زهرا رنجبر کرمانی
14 مهر 1399
آیتالله سیدمحمود علایی طالقانی در سال 1329ق. (1289ش) در یکی از روستاهای طالقان به دنیا آمد.[1] مقدمات علوم دینی را در تهران نزد پدر آموخت و برای ادامه تحصیل در ده سالگی راهی قم و پس از آن نجف شد و پس از اخذ درجه اجتهاد به ایران بازگشت. طالقانی هنگام تحصیل علوم حوزوی شاهد دو نوع کنش سیاسی از استادان حوزه بود. برخی در برابر استبداد زمان یعنی حکومت رضاخان سکوت کرده و وظیفه را جز در حفظ و گسترش حوزه علمیه نوپای آن ایام نمیدانستند و برخی به مبارزه با استبداد و طاغوت میپرداختند. طالقانی منش گروه دوم را برگزید. وی در سالهای 1317 ـ 1318 به تهران بازگشت و فراگیری دروس فلسفه و حکمت را در تهران نزد استادان بنام آن روزگار آغاز کرد. در همان ایام با نوشتن مقاله و سخنرانی به جذب جوانان و به گفته خود «تثبیت عقاید ایمانی جوانان» پرداخت. وی که از کودکی شاهد مبارزات پدر و شهید مدرس و دیگر علمای بیدار زمانه با رضاخان بود، چاره درد اجتماع را در بازگشت به قرآن و نهجالبلاغه دانسته، در این راه پیشقدم شد و برای جوانان جلسات تفسیر قرآن برپا کرد. وی در این جلسات، قرآن را وارد اجتماع میکرد، چرا که باور داشت قرآن برای تفکر و تدبر و عمل است نه برای صرف خواندن و تیمن و تبرک. از دید برخی صاحبنظران، طالقانی را میتوان کاشف جدید قرآن به عنوان یک منبع الهام سیاسی در تاریخ معاصر ایران دانست.[2]
طالقانی پس از سقوط رضاخان در شهریور 20، «کانون اسلام» را برای نشر معارف قرآن و سنت تأسیس کرد. این کانون، محل معارضه و برخورد افکار بود و از همه اقشار و گروههای جامعه در آن آمد و رفت داشتند. پس از غائله آذربایجان در سال 1325، طالقانی از طرف انجمن تبلیغات اسلامی، اتحادیه مسلمین و جامعه روحانیت برای بررسی اوضاع آذربایجان راهی آن دیار شد و پس از مطالعه و تحقیق و تفحص درباره دموکراتها و حمله ارتش به آن مناطق، گزارش مفصلی از وقایع ارائه داد.[3] وی سلسله سخنرانیهایی در جهت دعوت مردم به اسلام و قرآن ترتیب داد و مجلهای به نام «دانشآموز» از طرف کانون اسلام منتشر کرد. در همین ایام طالقانی از سخنرانان فعالان و همکاران صدیق انجمن اسلامی دانشجویان و مهندسین و سازمان فدائیان اسلام شد و تا آخر عمر در این مسیر به حرکت خود ادامه داد. انجمن ماهانه دینی که انجمن روحانیون روشنفکر آن ایام بود و شهید مطهری و دکتر محمدابراهیم آیتی از ارکان آن بودند، مرکز دیگری بود که طالقانی از سال 1339 تا 1341 در آن فعال بود و ماهانه یک سخنرانی علمی و روشنگرانه ایراد میکرد.[4]
در سالهای پس از شهریور 1320 تا مرداد 1332 جریان مذهبی که در پرتو فضای باز پیش آمده جانی تازه به خود گرفته بود، درصدد ایجاد یا احیای نهادها و ساختارهای نوین برآمد. در این ایام طالقانی که فرصتی طلایی برای فعالیتهای تبلیغی یافته بود، جلسات مذهبی خود را از منطقه خانیآباد در جنوب تهران به مسجد هدایت در مرکز شهر منتقل کرد.