مقالات

بررسی نقش و جایگاه فرقه بهاییت در حکومت پهلوی دوم

بخش اول

محبوبه اسماعیلی

07 دي 1401


در تاریخ معاصر ایران، بهاییان میراث خواران شیخیه و بابیه، به دنبال اهداف درازمدت خویش، ابتدا با صبغه دینی وارد عرصه سیاست شدند. هر چند آنها، در دوره قاجار و پس از آن موفقیتی کسب نکردند و به اهداف خود نرسیدند اما با خروج از ایران تلاشهای گسترده‌ای را در جهت تبلیغ بهاییت و جذب حمایت‌های بین‌المللی، آغاز نمودند و در ازای همکاری با انگلستان و اسرائیل و دیگر کشورهای اروپایی، نه تنها موفق شدند مرکزیت سیاسی بهاییان را در حیفا متمرکز کنند و در کنار سیاست‌های جهانی صهیونیسم اندیشه‌های خود را مطرح سازند، بلکه به عنوان عاملان و مزدوران استکبار با ماهیت کاملاً غربی و با زدن ماسک شرقی بر چهره، وارد ایران شدند و با نفوذ در دربار رژیم پهلوی، در جهت تثبیت قدرت آنها، بسیاری از پست‌های کلیدی را تصاحب نمودند و در رأس هرم قدرت جای گرفتند و در سیاست‌های اقتصادی، فرهنگی و نظامی این رژیم نقش برجسته‌‌ای را ایفا نمودند. سیاست‌های حمایت از صهیونیسم، مقابله با مذهب تشیع و روحانیت مذهبی و عقب نگه داشتن ایران و گسترش فساد از سوی ایشان، موضع گیری آحاد جامعه ایران از جمله روحانیت بدنبال داشت. به خصوص که رژیم پهلوی از طریق لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی برای به رسمیت شناختن این فرقه تلاش نمود. از این جهت می‌توان گفت یکی از عوامل موثر در کاهش مشروعیت و مقبولیت رژیم پهلوی و به تبع آن یکی از عوامل موثر در سقوط این رژیم، حمایت از فرقه ضاله بهاییت بوده است.

اولین حرکت سیاسی امام و روحانیت علیه لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی که نفوذ بهاییت را در کانون قدرت تثبیت می‌نمود و نفوذ اسرائیل را در ایران افزایش می‌داد، موج گسترده‌ای از اعتراضات و حرکت‌های سیاسی را از سوی اقشار مختلف مردم به دنبال داشت که در نهایت راه را برای انقلاب اسلامی هموار نمود.

با توجه به آنکه در عصر حاضر بهاییان با حمایت صهیونیسم دائماً در حال توطئه علیه جمهوری اسلامی هستند و با تکیه بر مقوله نظام جهان وطنی و یا کاسموپولیتیسم (Cosmopolitism) صهیونیسم سعی در جهانی نمودن اندیشه‌های خود برای ضربه زدن به دین اسلام هستند، از این جهت در آسیب‌شناسی دینی، شناخت این فرقه که تفکراتی کاملاً التقاطی دارد و خطراتی را متوجه مذهب تشیع می‌کند کاملاً ضروری است. از سوی دیگر پرده برداشتن از سیاست‌های مخرب بهاییان در عصر پهلوی و خیانت‌هایی که از سوی ایشان علیه هویت ملی و دینی ایرانیان صورت گرفت، اهمیت و ارزش انقلاب اسلامی و معجزه الهی حضرت امام خمینی را برای نسل حاضر روشن می‌سازد و آنها را متوجه توطئه‌هایی می‌کند که هنوز بهاییان در خارج از کشور علیه جمهوری اسلامی ایران ادامه می‌دهند. در مسیر شناسایی فرقه بهاییت، در این مقاله به سه موضوع توجه شده است:

