لاله فرزینفر
01 دي 1400
استراتژی خزنده و رازآلود صهیونیستها در ایران، از جمله اسرار تاریخ معاصر است. حضور ایادی صهیونیسم در رأس دستگاه سلطنت و مراکز مهم تصمیمگیری و سیاستگذاری، ایران عصر پهلوی را به پایگاهی سیاسی و استراتژیک برای صهیونیستها تبدیل کرده بود. با آنکه در نتیجه متابعت بیچون و چرای دولتمردان ایرانی، از آنها، بر سیاست و اقتصاد کشور پنجه انداخته بودند؛ اما آزادی عمل و تلاش این جماعت برای افزایش و گسترش سلطه بر اهرمهای قدرت در چنان لفافهای قرار داشت که اغلب از چشم مردم دور میماند. مردم از توطئه خزندهای که در اطرافشان شکل میگرفت و بر ارکان سیاست و اقتصاد سرزمینشان حاکم میشد، بیخبر بودند.
در این زمینه، اعتراف یکی از جاسوسان اطلاعاتی رژیم صهیونیستی درباره دخالت پنهان سرویسهای اطلاعاتی اسرائیل، در ایران عصر پهلوی، تأمل برانگیز است.
«یعقوب نیمرودی»، از مأموران کار کشته سیاسی و اطلاعاتی صهیونیستها، پس از سالها فعالیت جاسوسی در ایران، به خبرنگاری اسرائیلی میگوید: «اگر یک روز به تو اجازه دهند که از کارهایی که ما در تهران انجام دادهایم، آگاه شوی، از آنچه میشنوی، وحشت خواهی کرد. حتی نمیتوانی آن را تصور کنی.»[1]
پنهان کاری در روابط میان ایران و اسرائیل، از جانب رژیم پهلوی نیز به شدت دنبال میشد. شاه در روابط خود با دولت یهود، سیاستی مخفیانه در پیش گرفته بود. او از یک طرف در پی توسعه روابط خود با اسرائیل بود از طرف دیگر میکوشید آن را از دید مردم و کشورهای عربی دور نگاه دارد.[2] زیرا شاه، منافع خویش را با اسرائیل پیوند زده بود، و در عین حال از مخالفین خود نیز بیم داشت. به خصوص پس از قیام 15 خرداد 1342 و آغاز نهضت انقلابی و اسلامی حضرت امام خمینی که مبارزه با اسرائیل در صدر برنامهها خود قرار گرفته بود و پیوسته خطر نفوذ صهیونیسم به ملت ایران گوشزد میشد.[3]
سنجش و تعیین گستره نفوذ صهیونیسم در ایران عصر پهلوی، بدون شناسایی کانونها، محافل و عناصر وابسته به آن میسر نیست. در مقاله حاضر کوشش میشود با مطالعه و بررسی پایگاههای عمده یهودیان در ایران، به عمق حضور آنها در عرصههای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، اطلاعاتی، نظامی و فرهنگی کشور، بیشتر پی ببریم.
نخستین این پایگاهها، سازمان فراماسونری است که بخشی از پیکره تشکیلات جهانی صهیونیسم به شمار میرود. بیشک نمیتوان نقش و عملکرد فراماسونها و لژهای فراماسونری را در ایران معاصر نادیده گرفت. حضور فعالیت دهها لژ وهزاران فراماسون ذی نفوذ و فعال در عرصههای گوناگون کشور، همگی اهرمهایی بودند که حلقههای وابستگی سلطنت ایران را به صهیونیسم محکمتر میکردند.
تشکیلات عریض و طویل بهاییت، به عنوان فرقه و جریان دست پرورده استعمار، حلقه دیگری بود که ایران عصر پهلوی را به کانون قدرت صهیونیسم پیوند میزد. در این زمینه نیز هم سویی عملکرد بهاییان برخوردار از مقامها و مناصب کلیدی در کشور، با منافع جهانی صهیونیسم، به هیچ وجه قابل انکار نیست.