[5] گرچه وی در مراکز مختلفی به نشر و تبلیغ اسلام میپرداخت، اما مسجد هدایت حکایت دیگری داشت. طالقانی در سال 1327 رسماً پیشنماز آنجا شد و از همین ایام جلسات تفسیر وی در این مسجد در شبهای جمعه برگزار میگردید. وی قریب 15 سال در آنجا جلسات تفسیر برگزار کرد و این مسأله هویت جدیدی به این مسجد داد.[6] پس از کودتای 28 مرداد 1332 مسجد هدایت تهران با مساعی طالقانی به کانون فعالیتها و سخنرانیهای افشاگرانه انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران تبدیل شد. بر این اساس بود که شهید مطهری آن مسجد را «دالان دانشگاه»، شهید باهنر «اولین مرکز هدایت جوانان و روشنفکران»، شهید چمران «کشتی نجات» و حجتالاسلام هاشمی رفسنجانی «پایگاه بسیار مهمی برای مبارزه و مبارزین» خواندند. همچنین از دکتر شریعتی نقل شده که «در سالهای خفقان و ظلمانی پس از کودتای 28 مرداد 1332، تنها طالقانی و مسجد هدایت چون منارهای در کویر قامت فریاد بود.»[7]
طالقانی در کنار فعالیتهای فرهنگی و اسلامی، بواسطه مسجد هدایت به نهضت مقاومت ملی پیوست. وی که خواهان مبارزهای اصولی با شاه بود، به همراه مهندس مهدی بازرگان و یدالله سحابی و تنی چند، نهضت آزادی ایران را در اریبهشت 1340 تأسیس کرد؛ سازمانی با آرمانی اسلامی برای مبارزه ملی ریشهای با استعمار و استبداد.[8] وی در جریان اصلاحات موسوم به انقلاب سفید در بهمن 1341، ضمن مخالفت با فئودالیسم به رفراندوم لوایح ششگانه اعتراض کرد و آن را نقشه جدید استعمار نامید. از اینرو در سوم بهمن به همراه بازرگان و سپس سحابی دستگیر و راهی زندان شد تا در هنگام رفراندوم در صحنه نباشد.[9] وی مدت 4 ماه و هشت روز در زندان به سر برد و در اوایل محرم 1342 آزاد شد. پس از دستگیری امام خمینی در 15 خرداد 1342، طالقانی به همراه یارانش در نهضت آزادی اعلامیهای با عنوان «دیکتاتور خون میریزد» منتشر و به بازداشت غیرقانونی امام و حبس علمای دیگر اعتراض کرد. در همین ایام با صدور اعلامیهای ضمن انتقاد به سیاستهای داخلی شاه، به مسأله استعمار و استثمار پرداخت و به مسلمانان و کشورهای اسلامی در مورد نفوذ صهیونیسم و دولت اسرائیل هشدار داد.[10]
طالقانی که مصالح و منافع کل جهان اسلام را در نظر داشت برای شناساندن صهیونیستها و حق مردم مسلمان فلسطین به سایر ملل مسلمان، فعالیت و در کنفرانسهای اسلامی منعقده در کشورهای اسلامی شرکت میکرد.[11] وی در محرم 1382 (1341ش) با ایراد سخنرانی با عنوان «جهاد و شهادت» از روابط بهائیت و اسرائیل پرده برداشت.[12] از اینرو و به سبب سوابق مبارزاتی طالقانی با صهیونیستها ـ که از سال 1339 به بعد با شاه همسو بودند ـ دست کارشناسان صهیونیست ساواک در تشکیل پرونده طالقانی در سال 1341 و دادگاههای وی در سالهای 1342 به بعد به روشنی دیده میشود.[13]