الف‌ـ زمینه‌های شکل‌‌گیری فرقه بهاییت

ب‌‌ـ چگونگی نفوذ بهاییان در حکومت پهلوی

ج‌‌ـ عکس‌العمل روحانیت در مقابل فعالیت‌های سیاسی بهاییان

 

زمینه‌های شکل‌‌گیری فرقه بهاییت

در قرن نوزدهم، هم‌زمان با حکومت قاجارها، ایران، آبستن تحولاتی شد که در نهایت شکل‌گیری نهضت بابیه را به دنبال داشت. بحران‌های ناشی از استبداد حکومت قاجارها، حضور مستمر کشورهای اروپایی از جمله روسیه و انگلستان در ایران و کسب امتیازهای اقتصادی از سوی آنها، دست به دست هم داد تا محمدعلی شیرازی، از شاگردان سیدکاظم رشتی، با تکیه زدن بر فلسفه مهدویت تشیع و استفاده از مقام بابیت، ابتدا خود را نماینده امام زمان معرفی نماید سپس با ادعای مهدویت و حتی ادعای نبوت و نسخ دین اسلام[1]، شورش‌های دامنه‌داری را در برخی از شهرهای ایران از جمله شیراز، اصفهان، زنجان، شاهرود و مازندران ایجاد نمود.[2] اندیشه‌های او برگرفته از اندیشه شیخ احمد احسایی، رهبر فرقه شیخیه بود. این فرقه از مذهب شیعه اثنی‌عشری منشعب شده است. شیخیه با این توجیه که «امام غایب هم دارای دو جنبه، یعنی حقیقت، صورت و حجاب است. جنبه حقیقت او، روح اوست که همیشه ثابت است ولی صورت و حجاب او که همان جسم عنصری باشد پیوسته در تغییر و دگرگونی است و از این‌رو، هر کسی که به مقام شیعی کامل رسد، می‌تواند محل حلول حقیقت و روح امام غایب باشد یعنی می‌تواند جنبه حجاب و صورت او باشد»[3] زمینه را برای فعالیت بابیان فراهم نمودند. سیدمحمدعلی شیرازی با تکیه بر مکتب شیخیه، تعالیم صوفیان، باطنیان و غلاة شیعه و با تأویل نادرست از آیات و احکام قرآن و تغییر و تبدیل قوانین و سنن اسلام[4] عملاً در مقابل اعتقادات شیعه قرار گرفت. از بین بردن فساد در میان مقامات عالی، تصفیه عالمان منحرف، حمایت قانونی از تجار، شکستن حرمت ربا و بهبود بخشیدن به موقعیت زنان[5]، از جمله شعارهای او در عصر ناصری بود. ناصرالدین شاه در آغاز، می‌کوشید تا برای مقابله با علما، از بابی‌ها به عنوان سپر بلا بهره‌برداری کند[6] و خواست کشورهای روسیه و انگلستان هم‌چنین بود. آنها نیز برای مقابله با سیاست‌های ضد استعماری علما به بهره‌برداری‌ از بابی‌ها پرداختند و با دامن زدن به کشمکش‌های دینی، راه را برای نفوذ هر چه بیشتر خویش در ایران فراهم نمودند. مطالعه 25 سند منتشر شده وزارت امور خارجه روسیه[7] در مورد شورش بابی‌ها، اهمیت این شورش و بهره‌برداری‌های سیاسی روس‌ها از آن را کاملاًً روشن می‌کند. در سند شماره 13 که در کتاب تاریخ جامعه بهاییت به چشم می‌خورد روس‌ها ذکر کرده‌اند که «خیلی خوب است که فرقه بابیه با علمای اسلام، مخالفت و مبارزه شدید شروع کرده و آنان را متهم به انحراف از اصول دین و عدم مراعات قوانین قرآن می‌نمایند و عقاید فاتالیزم [تقدیرگرایی] پیروان این فرقه روز‌به‌روز نفوذ بیشتری در مردم پیدا می‌کند.»[8]

