25 آذر 1404
در اردیبهشت ماه سال 1341 که آقایان لطفالله میثمی، مرحوم عبدالعلی مُصَحف، حسن عبودیت و محمد حنیفنژاد رهبری انجمن اسلامی دانشگاه تهران را بر عهده داشتند، قرار شد با اتوبوس به خدمت مراجع قم خصوصاً حضرت آیتالله روحالله خمینی و آیات عظام مرعشی و گلپایگانی برویم. آقای محمد غرضی هم بود. بنده با مرحوم مصطفی خمینی که داماد آیتالله حائری شده بودند، هماهنگ کرده بودم که به صورت گروهی خدمت امام برویم. دوستان دست به کار شدند و به اندازه یک اتوبوس همراه جمع کردند و صبح زود به قم حرکت کردیم.
در محضر حضرت امام، آقای مصحف در مورد وضعیت دانشجویان و شرایط آنها ایستاده صحبت کرد و بعد آقای حنیفنژاد گفت که مظلوم بودن ما طوری است که اگر آنها ما را پیدا کنند و دستشان به ما برسد، ما را خواهند کشت، سال گذشته ما از دانشگاه یک صندوق رأی میخواستیم، کماندوها وارد کار شدند. در ابتدای بهمنماه بچههای بالای دانشگاه پارچهای به این تیتر زده بودند که «اصلاحات آری، دیکتاتوری نه». جبهه ملیها میگفتند که این تابلو کار ماست! ولی به نظرم این تابلو کار شخصی آقایان احمد سلامتیان و دوستانش بود. رهبران دانشجویی در آن زمان آقایان حسن حبیبی، ابوالحسن بنیصدر، مهرداد ارفعزاده و احمد سلامتیان بودند. ما گفته بودیم که دیکتاتوری نه. امام نیز گفتند: احسنت، ولی بیشتر به درس خواندن برسید. امام نصیحت کردند که به درستان هم برسید و تندروی نکنید.
حضرت امام همچنین فرمودند: ما نمیدانیم که چه کسانی در این بین مشکلساز هستند، ولی چهبسا کسانی که در مسائل شرکت و دخالتی ندارند، در این بین کشته شوند. به همین دلیل امام درخواست آقای حنیفنژاد مبنی بر مبارزه مسلحانه را رد کردند و فرمودند: ممکن نیست. آقای حنیفنژاد گفتند: دست آنها روی ماشه است و امام فرمودند: اگر شما خوب مردم را آگاه کنید به موقع در صحنه خواهند بود و ما هم میتوانیم به سربازان و به همه بگوییم که انگشتها را از روی ماشه بردارند. در اتوبوس کرایهای که با دوستان برای مراجعت به تهران گرفته بودیم، آقای حنیفنژاد معرکه گرفته بود و میگفت: آقا میگوید انگشت را از روی ماشهها برمیداریم! همه قدرتها با اسلحه در حال فعالیت هستند و مدام این عبارت حضرت امام که انگشت را از روی ماشه برمیداریم را تا حدی با تمسخر و به مزاح تکرار میکرد. مصحف به او گفت: مردم چون ایمان دارند و سربازان از مردم هستند، مراجع را قبول دارند و زمان دستور مراجع دست از روی ماشه برمیدارند.
_ در پی منافع ملی، خاطرات علی شمسآبادی، تدوین و تنظیم: اداره تاریخ شفاهی و مطالعات تاریخی وزارت خارجه، تهران، اداره چاپ و انتشارات امور خارجه، 1403، ص 42 و 43.
تعداد بازدید: 20