22 بهمن 1402
ساواک خراسان در گزارشی مورخ 22 بهمن 1343 مینویسد:
«بدینوسیله دو برگ فتوکپی نامههایی که شخصی به نام محمدحسین الطباطبایی العلوی[1] از تهران جهت [آیات] میلانی و قمی با پست به مشهد ارسال داشته است به پیوست تقدیم میگردد.»[2]
نامه اول مورخ 26 مهر 1342 بوده به قرار زیر است:
«... با مراجعت حضرتعالی[3] و آقایان اوضاع قطعاً بدتر شده و همانطور که مرقوم شده بود روز به روز تشدید خواهد شد. جمعی از مدرسین دانشکدهها را که در سلک روحانیون بودهاند از کار برکنار ساخته و با کمال شدت همه مظاهر روحانیت در معرض تهدید و زوال است. امیدوارم خداوند عالم به لطف عمیمش به همه این نابسامانیها خاتمه دهد. اما در آینده چه باید کرد؟ موضوعی است که افکار عموم را به خود مشغول داشته است ولی واقعاً تکلیف چیست و در شرایط موجود کار را از کجا باید شروع نمود؟ موضوعی است که باید نظریه صائب حضرتعالی که فعلاً در رأس نهضت قرار گرفتهاید[4] با توجه به اوضاع و احوال فعلی و اختلاف آراء تعیین بفرمایید و وعده میکنم که مخلصین شما که خوشبختانه تعداد آنان بسیار زیادند یکدل و یک جهت از نظریه و اوامر مطاع عالی پیروی خواهند نمود. البته فعلاً با تفضلات الهی جلسات تهران دایر و اکثراً متوجه وضع وخیم موجود شدهاند و یقین دارم شدت فشار، افکار را بسیار به هم نزدیک خواهد ساخت. به هر حال در انتظار اوامر مطاع خواهم بود....»[5]
نامه دیگر مورخ 13 بهمن 1343 و به شرح زیر است:
«... بحمداللّه تعالی دعاگوی سلامت و ایام ماه مبارک رمضان بخصوص در لیالی متبرکه شخصاً در مسجد و منبر به یاد شما بوده و ذکر خیر و عنایات حضرتعالی را داشتهام. امیدوارم خداوند متعال به فضلش دعاها را مستجاب گرداند بخصوص با وجود دانشمند محترم و واعظ مکرم جناب مستطاب ثقهالمحدثین آقای آقامیرزا حسن کافی[6] که حقاً با روش متین و در عین حال بیانات بسیار جالب و پر مغز که امسال در اطراف شهر تهران و نقاط حساس توانستند بسیار خوب خدمت کنند و برای خودشان جای حسابی در تهران باز کنند نوعاً ذکر خیر حضرتعالی و الطاف و مراحم پدرانه شما را متذکر بودهام. بدون هیچگونه مجامله در شرائط موجود در تهران ایشان بسیار بسیار خوب در نقاط مختلف شهر توانستند بین طبقات متدین از یک طرف و محصلین و دانشگاهیان و تیپ متجدد جمع کنند و الحق بسیار خوب اداره کردند، مخصوصاً از محضر مبارک تقاضا دارم از ایشان چنانکه شیوه و اخلاقی خودتان است تقدیر فرمایید تا موجب تشویق عموم گردد.
مجموع محبوسین معمم در تهران و اطراف متجاوز از 30 نفر است که فعلاً اقداماتی شده است بلکه مستخلص گردند ...»[7]
پینوشتها:
[1]. حجتالاسلام محمدحسین علوی طباطبایی در سال 1304ش در بروجرد به دنیا آمد. تحصیلات خود را تا دیپلم در بروجرد ادامه داد و پس از آن به قم رفته، به تحصیل علوم دینی پرداخت. بعد از فراغت از سطوح نزد استادان حوزه، هفت سال در درس آیتاللهالعظمی بروجردی حاضر شد. پس از فوت آیتالله بروجردی عازم تهران شده، در مسجد فخریه تهران بعد از فوت آیتالله سیدمحمدباقر بحرالعلوم تهرانی به اقامه جماعت پرداخت. وی علاوه بر تحصیلات جدید و قدیم، به زبان انگلیسی نیز تسلط داشته، نویسندهای توانا بود. آیتالله علوی بروجردی داماد دوم آیتاللهالعظمی بروجردی در سال 1384 دار فانی را وداع گفت. (حجتالاسلام و المسلمین علی دوانی به روایت اسناد ساواک، 1396، ص 141)
[3]. آیتالله العظمی میلانی و جمع دیگری از علمای سراسر کشور در پی دستگیری امام خمینی در 15 خرداد 1342 برای پیگیری آزادی وی و هماندیشی با یکدیگر به تهران مهاجرت کردند. میلانی در مدت حضور در تهران وظیفه رهبری و سخنگویی علمای مهاجر را بر عهده داشت. سرانجام علمای مهاجر پس از حدود دو ماه با فشار ساواک ناگزیر به بازگشت به موطن خود شدند.
[4]. با توجه به حصر خانگی امام خمینی در قیطریه تهران و عدم امکان فعالیت سیاسی در آن برهه.
[5]. آیتالله العظمی سیدمحمدهادی میلانی، همان، ص 281.
[6]. حجتالاسلام شیخ حسن کافی خراسانی (1307تا 1379) از روحانیون دوره نهضت ملی شدن صنعت نفت و نهضت امام خمینی بود. (حائری، علی، روزشمار شمسی، قم، دفتر عقل، 1386، ص 819).
تعداد بازدید: 388