در میان این توطئه‌ها، دوراندیشی‌ها، تلاش‌ها و در نهایت فتوای علما به ثمر نشست و با قتل محمدعلی باب (1850 م / 1267 ق) توسط امیرکبیر اوضاع آرام‌تر شد. هر چند محمدعلی باب بارها در مقابل علما توبه نمود[9] اما همواره مترصد فرصت بود تا قدرتی به چنگ آورد. از این جهت بعد از مرگ او نیز که بابیان گمان می‌کردند به دستور ناصرالدین‌شاه بوده است آرام ننشستند و نقشه قتل شاه را ریختند[10] اما به جایی نرسید و از این زمان به بعد ناصرالدین شاه نیز شخصاً در قتل و سرکوب بابیان شرکت نمود به‌طوری که بسیاری از آنها از جمله حسینعلی نوری (بهاءالله) و برادرش یحیی (صبح ازل) از ایران گریختند. در واقع شکل‌گیری فرقه بهاییت از همین زمان بود. آنها در تداوم نهضت بابیه ترجیح دادند به کمک روس‌ها از ایران خارج شوند. بهرام افراسیابی در کتاب خود می‌نویسد «در این ماجرا دامنه دخالت روسیه به جایی رسید که سفیر آن کشور، شخص دالگورکی، برای نجات جان میرزا بهاء، پایه‌گذار فرقه بهاییت، پادرمیانی نمود و فرستاده خود را با وی همراه کرده تا به سلامت از ایران خارج شود.»[11]

از این زمان تا به قدرت رسیدن رژیم پهلوی هسته اصلی نهضت بابیه توسط بهاییان به رهبری حسینعلی نوری در خارج از کشور تلاش‌های خود را معطوف به تبلیغ و ترویج این فرقه نمود و بهاییان ایران، از خارج از کشور هدایت می‌شدند تا زمان مناسب برای رسیدن به قدرت فراهم شود. بهاییان در خارج از کشور برای مقابله با امپراتوری عثمانی در خدمت انگلیسی‌ها قرار گرفتند و در جنگ جهانی اول آن چنان شرایط مناسبی را در فلسطین برای آنها فراهم نمودند که حکومت انگلیس به عبدالبهاء فرزند بهاء‌الله به نشانه قدردانی مدال قهرمانی به او اعطا کرد و عباس افندی هم به لقب Sir نایل آمد.[12]

بدون تردید این‌گونه حمایت‌ها، زمینه نفوذ بهاییان را در حکومت پهلوی هموار نمود؛ اما رژیم پهلوی را با چالشی بزرگ روبه‌رو ساخت.

 

چگونگی نفوذ بهاییان در حکومت پهلوی

با آنکه فرقه بابیه در عصر ناصری نتوانست گام‌های موثری در جهت اهداف سیاسی خویش بردارد و سیاست تقیه را اتخاذ نمود اما تداوم حرکت آنها در خارج از ایران توسط شاخه‌ای دیگر از این فرقه به نام بهاییت و به رهبریت حسینعلی نوری (بهاء‌الله) هدایت شد. آنها در عصر مشروطیت نقش موثری را در به انحراف کشاندن انقلاب و توطئه علیه علما و به انزوا کشاندن شیخ فضل‌الله نوری ایفا نمودند. اصولاً یکی از دلایل مخالفت شیخ فضل‌الله نوری با مشروطه به دلیل حضور فعال بهاییان در عرصه سیاست و به چالش کشاندن دین اسلام و توهین علیه مقدسات دینی در مطبوعات بود.[13] از این‌رو شیخ فضل‌الله نوری در لوایحی به ضرر آنها برای اسلام اشاره کرده تأکید می‌نمودند که بهاییان مثل شیطان مشغول وسوسه و رهزنی و فریبندگی عوام اضل من الانعام هستند.[14] از این جهت یکی از شروط پذیرش مجلس از سوی ایشان اجرای احکام شرع درباره بابی‌ها و بهاییت بود.[15] با تشکیل مجلس، در اصل بیستم متمم قانون اساسی، چاره‌ای برای جلوگیری از اشاعه افکار ضد دینی و مذهبی اندیشیده شد و براساس این اصل «عامه مطبوعات غیراز کتب ضلال و مواد مضره به دین مبین اسلام آزاد و ممیزی در آنها ممنوع است. منظور از عبارت کتب ضلال، کتب و نشریاتی است که درباره مذاهب غیره حقه نوشته می‌شد و مراد از مواد مضره به دین مبین اسلام، نوشته‌هایی است که دیــن اسلام را مستقیماً مورد حمله و یا تنقید و ایراد قرار می‌داد.»[16]

