گلایه از مداخله!

ساواک در گزارشی به تاریخ 13 بهمن 1342 می‌نویسد: «سناتور سیدجلال‌الدین تهرانی[1] به یکی از دوستانش که روز جمعه گذشته 11/11/42 به ملاقاتش رفته بود اظهار داشته: دخالت خارجی‌ها چقدر در امور کشور ما علنی شده. وزیر مختار سفارت آمریکا که از مستأجرین حسنعلی منصور دبیر کل حزب ایران نوین است و با او سر و سری دارد علناً گفته است که من منصور را به نخست‌وزیری خواهم رساند همان‌طوری که دکتر علی امینی را نخست‌وزیر کردم.»[2]

منبر پرشور رهبری

ساواک در گزارشی مورخ 11 بهمن 1342 می‌نویسد: «در مسجد جامع زاهدان که آقای کفعمی[1] امام جماعت آن می‌باشد دو نفر واعظ همه روزه بعد از ظهر منبر می‌روند. اولی به نام علی حسینی خامنه[ای] که از قم آمده و طبق تحقیقاتی که شده طرفدار [آیات]خمینی و میلانی بوده با سیاست دولت مخالف می‌باشد، دومی شیخ محمد کرمانی که از مشهد آمده و از طرفداران جدی انقلاب بهمن[2] و واعظ خیلی روشنفکری است[!].

فیلم: قانون ملی شدن صنعت نفت و مشکلات شاه

قانون ملی شدن صنعت نفت در اسفند 1329 به تصویب رسید. پس از مدتی محمد مصدق نخست‌وزیر شد. در این دوران محمدرضا پهلوی دچار افسردگی شده بود. مصائب حکومت از یک سو و مشکلات خانوادگی ثریا با مادر و خواهران شاه نیز از سویی دیگر شاه را از لحاظ روحی و روانی درگیر کرده بود. این مسائل تا زمان حمله هواداران شاه به منزل مصدق ادامه داشت.

واکنش علمای تبریز به لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی

دو سه روز بیشتر از انتشار این خبر ناگوار نگذشته بود، که دوست بزرگوارم، حجت‌الاسلام والمسلمین آقای سیدهادی خسروشاهی، از قم به تبریز آمدند و روی سوابق دوستی که با هم داشتیم، ماجرا را به‌طور مشروح در منزل ما حکایت کردند و گفتند که: امام و دیگر مراجع در این مسأله مداخله کرده و اقدام نموده‌اند و خلاصه این که علمای تبریز هم باید هر چه زودتر دست به کار شوند.

روحانیون و مقابله با یاوه‌سرایی‌های مطبوعات پهلوی

ساواک فارس در گزارشی مورخ 9 بهمن 1341 با موضوع«اعلامیه روحانیون مشهد» می‌نویسد: «اعلامیه‌ای تحت عنوان (روحانیون و محدثین و معمرین مشهد مقدس یاوه‌سرایی‌های روزنامه اتحاد ملی[1] را برملا می‌کنند) بین روحانیون شیراز توزیع و مفاد اعلامیه مزبور حاکی از این است که: 1- مدیر روزنامه اتحاد ملی به ‌غلط در مقاله‌ای نوشته است شیخ محمدتقی بهلول[2] در ژاپن به سر می‌برد درحالی ‌که واقعیت امر این است که بهلول در افغانستان به سر می‌برد.

مرگ بر خفقان

ساواک در گزارشی مورخ 7 بهمن 1341 می‌نویسد: «در [ناخونا] بهمن‌ماه 41 آقای فلسفی در منزل آیت‌الله بهبهانی[1] به منبر رفته و مردم را دعوت می‌کرده که شعار دهید که کشور ایران خفقان است. مرگ بر خفقان. و نیز اعلام نموده بازاریان از امروز تا سه روز دیگر دکاکین را خواهید بست[2].

در آخرین روزها!

در 5 بهمن 1342 اسدالله علم – نخست‌وزیر وقت - در آخرین روزهای حضور در مسند نخست وزیری دستورالعملی به شرح زیر خطاب به استانداری و فرمانداری‌های سراسر کشور تلگراف کرد که نشان از آگاهی حکومت پهلوی به جایگاه سیاسی مجالس عزاداری و واهمه از آن با توجه به حوادث محرم سال 1342ش و قیام 15 خرداد است: «توجه آن استانداری/ فرمانداری کل را به این نکته مهم جلب می‌نماید که ممکن است از حالا بعضی از وعاظ با استفاده از ماه مبارک رمضان[1] و مخصوصاً شب‌های بلند زمستان و بیداری مردم به علت رمضان، شروع به سمپاشی‌هایی بکنند به‌طوری‌ که بتوانند در ایام عزاداری و لیالی قدر ناراحتی‌هایی فراهم نموده، بهره‌برداری کنند.

تحکیم استبداد با مراجعه به آرای عمومی!

ساواک در گزارشی مورخ 3 بهمن 1341 می‌نویسد: «عصر امروز آیت‌الله قمی[1] در منزل خودش که مالکین و طلاب در آن شرکت داشتند منبر رفت و در مورد رأی دادن در جریان رفراندم[2] مطالبی بیان داشت. پس‌از آن محدث منبر رفت و ضمن گفتن مطالبی اظهار نمود ما از مراجع تقلید باید سرمشق بگیریم و به گفته‌های پوچ دیگران ترتیب اثری ندهیم و رأی دادن حرام است. پس‌ازآن سید نبوی به منبر رفت و اظهار داشت شب گذشته اعلام شد یکصد و ده هزار تومان به یک روحانی داده‌اند که در راه اصلاحات ارضی خرج نماید، اعلام می‌کنم که این شخص از طبقه روحانی نبوده است.

استخاره‌ای که بد آمد

بعد از سرکوب قیام 15 خرداد‌، مؤتلفه‌ اسلامی پرچم‌دار مبارزه در بازار بود و اگر برنامه‌ خاصی برای ادامه‌ فعالیت‌ها طرح‌ریزی می‌شد، مؤتلفه‌ اسلامی آن را هدایت می‌کرد. منصور که ترور شد بسیاری حدس می‌زدند این ترور از سوی مؤتلفه‌ اسلامی هدایت و برنامه‌ریزی شده است. اما واقعیت این ماجرا قدری متفاوت بود. همه‌ اعضای موتلفه‌ اسلامی، که شامل گروه ما هم می‌شد، از جزئیات چنین جریانی اطلاع نداشتند و برخی شاید موافق آن هم نبودند. تنها برخی از اعضای شورای مرکزی از این نقشه اطلاع داشتند.

پیشکسوت انقلاب

ساواک قزوین در گزارشی مورخ اول بهمن 1343 می‌نویسد: «... در ساعت چهار بعد از ظهر 1 /11 /43 آقای مهدی عراقی از دست یکی روزنامه بوده گفت: ببینم عکس ضارب آقای نخست‌وزیر را انداخته‌اند. نگاه کرد با خنده گفت: عکس ندارد. مثل اینکه از این پیش‌آمد[1] خوشحال به نظر می‌رسید...»[2]
...
52
...

جدیدترین مطالب

پربازدیدها

© تمامی حقوق برای پایگاه اطلاع رسانی 15 خرداد 1342 محفوظ است.