سومین پایگاه صهیونیسم در ایران که از آن به «یهودیان مخفی» یاد میکنیم، شامل آن دسته از رجال درباری مقامات و صاحب منصبان درجه اول کشور در عصر پهلوی است که به طور پنهانی با دولت اسرائیل ارتباط داشته حافظ منافع استعماری آن بودهاند. این اشخاص که از صدر مشروطیت تا سقوط شاه، یعنی حدود سه ربع قرن، در رأس امور دولت قرار داشتند، اغلب عناصر یهودی تباری بودندکه کمتر کسی از اسرار و وابستگی درون گروهی آنها اطلاع داشت و در عین حال، پشتیبانیهای سازمان یافته و تشکیلاتی آنها در ورود به دستگاههای دولتی، راه را برای نفوذ سایر هم کیشان و هم مسلکان شان باز میکرد.
در ادامه، هر یک از این پایگاههای نفوذ را به تفکیک بررسی خواهیم کرد.
سازمان فراماسونری
سازمان فراماسونری، به عنوان پدیدهای نوظهور، ابزاری مؤثر در دست نظام بورژوازی بود و از آن در مقابل نظام کهنه و سنتی فئودالیته استفاده میشد. نظام کهنهای، که با همدستی کلیسا بر تمامی ارکان جامعه سلطه یافته بود. فراماسونری با طرح اندیشههای جدید، قصد بر هم زدن ساختارهای جامعه را داشت. این جنبش، با تکیه بر ایدئولوژی خود، هم چون مکاتب التقاطی نظیر مانویت و بهاییت، به هر سرزمین و کشوری وارد میشد، سپس در پی یافتن اشتراکهای خود با مردم آن سرزمین برآمده و در جهت بارزتر کردن آنها میکوشید تا از این طریق روشنفکران و اصلاحطلبان کشورهای مختلف جهان را با نظریات خود همگام سازد[4].
ایران از جمله کشورهایی بود که موج تجدد خواهی و به دنبال آن سازمانهای فراماسونری دیرتر به آن راه یافت و علت آن را باید در بافت سنتی جامعه ایرانی جست. اما از اواسط دوره قاجار، با گسترش روابط میان ایران و اروپا، پیشرفتهای محیرالعقول غربیان در زمینههای مختلف چیزی نبود که از چشم تحصیلکردگان ایرانی به دور بماند. محافل و انجمنهای ماسونی نیز یکی از مظاهر جالب و جذاب تمدن غرب به شمار میرفت که بسیاری از محصلان و روشنفکران ایرانی را جذب خود کرد و آنان را تا به مرحله شیفتگی و گاه سرسپردگی غربیان پیش برد. به این ترتیب، نظام سرمایهداری غرب با مسخ برخی روشنفکران ایرانی، آنان را به عناصری بسیار مطمئن برای تأمین منافع خود تبدیل کرد.
تشکیلات مخفی فراماسونری از زمان «میرزا ملکم خان» با کمک شاهزادگان و دین ستیزان اروپا دیده، شروع به تبلیغ و ترویج غرب زدگی و بیدینی در جامعه ایران نمود. پیچیدگی و ماهیت بغرنج و پنهانکارانه این تشکیلات، همراه با ایدئولوژی خاص آن که از تساهل در امر مذهب و اندیشههای فرا مرزی و جهانی سخن میگفت، مانع از آن بودکه علما و روحانیون تصمیم واحد و هماهنگی در قبال آن اتخاذ کنند و عکسالعمل شدیدی در برابر آن نشان دهند. به این ترتیب، جریان فراماسونری در دوره پهلوی دوم به جایی رسید که در تمامی ارکان سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جامعه رسوخ کرد.