پس از دوران مشروطیت، بهاییان در کنار انگلیسی‌ها نقش موثری در به قدرت رساندن رضاخان ایفا نمودند. حبیب‌الله عین‌الملک، پدر هویدا از جمله بهاییانی بود که در این دوره به حمایت از رضاخان برخاست[17] و از سوی وی به عنوان کارگزار وزارت امور خارجه راهی سوریه شد و در تحکیم فرقه بهاییت از هیچ کوششی دریغ نورزید. او آن‌چنان در تبلیغ این فرقه بی‌پروا بود که مردم شام خیال می‌کردند مذهب رسمی ایرانیان بهایی است.[18] در دوره رضاشاه، آنها در جلسات و سخنان خود از شاه به نیکی یاد می‌کردند و سیاست‌های ضد دینی و مقابله او با علما را ناشی از علاقه رضاخان به فرقه بهاییت می‌دانستند. سیاست کشف حجاب رضاخان را که نشانگر مخالفت و ضدیت وی با یکی از اصول مسلم و اساسی شریعت اسلام بود، بهاییان منطبق با قانون و منطق فرقه خود می‌دانستند.[19]

پس از کودتای 28 مرداد، بهاییان علی‌رغم ادعای غیر سیاسی بودن خویش، هماهنگ با سیاست‌های موردنظر رژیم و در جهت تثبیت موقعیت خویش تلاش نمودند. یکی از اهداف مهم آنها در این دوره، رسمیت بخشیدن به مسلک بهاییت در ایران بود. بیت‌العدل اعظم و محفل ملی آنها تلاش‌های زیادی کرد تا با ازدیاد نفرات از طریق تبلیغ و گسترش تشکیلات و دادن آمارهای غیرواقعی، به این هدف دست یابند.[20] علاوه بر این، دو عامل اساسی در خیزش سیاسی بهاییان در عرصه سیاست و نفوذ در ساختارهای اقتصادی، فرهنگی و نظامی رژیم پهلوی مؤثر بود؛ 1ـ حمایت کشورهای اروپایی از جمله انگلیس و امریکا 2ـ حمایت اسرائیل از بهاییان برای بهره‌برداری‌های سیاسی از آنها در سلطه برخاورمیانه.

 

