خاطرات

مرا روی دست می‌برند


11 مهر 1401


کم‌کم ماه فروردین و عید نوروز [1342] فرا رسید. آقایان مراجع در جلسه‌ای که داشتند تصمیم گرفتند اعلام کنند که به خاطر مبارزاتی که حکومت علیه مذهب شروع کرده، آن سال مراسم عید را تحریم کنند. از این جهت اعلامیه‌ای در خصوص تحریم عید صادر کردند. تبلیغات در سرتاسر کشور بر عدم برگزاری عید انجام شد و همین مسأله برای دولت خیلی سنگین تمام شد. اتز طرف دیگر عید آن سال مصادف با روز 24 شوال بود. 25 شوال سالروز شهادت امام صادق(ع) نیز با روز 2 فروردین همزمان شده بود.

من روز اول فروردین، حوالی ظهر بود که از نزدیک گذر خان به طرف بازار در حرکت بودم. وقتی به ساختمان شهرداری رسیدم، دیدم بلندگویی نصب کرده‌اند و صدای ساز و آواز، قسمتی از شهر قم را زیر پوشش قرار داده است. من از این که می‌دیدم رژیم پهلوی این‌گونه به علمای اسلام دهن‌کجی می‌کند بسیار ناراحت شدم. به منزل رفتم و ناهار خوردم. مقداری استراحت کردم و سپس به طرف بیت امام خمینی رفتم. هنگامی که از نزدیکی کوچه «یخچال قاضی» می‌گذشتم متوجه کثرت جمعیت شدم، به‌طوری که به سختی می‌شد از میان مردم عبور کرد. جلوتر که رفتم دیدم بیرونی و اندرونی منزل از جمعیت لبریز است.

موقعی که به در منزل رسیدم، صدای مردم را شنیدم که فریاد می‌زدند: آل‌طه آمد! آل‌طه آمد!

مثل اینکه همه انتظار حضور کسی را می‌کشیدند. گویی منتظر بودند شخصی بیاید و برایشان صحبت کند. البته در جریانات انجمن‌های ایالتی و ولایتی امام نظر لطفی به من داشتند و نزدیکی من به امام قابل توجه بود، از این جهت آن روز به محض این که من وارد شدم ایشان فرمودند: آقای آل‌طه! بروید و مقداری برای مردم صحبت کنید.

مردم حتی نگذاشتند که من از پله‌های اتاق بالا بروم، مرا روی دست بلند کردند و بالا بردند. جو عجیبی در بیت امام حاکم بود.

من آن‌جا ایستادم و پس از اندکی صحبت، خطاب به ملت گفتم: ای مردم! خیال نکنید روحانیت کج‌سلیقگی به خرج داده است! اگر به شما گفته عید نداشته باشید و به مراسم عید توجه نکنید این از کج‌سلیقگی نیست! گاهی شرایط این وضعیت را اقتضا می‌کند. شما ببینید امام سجاد(ع) وقتی دم دروازه شام می‌رسد و می‌بیند کوفیانی که پسر پیامبر را کشته‌اند در حال رقص و آواز هستند به آن‌ها می‌گوید: «فیا لیت أمّی لم تلدنی»، یعنی ای کاش از مادر نزاییده بودم!

سپس گفتم: وقتی در شب شهادت امام صادق(ع)، در خانه امام صادق یعنی قم، از ساختمان فرمانداری و شهرداری ساز و آواز پخش می‌کنند، به همین دلیل است که آقایان مراجع می‌گویند ما امسال عید نداریم و این‌جاست که معلوم می‌شود حکومت رقاص‌پرور است.

پس از این سخنرانی،‌ عده‌ای از مردم به طرف شهرداری رهسپار شدند که با مأموران درگیر شده بودند و گویا کسی هم در این میان کشته شده بود. و فردای همان روز بود که ماجرای حمله به فیضیه اتفاق افتاد.

 

منبع: آل طه: سرگذشت و خاطرات، تدوین غلامرضا شریعتی‌مهر «کرباسچی»، تهران، چاپ و نشر عروج، 1397، ص 44 - 46.

 

                        



 
تعداد بازدید: 739



آرشیو خاطرات

نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی:

جدیدترین مطالب

پربازدیدها

© تمامی حقوق برای پایگاه اطلاع رسانی 15 خرداد 1342 محفوظ است.