فراماسونری به عنوان تشکیلاتی منظم و پیچیده، به طور کامل، در خدمت مقاصد و اهداف دین یهود و دقیقاً هم سو و هم جهت با مطامع و اغراض صهیونیستها حرکت میکرد.[5] «ژرژ لامیلن» در کتاب اسرار سازمان مخفی یهود میگوید:
«فراماسونری قدرت مخفی ماست. فراماسونری فقط به منظور مخفی نگاه داشتن نقشههای ماست و طرز اجرای این قدرت مخفی و محل اجرای آن برای همیشه بر ملتها پوشیده است.»[6]
«اسماعیل رایین»، مؤلف کتاب فراموشخانه و فراماسونری در این زمینه مینویسد:
«صهیونیسم ایدئولوژی حاکم بر تمام لژهای جهان است. لذا صهیونیسم بینالمللی با فراماسونری بینالمللی یکی گردیده از آن به منزله بازرسی سیاسی و فرهنگی استفاده میشود.»[7]
در نتیجه ترکیب صهیونیسم و فراماسونری در ایران، پدیده تازه «نوماسونی» شکل گرفت که نطفه آن در دل رژیم حاکم بسته شد و در دامان دولتمردان نیز پرورش یافت.[8] پس از انقلاب اسلامی، یکی از مراکز فراماسونری که به آن «ستاد عملیات استاد اعظم، جعفر شریف امامی» میگفتند، کشف گردید و عکسهای گوناگونی همراه با سیاههای از اعضای این سازمان به دست آمد. نیز روشن گردید که در روزگار محمدرضا پهلوی، نه تنها سیاست کلی ایران، که سر رشته اقتصاد کشور نیز به شیوهای بنیادین در دست فراماسونها بوده است. از آن پس، نوشتههای دیگری نیز پیرامون فراماسونری و پیوند آنها با صهیونیسم منتشر شد.
بهاییت
تمایلات نژادپرستانه یهودیان مانع از فعالیتهای تبلیغی و ترویج مذهب توسط این جماعت میشود. یهودیان نه خود به دینهای دیگر در میآیند و نه دیگران را به مذهب شان دعوت میکنند. اما از آنجایی که قصد نفوذ در جوامع را دارند، فرقهسازی و بدعتگذاری در سایر مذاهب را به عنوان راهکاری اساسی برای نیل به مقاصد خود، در پیش گرفتهاند. در سراسر تاریخ، شواهد بسیاری وجود دارد که یهودیان با پروراندن و حمایت از فرقههای مذهبی در ممالک مختلف، راه نفوذ خود را به داخل آنها گشودهاند و در پسِ نقابهای جدید مسیر رسیدن به اهداف سیاسی و اقتصادی را بر خود هموار کردهاند. نمونه بارز این مدعا، نقش یهودیان در ظهور پروتستاننیسم است که تجربه موفقیتآمیزی برای آنها به دنبال داشت؛ به طوری که توانستند زیر لوای نام مسیحیت، به اجرای بسیاری از مقاصد خود نایل شوند. حضور پروتستانها، آن هم در یک گستره جغرافیایی وسیع شامل انگلستان، آمریکا، کانادا و استرالیا، در واقع زمینهچینی برای کمک به سلطه یهود بود. این روند تدریجی و روبه رشد، به لحاظ زمانی از دوران کراموال ـ پروتستان متعصب و طرفدار یهود ـ شروع شده و تا عصر نو محافظه کاران آمریکا، یعنی از ریگان تا بوش پدر و پسر ادامه یافت. سرانجام، گروه اخیر، تحت عنوان صریح «مسیحیان صهیونی» آمریکا را در بست در اختیار صهیونیستها قرار دادند و به غایت آمال یهودیان نژادپرست، جامه عمل پوشانیدند[9]