حمایت کشورهای اروپایی از جمله انگلیس از بهاییت

حضور بهاییان در فلسطین و فعالیت گسترده آنها در این سرزمین در گذر زمان شرایط مناسبی را به خصوص در جنگ جهانی اول برای آنان فراهم نمود. آنها برای تثبیت موقعیت خویش، رابطه‌ای دوستانه با انگلیسی‌ها علیه عثمانی آغاز نمودند. منابع از همکاری عبدالبهاء و اطرافیانش با ارتش انگلیس و نیز تهیه آذوقه برای انگلستان درجریان جنگ و بیرون راندن عثمانی از فلسطین گزارش داده‌اند.[21] در واقع می‌توان نقطه شروع همکاری بهاییان با استعمار انگلستان را در جهت جنگ جهانی اول مورد توجه قرار داد. بهاییان نمی‌خواستند مرکزیت سیاسی خود را در حیفا از دست بدهند. از این‌رو بعد از آنکه حیفا در سال 1918 م به تصرف ستون انگلیس درآمد، عبدالبهاء برای امپراتور انگلستان، ژرژ پنجم دعا کرد و از اینکه عدل در سراسر سرزمین فلسطین گسترده شده به درگاه خدا شکر گزارد.[22] این رابطه سیاسی منجربه آشنایی هرچه بیشتر بهاییان با اندیشه‌های غربی گردید و مسافرت‌های رهبران بهایی از جمله عبدالبهاء به اروپا و امریکا[23]، غربزدگی و وابستگی به اندیشه‌های امانیستی و سکولاریستی را در آنها افزایش بخشید و تعلیمات آیین بهایی طنین دیگری یافت و روند دیگری پیمود. اگر بابیه با نگرش‌های دینی سعی در قدرت طلبی داشتند، بهاییان با نگرش‌های غیر دینی و فاصله گرفتن از هویت دینی و ملی و با ماهیتی کاملاً غربی در زمان رژیم پهلوی، وارد عرصه سیاست شدند و انگلیسی‌ها از بهاییان به عنوان نوماسیون حمایت کردند و انجمن‌ها و لژهای فراماسونری را در شهرهای ایران از جمله شیراز گسترش دادند. این انجمن‌ها در قبل از مشروطه فعالیت‌های مخفی خود را در ایران آغاز کرده در اعمال سیاست‌های انگلیس نقش فعالی ایفا نموده بودند.[24] در دوران رژیم پهلوی به دلیل وجوه اشتراکات فکری بین بهاییت و لژهای فراماسونری، آنها بیشتر به یکدیگر گره خوردند. داشتن خدای ناسوتی و ترکیبی (انسان + خدا)، آزادی رعیت از قید احکام و اخلاق، داعیه حکومت جهانی و تفکرات جهان وطنی، ضدیت با اسلام و مسیحیت، از جمله تفکرات مشترک آنان بود.[25] بهاییان با ورود به این لژها، تسلط بر حساس‌ترین نهادها و وزارتخانه‌های کشور را به آسانی برای خود فراهم نمودند. آنها در حرکت‌های سیاسی خویش علم و دانش را در خدمت خویـش آوردند و با تکیه بر الگوهای مدیریت غربی، طرح‌ریزی، تصمیم‌گیری و برنامه‌ریزی‌ها را برعهده گرفتند.

از دیدگاه فراماسون‌ها و بهاییان، برنامه‌ریزی آموزشی باید به گونه‌ای باشد که به ضرر بهاییان و ماسون‌ها و به طور کلی غرب تمام نشود و به عبارت دیگر برای ایران، استقلال و خودکفایی به وجود نیاورد.[26]

در دوران رژیم پهلوی حضور بهاییان عضو لژ فراماسونری در رأس نظام آموزشی کشور، ریاست دانشگاه‌ها و یا تدریس در کلاس‌های درس گسترده بود. ذبیح‌الله قربان، رئیس دانشگاه شیراز و عضو لژ حافظ، دکتر منوچهر تسلیمی، عضو لژ ابن سینا که بعدها به ریاست دانشگاه تبریز رسید و دکتر کامبیز قربان، استاد دانشگاه کشاورزی شیراز و عضو لژ حافظ[27]، از جمله بهاییانی بودند که به ازای خوش خدمتی رهبران بهایی نسبت به انگلیسی‌ها، در سیاست‌گزاری‌های فرهنگی کشـــور نقش مهمی را ایفــا نمودند. در چنین شرایطی نظام آموزشی کشور نمی‌توانست از چارچوب تحمیلی خارج شود و در خدمت توسعه جامعه ایران قرار گیرد. بنابراین، یکی از عوامل موفقیت بهاییان در ایران عصر پهلوی، پیوند آنها با فراماسونری و لژهایی است که از سوی انگلیسی‌ها اداره می‌شد یعنی کسانی که در رقابت با امریکا فراماسونری را به عنوان اهرم فشار در ایران توسط بهاییان ایجاد نمودند.

