«خاک بر سر این دولت که هیچ کارش صحیح نیست.»

ساواک در گزارشی مورخ 17 آذر 1341 با موضوع «سخنرانی سیدمحمود طالقانی در مسجد هدایت» می‌نویسد: «ساعت 18:30 روز 15 /9 /41 آقای طالقانی در مسجد هدایت به منبر رفت پس از تلاوت آیه 216 از سوره بقره درباره ماه حرام و قتال در ماه حرام مفصلاً صحبت نمود و اظهار داشت: ... آقایان تحریک و فتنه و جاسوسی علیه ملت مسلمان از قتل بزرگتر است. در کشور ما هر روز فتنه و فساد و تحریک تازه بوجود می‌آمد.

تکاپوی علما و مراجع در پی تبعید امام خمینی

در پی تبعید امام خمینی به ترکیه در 13 آبان 1343، در 15 آذر 1343 آیت ‌الله محمدتقی آملی[1] در پاسخ به نامه آیت‌الله العظمی مرعشی نجفی نامه‌ای به شرح زیر ارسال کرد: «به عرض عالی می‌رساند: شب شنبه سلخ رجب[2] به زیارت دستخط محترم عالی مشرف شدم، صبح شنبه مکتوبی برای آقای وزیر دربار[3] و دستخط محترم را ضمیمه آن ارسال داشت، چنانچه جوابی برسد معروض خواهد شد. الساعه حین عرض آنی عریضه خبر آوردند مکتوب حقیر به آنان رسیده و جواب دادند.

عکس‌برداری از جنایت بزرگ

صبح روز بعد، ما برای خارج کردن تعدادی از طلاب زخمی که هنوز در مدرسه فیضیه بودند، وارد مدرسه شدیم. در و دیوار از خون رنگین شده بود در داخل حیاط در هر گوشه‌اش مقادیر زیادی عمامه و نعلین و اثاثیه و لوازم انباشته شده بود که آنها را از حجره‌های نیمه‌سوخته به بیرون ریخته بودند. اوضاع بی‌اندازه رقت‌بار بود. ما چند تن از طلاب زخمی را خارج و به بیمارستان فاطمی قم انتقال دادیم.

عاشقانِ رهبر

ساواک در گزارشی مورخ 13 آذر 1342 می‌نویسد: «شب دوشنبه 27 /8 /42 آقای شیخ مروارید[1] از قم به کرمانشاه وارد و حامل مقداری اعلامیه بوده و عصر همان‌ روز به مسجد مرحوم آقای بروجردی می‌رود و مطالب مشروحه زیر را توضیح می‌دهد: در مجالس ختم که برای مرحوم بهبهانی[2] در قم گرفته می‌شد ابتدا شیخ علی دوانی[3] و حاج شیخ انصاری[4] که به منبر می‌رفتند اسمی از آقای خمینی نمی‌بردند در نتیجه مورد حمله و پرخاش طلاب واقع و حتی اخوی خودم شیخ مروارید که در قم ساکن می‌باشد قصد کتک‌کاری آنان را داشته[!]، ولی شیخ علی دوانی اظهار داشته طبق دستور آقایان علماء صلاح نیست نام آقای خمینی برده شود.

حامیان مالیِ نهضت

ساواک در گزارشی مورخ 12 آذر 1342 با موضوع «اظهارات حاج محمدصادق لواسانی»[1] می‌نویسد: «ساعت نه و نیم صبح روز 9 /9 /42 حاج محمدصادق لواسانی ساکن جنب امام‌زاده یحیی کوچه تقوی که نماینده [آیت‌الله]خمینی در تهران می‌باشد، در منزل خود برای عده‌ای می‌گفت که طرفداران [آیت‌الله]خمینی به من مراجعه و می‌گویند که هر مقدار پولی که [آیت‌الله]خمینی لازم داشته باشد، ما حاضریم بدهیم و او فعالیت‌های خود را ادامه دهد و اگر بخواهد اعلامیه صادر کند، ما چاپ و منتشر می‌کنیم، ولی من گفتم فعلاً ساکت باشید تا [آیت‌الله]خمینی از زندان خارج شود[2] و بعداً شما با خودش صحبت کنید.»[3]

«مردم، مرده نباشید.»