مخالفت و مبارزه با حکومت پهلوی، طالقانی را مجبور کرد در ده لواسان مخفی شده و از راه دور به کنترل امور و صدور اعلامیه بپردازد. سرانجام اما دستگیر و روانه زندان و به ده سال حبس محکوم شد. امام خمینی در فروردین 1343 به این حکم واکنش نشان داد و گفت: «از زندانی بودن آقای طالقانی و مهندس بازرگان افسرده نباشید. تا این چیزها نباشد کارها درست نمیشود.»[14] طالقانی در آبان 1346 از زندان آزاد شد و به فعالیت خود در مسجد هدایت ادامه داد. در سال 1350 مجدداً برای ده سال به زابل تبعید شد اما با توجه به اعتراض افکار عمومی و مصالح خاصی، حکومت ناگزیر شد مدت حکم را تقلیل و محل تبعید را از زابل به بافت کرمان تغییر دهد.[15] طالقانی در زمره تبعیدیهایی بود که به شدت از سوی دستگاه امنیتی کنترل و مراقبت میشد به گونهای که در دوره تبعید حتی از اقامه نماز در مسجد شهر نیز منع شد.[16] مدت تبعید وی در اواسط تیر 1352 خاتمه یافت و از این مرحله تا بازداشت مجدد در آذر 1354 که قریب 2 سالونیم به طول انجامید، از اقامه نماز و ایراد سخنرانی در مسجد هدایت و سایر مساجد منع شد.[17]
در سال 1354 طالقانی مجدداً دستگیر و پس از اوجگیری انقلاب اسلامی در آبان 1357 از زندان آزاد شد. امام خمینی به این مناسبت پیامی خطاب به وی از پاریس ارسال کرد و خاطرنشان ساخت: «این مسأله امر طبیعی است که شخصیتهایی مثل جنابعالی که عمر گرانمایه خود را در راه آزادی و استقلال کشور و مخالفت بیامان با دستگاه جبار و غارتگر بینالمللی صرف نمودهاند در حبس و شکنجه به سر برند و از آزادی محروم باشند.»[18] طالقانی که پس از آزادی از زندان تصمیم داشت به سبب ضعف قوای جسمانی به استراحت بپردازد، با دریافت پیام امیدبخش امام و توصیه ایشان به حمایت و هدایت انقلابیون و با توجه به انتظارات مردم تصمیم خود را تغییر داد و به جمع انقلابیون پیوست[19] و از جانب امام به عضویت در شورای انقلاب برگزیده شد. این شورا از مهمترین ارکان انقلاب بود که در ابتدای پیروزی آن و در شرایط درهمریختگی کشور وظایف قوای سهگانه را بر عهده داشت.[20]
طالقانی پس از پیروزی انقلاب اسلامی سعی داشت نیروهای مختلف سیاسی را تحترهبری امام خمینی متحد سازد. از اینرو به همه نیروها توصیه کرد به ملاقات امام رفته و همبستگی خود را با رهبری ایشان اعلام دارند.[21] وی که همواره دغدغه انحراف انقلاب اسلامی از مسیر خود را داشت، اصرار میکرد که سرنوشت سیاسی مردم باید به دست خود آنان تعیین شود و راهکار اجرایی این امر را «شورا» میدانست. طالقانی در سخنرانی خود در مدرسه فیضیه در سال 1358 طرح اصلی شورا را به وضوح مطرح کرد و گفت: «مردم واقعاً باید سرنوشت خود را به دست گیرند. مردم باید بتوانند راهی برای زندگی خود بازکنند... همین مسألهای است که علما و رهبران ملی ما هفتاد و اندی سال در قانون اساسی آوردهاند.»[22]
طالقانی پس از انقلاب پیگیر مسأله نماز جمعه بود و با مشورت امام، دانشگاه تهران را برای برگزاری نماز انتخاب کرد. اولین نمازجمعه تهران به امامت وی در اولین جمعه ماه رمضان سال 1358 در بهشتزهرا(س) برگزار شد. در هجدهم تیر همان سال طالقانی به عنوان نماینده اول از تهران برای مجلس خبرگانِ بررسی قانون اساسی انتخاب شد.[23] اندک زمانی بعد اما در سحرگاه نوزدهم شهریور 1358 پس از عمری مجاهدت و مبارزه با حکومت پهلوی و تلاش برای پیادهسازی احکام اسلامی، دار فانی را وداع گفت. امام خمینی که از درگذشت طالقانی به شدت سوگوار بود، در پیامی وی را «مجاهد عظیمالشأن و برادر بسیار عزیز» نامید و او را برای اسلام به منزله ابوذر دانست.[24]