در ایران و در دوره مورد بحث، به ویژه عصر پهلوی دوم، فرقه بدعتگذار مذهبی که به طور کامل در خدمت اهداف و مقاصد یهود قرار داشت، بهاییان بودند. به طوری که حضرت امام خمینی از آنان با عنوان «عمال اسرائیل» یاد کرده[10] پیوسته خطر حضور آنان را به علمای اسلام و طبقات مردم یادآوری مینمود.[11] از دیدگاه حضرت امام سازمان بهاییت در ایران، در حکم جاسوس اسرائیل در منطقه و در اصل برای شکستن نفوذ مذهب شیعه و روحانیت به وجود آمده بود. امروز پس از گذشت نیم قرن، انتشار دهها نامه، پیام و اسناد مربوط به روابط بهاییان و اسرائیل، سخنان آن زعیم عالی قدر را تأیید میکند.[12]
اسرائیل یکی از اولین و مؤثرترین حکومتهایی بود که بهاییت را به رسمیت شناخت و آن را جزو مذاهب رسمی کشور خود قرار داد. جذب سرمایههای بهاییان که باعث شکوفایی اقتصادی این کشور میشد، یکی ازعوامل توجه اسرائیل به بهاییان ایران بود. بهاییان نیز سرزمین اسرائیل را مرکز خود قرار داده دولت یهود را پناهگاه و تکیهگاه خود خواندند. شوقی ربانی (م 1336 ش) رهبر فرقه بهاییت، یکی از وظایف شورای بینالمللی بهاییان را رابطه با دولت اسرائیل بیان میکند. او همچنین در مکتوبات خود، حمایت دولت اسرائیل را بر همه دولتهای جهانی ترجیح داده تأسیس شعب محافل روحانی و ملی بهایی را فقط در «ارض اقدس» و بر حسب قوانین حکومت جدیدالتأسیس اسرائیل ممکن میداند.[13]
در دوره پهلوی، بهاییان با حمایت کشورهای خارجی، بویژه انگلیس و اسرائیل، در عرصه سیاست و اقتصاد کشور، به اقتدار چشمگیری دست یافتند. محمدرضا شاه که به عناصر بهایی دربار خویش بیش از سایرین اعتماد داشت[14]، آنان را به عنوان عمدهترین کارگزاران حکومت خویش به کار گرفت. بهاییان هم با استفاده از این جایگاه سیاسی، ایران را سرزمین امنی برای رشد و توسعه فرقه خویش یافتند. ضمن آنکه قدرتهای استعماری و اسرائیل نیز از این رهگذر، با اطمینان از قدرت عامل دست نشانده خویش، تنها کشور شیعی مذهبی جهان را در اختیار کسانی قرار دادند که ضامن منافع آنها بوده میتوانستند همه ذخایر یک ملت را فدای مصالح خود و استعمارگران نمایند.
ارتباط بهاییان با اسرائیل ـ که در حقیقت پادگان کشورهای غربی در قلب ملتهای مسلمان است ـ موجب شد که با توجه به نفوذ آنها در حکومت پهلوی، غربیها بتوانند به اطلاعات دست اول و مهم دربار ایران دست یابند. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، با توجه به سوابق این فرقه به عنوان حزب سیاسی طرفدار بیگانگان، و نیز مخالفت علنی آنان با دین اسلام، نظام جمهوری اسلامی آنان را به رسمیت نشناخت. به علاوه، به دلیل محرز شدن جاسوسی، حیف و میل اموال مسلمین و سرازیر کردن بیتالمال به جیب صهیونیستها، تعدادی از آنان دستگیر و پس از محاکمه در دادگاههای انقلاب اسلامی به مجازات حبس یا اعدام محکوم شدند.