ساواک در گزارشی به تاریخ 10 آذر 1341 با موضوع «بیانات فلسفیِ واعظ» می‌نویسد: «از ساعت 18 روز جمعه 9 /9 /41 برای استماع سخنرانی فلسفی واعظ و شرکت در جلسه مذهبی منعقده در مسجد ارک قریب یکهزار نفر از طبقات مختلف مردم که اکثراً بازاری و کسبه و اصناف بودند در مسجد مزبور اجتماع نموده و حاضرین ورود فلسفی را با شعارهای صلوات استقبال نمودند.

فیلم: انتخاب نام پهلوی برای خاندان رضا سوادکوهی (میرپنج)

رضا سوادکوهی (میرپنج) که از خانواده‌ای اصیل نبود بعد از به قدرت رسیدن تصمیم گرفت نام پهلوی را برای خود انتخاب کند؛ اگرچه معنای این نام را نمی‌دانست. روزنامه شفق سرخ این خبر را در تاریخ 2 اردیبهشت 1304 به‌طور رسمی اعلام کرد. هر کس این نام را داشت باید تغییر می‌داد. نویسنده‌ای به نام محمود پهلوی در اعتراض به این دستور نام و نام خانوادگی خود را "محمود محمود" گذاشت.

جویای احوال شخصیت عالیقدر

در 8 آذر 1343 و در پی تبعید امام خمینی به ترکیه، آیت‌الله عبدالله مسیح تهرانی[1] تلگرامی به شرح زیر خطاب به رئیس‌جمهور آن کشور[2] ارسال کرد: «حضرت رئیس‌جمهور با اهدای تحیات، اکنون که شخصیت عالیقدر حضرت آیت‌الله خمینی مدظله در آن کشور متوقفند، عموم مسلمین خاصه علمای اعلام انتظار دارند با تجلیل و احترام و اخبار از سلامتی معظمٌ‌له موجبات خشنودی ملت مسلمان و مقام روحانیت را فراهم فرمایند.»[3]

روایت برادر شهید از چگونگی شهادت برادر جوانش در خرداد 42

علی‌اکبر صادقیان، پسر بسیار فعالی بود و تا آنجا که یادم هست، مرتب در مسجد جامع اذان می‌گفت و حتی تکبیرهای ایام عید، من را هم با خودش می‌برد که اذان بگویم تا یاد بگیرم. در سال 1342 مدتی بود که من متوجه شدم، برادرم «علی‌اکبر» وقتی که مدرسه می‌رود، شب‌ها دیر به منزل می‌آید. تا اینکه بعد از مدت‌ها فهمیدیم که ایشان با چند نفر رابطه دارد. نامه‌هایی بین آنها رد و بدل می‌شود. این گذشت تا زمانی‌که هفتم ماه محرم فرا رسید. من یک سفر به زرقان داشتم. حاج عمویم سفره نذری داشت، پدر و مادرم هم زرقان بودند.

سکانداران کشتی نهضت در خراسان

ساواک مشهد در گزارشی به تاریخ 6 آذر 1341 مینویسد: «ساعت5 /4 بعد از ظهر روز 6 /9 جاری در حدود 600 نفر از طلاب دینی از مدرسه نواب واقع در بالا خیابان حرکت نموده و به منزل آیت‌الله سبزواری رفتند... دو نفر از طلاب... در مورد انتخابات [انجمن‌های] ایالتی و ولایتی سخنرانی و طلاب را تحریک می‌نمودند و قرار بود از منزل آیت‌الله سبزواری به منزل آیت‌الله سیدعلی مدد واقع در خیابان تهران بروند و اعلامیه‌ای به شرح زیر تنظیم نموده‌اند:
...
56
...

جدیدترین مطالب

پربازدیدها

© تمامی حقوق برای پایگاه اطلاع رسانی 15 خرداد 1342 محفوظ است.