 

منبع: مجموعه مقالات همایش 15 خرداد زمینه‌ها و بسترها، به کوشش دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، ج 2، تهران، سوره مهر، 1388، ص 269-286.

 

پی‌نوشت‌ها:

 

[1]. فضایی، یوسف، تحقیق در تاریخ و عقاید شیخی‌گری، بابی‌گری، بهایی‌گری و کسروی‌گرایی، تهران، انتشارات آشیانه کتاب، 1381، صص 95 ـ 89.

[2]. برای بررسی این شورش‌ها، ر.ک: خورموجی، محمدجعفر، حقایق الاخبار ناصری، به کوشش حسین خدیوجم، تهران، نشر نی، 1363، صص 58 ـ 57.

[3]. تحقیق در تاریخ و عقاید شیخی‌گری، بابی‌گری، بهایی‌گری و کسروی‌گرایی، ص 57.

[4]. فریدنی، مشایخ، شهیدی، عبدالحسین، دایرة‌المعارف تشیع، ج سوم، تهران، نشر شهید سعید محبی، 1375، ص 4.

[5]. آبراهامیان، یرواند، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گلمحمدی، محمدابراهیم فتاحی، تهران، نشر نی، 1384، ص 23.

[6]. همان، ص 95.

[7]. برای مطالعه این اسناد، ر.ک: افراسیابی، بهرام، تاریخ جامع بهاییت، تهران، نشر مهرفام، 1382، صص 283 ـ 271.

[8]. همان، ص 276.

[9]. اعتضاد‌السلطنه، فتنه باب، با مقدمه عبدالحسین نوایی، تهران، نشر علم، 1377، ص 16.

[10]. تاریخ جامع بهاییت، ص 271.

[11]. همان.

[12]. افندی، شوقی، قرن بدیع، ص 299؛ به نقل از تاریخ جامع بهاییت، ص 324.

[13]. ذاکرحسین، عبدالرحیم، مطبوعات سیاسی ایران در عصر مشروطیت، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1375، ص 65.

[14]. کسروی، احمد، تاریخ مشروطه، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1370، ص 420.

[15]. دوانی، علی، نهضت روحانیون ایران، ج 1 و 2، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1377، ص 121.

[16]. مطبوعات سیاسی ایران در عصر مشروطیت، ص 67.

[17]. مرکز بررسی اسناد تاریخی، امیرعباس هویدا به روایت اسناد، ج 2، تهران، 1384، ص 10.

[18]. همان، ص 11.

[19]. منصوری، جواد، تاریخ قیام پانزده خرداد به روایت اسناد، ج 1، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1377، ص 324.

[20]. همان، ص 319.

[21]. ر.ک: میر، حسین، تشکیلات فراماسونوری در ایران، تهران، انتشارات شرکت چاپ و انتشارات علمی، 1379، ص 208.

[22]. تاریخ جامع بهاییت، ص 324.

[23]. دایرة‌المعارف بزرگ اسلامی، تهران، 1381، جلد 1، ص 741.

[24]. برای اطلاعات بیشتر در این زمینه ر.ک: طباطبائی، محمدحسن، نفوذ فراماسونری در مدیریت نهادهای فرهنگی ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1380، صص 37 ـ 29.

[25]. تشکیلات فراماسونری در ایران، ص 207.

[26]. نفوذ فراماسونری در مدیریت نهادهای فرهنگی ایران، ص 115.

[27]. همان، ص 113.



 
تعداد بازدید: 843



آرشیو مقالات

نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی:

جدیدترین مطالب

پربازدیدها

© تمامی حقوق برای پایگاه اطلاع رسانی 15 خرداد 1342 محفوظ است.