آیتالله طالقانی به سبب مبارزه در دو جبهه تحجر و تجددِ ظاهری، مشی نوگرایانه برگزید و در فعالیتهای تبلیغی خود ابزارهای زیر را به کار میبرد:
1ـ ارایه گفتارهای اخلاقی و اجتماعی، 2ـ جذب دانشجویان و جوانان، 3ـ مخاطب قرار دادن زنان، 4ـ مخاطب قرار دادن هیئت حاکمه، 5ـ مخاطب قراردادن مأموران ساواک و 6ـ معرفی سیمای حقیقی دین و افشای ریاکاری شاه و هیئت حاکمه[25]
اسناد
1ـ تشبیه حکومت پهلوی به حکومت سلاطین جائر توسط آیتالله طالقانی 10 /3 /1340[26]
شماره 2116/م الف 11
تاریخ: 10 /3 /40
محرمانه
موضوع: آیتالله حاج سیدمحمود طالقانی
به واسطه تشرف شاهپور حمیدرضا به حرم مطهر حضرت رضا، قسمتی از حرم مطهر خلوت شده بود تا والاحضرت [!] بتوانند مراسم زیارت را انجام دهند. در این هنگام آقای آیتالله حاج سیدمحمود طالقانی وارد حرم میشود و چون وی را به سمت دیگری هدایت مینمایند اظهار میدارد: «حضرت رضا علیهالسلام در ایام حیات از دست مأمون و ایادی آن ناراحت بودند و حال هم از دست مأمون و ایادی او.»
نظریه: آقای آیتالله نامبرده بالا از افراد وابسته به جبهه ملی مرکز میباشد که گزارش آن طی 1905/م الف 11ـ7 /3 /40 تقدیم گردیده است.
با جناب سرهنگ نشاط در این مورد تماس گرفته شد. قرار شد تذکر لازم به ایشان داده شود. 23 /3 /40
محترماً به عرض میرساند 17 /3 /40
2ـ خشم ساواک از اظهارات آیتالله طالقانی علیه هیئت حاکمه 16 /7 /1340[27]
تاریخ: 16 /7 /40
موضوع: سیدمحمود طالقانی واعظ
محترماً به عرض میرساند نامبرده بالا که نماینده معمم دوره 17 مجلس شورای ملی[28] و عضو فعال جبهه ملی میباشد، مدتی است در منابر برخلاف مصالح دولت سخنان تحریکآمیزی بیان نموده و شبهای جمعه نیز در مسجد هدایت تحت عنوان تفسیر قرآن جهت دانشجویان و عده دیگر از مستمعین از هیئت حاکمه انتقاد و با سخنرانیهای خود عدهای را تهییج و تحریک مینماید. با آنکه چندین مرتبه [به] توسط آقای نشاط به نامبرده تذکرات لازم داده شده است، معالوصف کوچکترین تأثیری در روحیه وی نبخشیده. حتی در ساعت 30 /19 روز 23 شهریور ماه در مسجد هدایت مطالبی پیرامون مظالم دولتها و نارضایتی مردم و خلفاء جبار وقت ایراد نموده و در پایان جلسه جهت نابودی قلدران و هیئت حاکمه دعا کرده و سعادت ملت نجیب ایران را از خداوند خواستار شده است. شخص مورد بحث که به اتفاق چند نفر از اعضای جبهه ملی در روز 30 تیر سال جاری دستگیر گردیده بود در بازجویی چنین اظهار داشته که (فعالیت همیشه برای دین و مملکت داشته و بعدها نیز خواهم داشت) و این اظهارات مشارالیه میرساند که حاضر نیست دست از تحریکات و عوامفریبی خود بردارد. لذا در صورت تصویب، تعهدی از وی گرفته شود، چنانچه در آینده مبادرت به این قبیل سخنرانیها نمود تحتتعقیب قانونی قرار گیرد و در صورتی که حاضر به سپردن تعهد نگردید اقدامات شدیدتر دیگری درباره نامبرده معمول گردد.
