خاطرات

جلسات بازاریان با شهید بهشتی


24 مرداد 1401


پیش از ملاقات‌های تهران، هیچ‌گاه مرتب با آقای بهشتی محشور نبودم، لیکن موضوع دیدار با ایشان قبل از مسئله‌ انجمن‌های ایالتی و ولایتی و تشکیل جمعیت مؤتلفه‌ اسلامی در حدود سال 1339 هم مطرح شده بود. به غیر از ما عده‌ای دیگر از بازاریان هم خدمت ایشان رسیده و برای برگزاری جلسات مشابه با آقای بهشتی مذاکره کرده بودند. آن‌ها سه‌شنبه شب‌ها با آقای بهشتی دیدار داشتند و گروه ما جمعه صبح‌ها. به این صورت دو گروه از بازاریان با ایشان در ارتباط بودند. هدف هر دو گروه هم مشترک بود. یعنی طیف‌های فکری یکسان در قالب گروه‌های جداگانه با ایشان دیدار می‌کردند.

کسبه‌ بازار تهران آشنایی نزدیکی با هم داشتند. سراهای بازار محل پیوندها بود. اما در عین حال، محل کسب افراد در بازارها با هم متفاوت بوده و گاهی فاصله‌ زیادی از هم داشتند. به همین دلیل، هماهنگی و دیدار این گروه‌ها قدری سخت بود. این جریان موجب شد تا دو گروه جدا از هم به نزد آقای بهشتی بروند. گفتم که علت جدایی‌ها فاصله‌ جغرافیایی و نوع کسب و رشته‌ تجاری بود، وگرنه به لحاظ فکری ایده‌ها مشترک بود. حجره‌داران همسایه سعی می‌کردند برنامه‌های غیرکاری را با دوستان همسایه‌ خود ترتیب دهند.

فضای نشست‌های ما شبیه یک مجلس کاملاً تشکیلاتی بود. به موازات برگزاری جلسات، ساواک هم فعال‌تر از گذشته شده بود. به همین دلیل، باید جلسات را به شیوه‌ای برگزار می‌کردیم که مأموران امنیتی مشکوک نشوند. تصمیم بر این شد که ظاهر جلسات به شیوه‌ای باشد که نقش مذهبی سنتی آن بیش‌تر به نظر برسد. آقای بهشتی برای فریب دادن مأموران امنیتی کتاب اصول کافی با خودشان می‌آوردند تا ظاهر کار حفظ شده باشد.

گاهی احادیثی گفته می‌شد و ایشان در مورد آن‌ها بحث می‌کردند، اما از همین احادیث بحث به مسائل اجتماعی و سیاسی روز کشیده می‌شد و این که افراد چگونه باید وظایف خود را در مقابل مسائل و مشکلات اجتماعی به انجام برسانند. پرسش‌ها در ذهن بازاریان فراوان بود ولی تا پیش از این پاسخی برای آن‌ها وجود نداشت.

هفته‌ها سپری شد تا ما و آقای بهشتی شناخت بهتری از یکدیگر پیدا کنیم. همان‌جا تقریباً شکل یک تشکل را گرفتیم. جلسات همچنان با این محور پیش می‌رفت، تا روزی مرحوم بهشتی به صراحت ما را مورد پرسشی قرار دادند. این دیدار تعیین‌کننده‌ترین دیدار گروه ما با آقای بهشتی بود. ایشان بدون مقدمه پرسید آیا شما حکومت اسلامی می‌خواهید؟ همه در ذهن برای مبارزه با حکومت به جلسات می‌آمدند، ولی کسی تا پیش از این چنین موضوعی را مطرح نکرده بود. بازاریان تصوری از مبارزه داشتند، ولی شاید برای طرح چنین موضوعی آمادگی لازم را نداشتند. آقای بهشتی ناگهان بحث را پیش کشیدند. پرسیدند اگر حکومت اسلامی در جامعه می‌خواهید چه کارهایی باید انجام دهید.

