. پیگیریهای او برای بازگشت به قزوین، که حتی ملاقات با محمد درخشش و سناتور رضا جعفری را به دنبال داشت، موثر واقع شده و وی در دی ماه 1343 به قزوین بازگشت؛ ولی باز هم در منابر خویش، به سخنرانی انتقادی پرداخت. او که به علت مشهور بودن به شهاب، شهرت خود را به شهابزاده تغییر داده بود، در سال 1351 به عضویت شورای آموزش و پرورش قزوین درآمد، ولی دست از سخنرانیهای انتقادی برنداشت و همین مساله موجب احضار مجدد او در سال 1352 شد. شرایط شغلی و روابط اجتماعی او به گونهای بود که در شرایط موجود، رویهای دوگانه داشت، زمانی در مراسم نیایشهای دولتی شرکت میکرد و زمانی سخنرانی انتقادی داشت که این انتقادها، به رغم آنکه از دایره علت به معلول تنزل یافته بود، باز هم مورد حساسیت ساواک قرار داشت. او در سال 1368 دارفانی را وداع گفت. (انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک؛ استان قزوین، ج 1، پیشین، پانویس صص 33-34)
5-قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک جلد 2 فیضیه، پیشین، ص 60
6-همان
7-همان، ص 77
8-خاطرات حجت الاسلام و المسلمین حسین آقاعلیخانی، پیشین، ص 23
9-انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک؛ استان قزوین، ج 1، پیشین، ص 29
10-همان، ص 30
11-همان، ص 32
12-همان، ص 36
13-همان، ص 33
14-قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک جلد هفتم بازتابها - استانها و خارج کشور، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1387، ص280
15-خاطرات حجت الاسلام و المسلمین حسین آقاعلیخانی، پیشین، ص 30
16-قیـام پـانـزده خـرداد، بـه روایـت اسنـاد سـاواک، جلد نهم، (ناگفتهها ـ دستگیرشدگان)، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی،1387، صص 242-246
17-همان، 231
18-قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک جلد هفتم بازتابها - استانها و خارج کشور، پیشین، 279
19-قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک جلد هفتم بازتابها- استانها و خارج کشور، پیشین، ص289
20-همان، ص278
21-همان، ص281
22-همان، ص 166
23-همان، صص 286-287
24-قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک جلد سوم زندان، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1378، ص387
25-حجتالاسلام و المسلمین حسین آقا علیخانی در سال 1323 در روستای «خیارج» از توابع بوئینزهرا در استان قزوین متولد شد و پس از تحصیلات ابتدایی به حوزه علمیه قزوین رفت و به تحصیل در علوم دینی پرداخت. وی در قزوین به همراه استادان بزرگ آن حوزه، از جمله آیتالله سید ابوالحسن رفیعی قزوینی به تبلیغ و روشنگری پیرامون نهضت امام خمینی(ره) همت گماشت؛ به همین دلیل نیز در سوم دی ماه 1354 به همراه جمعی از انقلابیون در قزوین بازداشت شد و حدود سه سال را در زندان گذراند. وی در سوم آبان 1357 از زندان آزاد شد و تا پیروزی انقلاب نیز به سازماندهی نیروهای انقلابی در قزوین پرداخت. بعد از پیروزی انقلاب نیز در مسئولیتهای گوناگونی از جمله مسئول دفتر نماینده ولیفقیه و امامجمعه قزوین مشغول به خدمت بود. (خاطرات حجتالاسلام و المسلمین حسین آقاعلیخانی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1391، پیشین، ص 8)
26-قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک جلد سوم زندان، پیشین، صص 387-388
27-سیر مبارزات امام خمینی(ره) در آیینه اسناد به روایت اسناد ساواک، ج 2، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، 1387، ص 500
28-قیام پانزده خرداد به روایت اسناد ساواک(جلد پنجم)، آزادی ، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1382، ص 24
29-خاطرات حجت الاسلام و المسلمین حسین آقاعلیخانی، پیشین، ص33
30-قیام پانزده خرداد به روایت اسناد ساواک(جلد پنجم)، آزادی ، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1382، ص 24
تعداد بازدید: 2862