یهودیان مخفی
«مئیرعزری»، نماینده و سفیر غیر رسمی اسرائیل در زمان پهلوی، طی مدت هفده سال مأموریت خود در ایران، با بسیاری از سران و مقامات بلند پایه آن دوران، روابط بسیار نزدیک و صمیمی برقرار کرده بود. او در یادنامهای که چندسال پیش منتشر شد، با افتخار به چگونگی آشنایی خود با شماری از اشخاص سرشناس و عالی مقام ایرانی اشاره نموده است. عزری از اینکه توانسته از نهانخانه اسرار خصوصی و خانوادگی بعضی دولتمردان و صاحبان قدرت در ایران، اطلاعات منحصر به فردی کسب کند، احساس غرور مینماید. او مینویسد بسیاری از اشخاص متنفذ و صاحب منصب، یهودی تبار بودهاند، لیکن به شدت سعی در کتمان این راز داشتند. اما در نشستهای خصوصی و گفتوگوهای محرمانه با وی با افتخار از کیش نیاکان خود یاد میکردهاند.[15]
از جمله این یهودیان مخفی، «علیاصغر حکمت»، وزیر امور خارجه وقت بود که عزری درباره نحوه آشنایی خود با این هم کیش پنهانی، مینویسد: قبل از معارفه، حاجعلی کیا به من گفت که او از خود شماست و من پس از چندی دانستم که خانواده حکمت، خاخام و از سرشناسان یهود بودند که ناچار از کیش خود دست شسته با گزینش نام «حکمت» خواستهاند از تنها یادگار خانوادگی پاسداری کنند.[16]
شخص دیگری که سفیر اسرائیل از یهودیت او پرده بر میدارد، «محمدعلی فروغی» (ذکاءالملک)[17] است. فروغی از معدود افرادی بود که در جریانسازی دوران پهلوی نقش و مسئولیت بسیار عظیمی داشت. این فرد، استاد اعظم فراماسونری، اولین نخستوزیر هر دو شاه پهلوی، وزیر و وکیل چندین دوره مجلس، نماینده ایران در مجامع بینالمللی، بنیانگذار دانشگاه تهران، بنیانگذار نظام دادگستری لائیک در زمان رضا شاه، برنامهریز فرهنگی دوران پهلوی و مورد اعتماد انگلستان بود. او که به خانوادههای بزرگ یهودی اصفهان تعلق داشت و صاحب تألیفات متعددی بود که همگی در مسیر خدمت به یهود، اسرائیل و صهیونیسم قرار داشت. همه نوشتههای فروغی یا ترجمههایش از زبان فارسی و دیگر زبانها، در چاپخانه یهودا بروخیم، یکی از پایگاههای فرهنگ یهود در ایران، به چاپ میرسید.[18]
«سردار فاخر حکمت»، یهودی مخفی دیگری است که مئیر عزری نحوه آشنایی با او و پی بردن به ماهیت یهودیاش را چنین شرح میدهد: «اسحق کورن، رئیس جنبش جهانی کارگری صهیونیستی را درآوریل 1965 (1344 ش) به سمینار دانشجویان یهودی در ایران دعوت کرده بودم. اسحق کورن، نماینده پارلمان، دستیار وزیر دارایی و سرپرست یهودیان کشور رومانی در اسرائیل و از دوستان خوب من در حزب ماپای بود. او روزی مهمان سردار فاخر حکمت، رئیس مجلس ]شورای[ ملی ایران شده بود. فاخر حکمت در گفتوگو با اسحق کورن سرشار از بالندگی بود. به طوری که از گفتن نکتههایی درباره پیشینه یهودیاش خودداری نکرد. پیرو همین پدیده از حکمت دعوت شد تا از اسرائیل دیدن کند.»[19]
مئیر عزری، همچنین از خانوادههای دیگری همچون مظفریان، قوامالملک، سعید نفیسی و دیگران یاد میکند که با محافل یهود ارتباط داشتند و بنا بر اهداف تبلیغاتی صهیونیسم، به اسرائیل دعوت میشدند. بر اساس، مندرجات سایر منابع یهودی، میدانیم که بسیاری از یهودیان ایران موفق شدند تحت پوشش بهاییت به مناصب و موقعیتهای بسیار بالای دولتی و مالی برسند که از جمله برجستهترین آنها میتوان به امیرعباس هویدا نخستوزیر، ثابت پاسال همدانی رئیس تلویزیون و عبدالکریم ایادی سرلشکر ارتش و پزشک مخصوص محمدرضا شاه، اشاره کرد.