در تمام جلسات بحث شده بود که فرد مسلمان چه مسئولیت‌هایی بر عهده دارد. لیکن در این جا ایشان سؤال می‌کرد که در این وضع اجتماعی و با وجود فساد، چپاولگری، زورگویی و امور خلاف اسلام که جامعه را فراگرفته، چگونه می‌شود با ناهنجاری‌ها مبارزه کرد؟ آیا از طریق تحول و اصلاح می‌شود عمل کرد یا از طریق انقلاب؟

پس از آنکه ایشان چنین سؤالی را مطرح کرد قرار شد هر کس نظر بدهد. نظرات گوناگونی هم ابراز شد. بعضی‌ها می‌گفتند که با انقلاب می‌شود توفیق پیدا کرد. اتفاقاً یکی از مدافعان این نظریه آقای بهادران، دوست ما، بود که تأکید داشت تنها از راه انقلاب می‌توان حکومت اسلامی ایجاد کرد. این ایده‌ای تند بود. در مقابل، بعضی‌ها می‌گفتند با تحویل تدریجی باید جلو رفت. این ایده‌ای بود که با روش مرسوم بازاریان بیش‌تر هماهنگی داشت.

آقای بهشتی موضوع را باز کرد. گفتار ایشان خط سیاسی ما را روشن کرد. آقای بهشتی خطاب به آن‌هایی که به انقلاب اشاره کرده بودند گفت شما می‌گویید با انقلاب می‌توان تغییر ایجاد کرد. این هم مقدماتی دارد. برای مبارزه‌ انقلابی شاید لازم باشد مدت‌ها در کوه‌های فلک‌الافلاک زندگی کنید و سختی‌ها بکشید. به این صورت نیست که تا شما بیایید بگویید انقلاب، مردم از خانه‌هایشان بیرون بریزند و ورق برگردد. پس از آن به سرعت به دیگر راهکارها اشاره کردند. شاید در آن زمان، با توجه به نبودن زمینه‌ لازم، در پس ذهن آقای بهشتی هم چندان نظریه‌ انقلاب پذیرفتنی نبود. ایشان روحانی فرهنگی و دنیادیده‌ای بودند. چنین تجربه‌ای به مرحوم بهشتی آموخته بود که باید واقع‌بین باشد. بعد آقای بهشتی ادامه داد: «تحول‌آفرینی هم اصولی دارد. یکی از راه‌هایش این است که زمینه را در مردم از طریق کارهای فرهنگی و روشنگری با ایجاد نهادهایی مانند مدارس و کانون‌های فرهنگی ایجاد کنیم. ایجاد صندوق‌های قرض‌الحسنه برای کمک به مردم و ترویج چنین افکاری در کنار امور خیریه‌ دیگر، مانند ساخت درمانگاه و ترویج اصول روشنگری، می‌تواند به تحول‌آفرینی کمک کند.»

آقای بهشتی اعتقاد داشت که این شیوه کمک می‌کند تا مردم به تدریج آماده‌ تغییر نظام سیاسی شوند. من هم موافق نظریه‌ ایشان بودم. همان روز هم کسان دیگری بودند که می‌گفتند با تحول می‌شود به اهداف اصلی رسید. همان‌طور که آقای بهشتی معتقد بود، ذهنیت مردم در آن زمان هنوز آمادگی برای انقلاب را نداشت. البته رهبری هم به صورتی که بعداً ظاهر شد نبود و امام هنوز قیام را علنی نکرده بودند.

در این جلسه چند نفر هم نظری خلاف آقای بهشتی دادند. یادم هست که فردی می‌گفت با روش انقلابی باید پیش رفت. الان می‌رویم می‌زنیم و کار را یکسره می‌کنیم، کما اینکه تحت ‌تأثیر همین تفکرات بعدها عده‌ زیادی را گرفتند و زندانی کردند و در آن زمان به نتیجه‌ای هم نرسیدند.

آقای بهشتی همیشه سعی داشت مخاطبان خود را وادار به تفکر کند عده‌ زیادی مانند من اعتقاد داشتند که آموزش مردم و بالا بردن سطح معلومات جامعه می‌تواند بسیار مؤثر باشد. چند نفر خیلی محدود هم همچنان حرف‌های تند می‌زدند و اعتقاد داشتند که مبارزه باید از راه مسلحانه ادامه یابد. شیوه‌ ا اصلاح جامعه بود و روش آنان برخورد انقلابی. اما آقای بهشتی بیش‌تر به سمت اصلاح جامعه گرایش داشتند.

 

منبع: پنجره‌ای به گذشته: خاطرات علاءالدین میرمحمد صادقی، تدوین بهراد مهرجو، متین غفاریان، تهران، کارآفرین، 1391، ص 64 - 67.

 

 



 
تعداد بازدید: 966



آرشیو خاطرات

نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی:

جدیدترین مطالب

پربازدیدها

© تمامی حقوق برای پایگاه اطلاع رسانی 15 خرداد 1342 محفوظ است.