3ـ سخنان ضدحکومتی آیتالله طالقانی در مسجد هدایت10 /6 /41[29]
از: ساواک تهران
به: اداره کل سوم
تاریخ: 10 /6 /41
شماره: 15467 /333
برابر اطلاعات رسیده مدتی است سیدمحمود طالقانی امام جماعت مسجد هدایت ضمن سخنرانی و ایراد وعظ در مسجد مزبور کراراً در لفافه نسبت به مقامات و شخصیتهای مسئول اسائه ادب نموده و در بیان مقایسه وضع موجود کشور با سایر ممالک، بین مستمعین و بالأخص مردم عوام ایجاد تحریک و تشنج مینماید.
خواهشمند است دستور فرمایید به طریق مقتضی نامبرده را در رعایت نکات مورد نظر ملزم و متعهد نمایند.
از طرف مدیرکل اداره سوم. ب امجدی
در اجرای دستور رونوشت ساواک بخش 2 ایفاد میگردد. ضمناً ریاست ساواک مقرر فرمودند: (قبل از هر گونه اقدام با این جانب مذاکره نمایید) ج
رئیس دبیرخانه ساواک تهران. فتوحی
پینوشتها
[1]. روحبخش، رحیم، «آیتالله طالقانی، روحانی پیشکسوت و نوگرا در عرصه مبارزات سیاسی»، تاریخ معاصر ایران، زمستان 1389، شم 56، ص 23 - 44، ص 23.
[2]. کرحسنلو، صدیقه، «زندگینامه مذهبی و سیاسی آیتالله طالقانی»، تاریخ معاصر ایران، پاییز 1389، ش 55، ص 5 - 24، ص 5 – 7.
[3]. همان، ص 8.
[4]. همانجا.
[5]. روحبخش، رحیم، همان، ص 25.
[6]. همان، ص 27.
[7]. کرحسنلو، صدیقه، همان، ص 9.
[8]. همان، ص 11.
[9]. همان، ص 12.
[10]. همان، ص 14.
[11]. همان، ص 13.
[12]. همان، ص 9.
[13]. همان، ص 13.
[14]. همان، ص 15.
[15]. همان، ص 16.
[16]. روحبخش، رحیم، «سیری بر مبارزات و سخنرانیهای آیتالله طالقانی به روایت اسناد ساواک»، تاریخ معاصر ایران، پاییز 1389، ش 55، ص 117 - 156، ص 143.
[17]. همان، ص 148.
[18]. کرحسنلو، صدیقه، همان، ص 16.
[19]. همان، ص 16 و 17.
[20]. همان، ص 18.
[21]. همانجا.
[22]. همان، ص 19.
[23]. همان، ص 20.
[24]. همان، ص 23 و 24.
[25]. روحبخش، رحیم، آیتالله طالقانی، ص 27 – 42.
[26]. فرهمند، جلال، «اسناد: حدیث دیگران (1)»، تاریخ معاصر ایران، پاییز 1389، ص 247 - 282، ص 255.
[27]. همان، ص 260.
[28]. آیتالله طالقانی نامزد دوره هفدهم مجلس شورای ملی از منطقه مازندران بود اما به سبب لغو انتخابات از راهیابی به مجلس بازماند، (کرحسنلو، صدیقه، همان، ص 10).
[29]. فرهمند، جلال، همان، ص 264.
تعداد بازدید: 1732