علاوه بر سازمانها و تشکلهای یاد شده، مجامع صهیونیستی بیشمار دیگری نیز وجود داشتند که در محدوده خاص خود در جهت مقاصد یهود فعالیت میکردند. این گونه مراکز که با حمایت مستقیم اسرائیل و آمریکا به گسترش نفوذ صهیونیسم در ایران کمک میکردند، با مساعدت رژیم پهلوی، پیوسته رو به ازدیاد و اقتدار گذاشته بودند. اسرائیلیها حتی سعی فراوان داشتند که با ایجاد پایگاههای فرهنگی نظیر مؤسسات آلیانس و انجمن «اوتصرهتورا» در اذهان و قلوب مردم ایران نفوذ کرده به روی مقاصد استعماری خود سرپوش گذارند. اما پایبندی مردم به اصول و ارزشهای اسلامی و شکلگیری نهضت اسلامی و انقلابی حضرت امام، مانع از موفقیت ترفندهای تبلیغاتی و دروغین سران یهودگردید، تا زمانی که با پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی، ریشه این فتنه برای همیشه از دل جامعه ایرانی کنده شد.
منبع: مجموعه مقالات همایش 15 خرداد زمینهها و بسترها، به کوشش دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، ج 2، تهران، سوره مهر، 1388، صص 437 – 447.
پینوشتها:
[1]. تقیپور، محمدتقی، استراتژی پیرامونی اسرائیل، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1383، ص 95.
[2]. نگاه کنید به: اسدالله علم، گفتوگوهای من با شاه، ج 1، صص 48، 381 -330.
[3]. صحیفه نور، ج 1، 1 /1 /1341، ص 14؛ همان، 13 /3 /1342، ص 54 و همان 23 /6 /1352، ص 206.
[4]. فراماسونرها، روتارینها و لاینزهای ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1377، ص 9.
[5]. از جمله ویژگیهای فراماسونری که با صهیونیسم همخوانی دارد، میتوان به موارد زیر اشاره کرد: دئیسم یا لامذهبی، اعتقاد به خداوند، منهای باور داشتن به پیغمبران و کتب آسمانی که از ویژگیهای ایدئولوژی آنهاست. ژودائیسم یا یهودیگری: همه فراماسونرها وظیفه دارند که برای حضرت موسی(ع) و حضرت داود(ع) احترام قایل شوند.
نهان روشی: شیوهای که فراماسونرها از یهود گرفتهاند و بر اساس آن، برای پیشبرد مقاصد یهود، هیچگاه موضع صریح نمیگیرند و آشکارا عمل نمیکنند.
(رجبی، محمد، سیر تفکر در قرون جدید، تهران، نشر و چاپ، 1365،ص54).
[6]. به نقل از طباطبایی، محمدحسن، نفوذ فراماسونری در مدیریت نهادهای فرهنگی ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1380، ص 246.
[7]. رایین، اسماعیل، فراموشخانه و فراماسونری، ج 1، تهران، امیر کبیر، 1354، ص 375.
[8]. افراسیابی، بهرام، تاریخ جامع بهاییت، تهران، سخن، 1368، ص 742.
[9]. سقوط، مجموعه مقالات نخستین همایش بررسی علل فروپاشی سلطنت پهلوی، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1384، ص 415.
[10]. صحیفه نور، ج 1، ص 44.
[11]. همان، صص 12، 36 ـ 34.
[12]. تاریخ جامع بهاییت، صص 590 ـ 575.
[13]. زاهد زاهدانی، سعید، بهاییت در ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381، ص 257.
[14]. حسین فردوست، در خاطرات خود درباره اعتماد شاه به بهاییان مینویسد:
«محمدرضا نه تنها نسبت به نفوذ بهاییها حساسیت نداشت، بلکه، خود او صراحتاً گفته بود که افراد بهایی در مشاغل مهم و حساس مفیدند؛ چون علیه او توطئه نمیکنند.» (ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1385، ج 1، ص 375)
[15]. سقوط، ص 107.
[16]. عزری، مئیر، یادنامه، ج 1، بیتالمقدس، 2000 م؛ به نقل از سقوط، همان جا.
[17]. واژگان ذکا یا ذکای در فرهنگ و ادب عربی به معنای پاک، پالوده، برگزیده و شایسته است.
[18]. سقوط، صص 107، 419؛ ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 1، صص 96 ـ 95.
[19]. یادنامه.
تعداد بازدید: 3331