مفتضح‌تر از همیشه!

در 26 شهریور 1342 انتخابات دو مجلس شورای ملی و سنا با وعده‌های بسیار سرانجام برگزار شد. این انتخابات که قرار بود به پشتوانه کنگره «نهضت آزاد مردان و آزاد زنان»![1] نمایندگان ملت ایران را به مجلس شورا فرستاده حافظ ارکان مردم‌سالاری در نظام سلطنت مشروطه باشد، در نهایت چیزی بیش از نمایشی پر هیاهو و سراسر فریبکاری به کارگردانی دولت اسدالله علم نشد. در تأیید این ادعا به قضاوت برخی از وابستگان به حکومت - نه مخالفان آن - استناد می‌شود. در گزارش ساواک مورخ 6 مهر 1342 درباره «جلسه منزل اسداله رشیدیان[2]» آمده است:

«قضیه نژادبازی یک ارتجاعی است.»

در 22 شهریور 1343 آیت‌الله سیدمحسن حکیم - از مراجع عظام نجف - در خصوص اجرای قوانین ضد اسلامی و اوضاع مبهم و نگران‌کننده ایران و عراق نامه‌ای به شرح زیر به آیت‌الله حسن سعید تهرانی[1] نگاشت: «... نوشته بودید که جواب تلگرافات آقایان نرسیده در صورتی که جز از حضرات آقایان آشتیانی و آملی از تهران و دو تلگراف دیگر از شهرستان‌ها تلگرافی به اینجانب از ایران نرسیده و بنا به اظهار مطلعین تلگرافات زیادی از ایران و سایر ممالک اسلامی در تلگرافخانه مرکز ضبط نموده و به اسماء آقایانی که تلگراف نموده‌اند اطلاعی نداشته و تا مبادرت به جواب [کنم] هم در مرکز ضبط و نخواهند فرستاد و در موقف خود متحیر و شدیداً متأثر و متألم می باشم.

روایت حجت‌الاسلام محتشمی‌پور از 15 خرداد 42 در تهران

عکس‌العمل رژیم پس از این سخنرانی [سخنرانی امام خمینی در فیضیه] مشخص بود. از طرفی علم فرماندهان نظامی را احضار و با عصبانیت گفت: یک آخوند حق ندارد به مقدسات ملی ما توهین کند. او اضافه کرد به کاخ نمی‌رود تا تکلیف روشن شود؛ یا استعفا بدهید و یا به سر اعلی‌حضرت قسم به روح پدرم! اول تک‌تک شما و بعد خودم را می‌کشم. شاه تصمیم گرفت حضرت امام را دستگیر کند. بحث بر سر دستگیری نبود، بلکه بحث اعدام حضرت امام بود. آنان سلطنت را بالاتر از هر چیزی می‌دانستند و تعارض و مخالفت با سلطنت حکمش اعدام بود.

دردسرهای گندم وارداتی!

ساواک خراسان در گزارشی مورخ 19 شهریور 1343 با موضوع «شیخ عباسعلی اسلامی[1]» می‌نویسد: «نامبرده بالا که اهل سبزوار و ساکن تهران می‌باشد، مؤسس جامعه تعلیمات اسلامی بوده در مسافرت اخیر به مشهد در منابر مطالبی به شرح زیر برخلاف مصالح مملکت ایراد[کرد]...: «احکام دین از دست رفته و کلام خدا پایمال گردیده، کفر دنیا را فرا گرفته. امر به معروف و نهی از منکر از بین رفته. رباخواری در بین مردم رواج پیدا کرده. ما اینقدر بیچاره و درمانده شده‌ایم که دست گدایی پیش اجنبیان دراز می‌کنیم و گندم‌های پوسیده را به عنوان صدقه برای ما می‌فرستند و من خود شاهد بودم که این گندم‌ها چگونه فاسد شده بود و بوی نامطلوب آن از مسافت بعیدی به مشام می‌رسید.[2]

پیشنهاد همکاری با ساواک به دانشجوی شیرازی

روز 12 محرم که مصادف با 15 خرداد شد، بعد از دستگیری حاج آقا (حضرت امام خمینی)،‌ من [حسین نیرومند] که تا عصر از این ماجرا اطلاعی نداشتم به دانشکده ادبیات رفتم (امتحان ادبیات عرب داشتم)، خواستم امتحان بدهم، دیدم وضع یک جور دیگر است،‌ دانشکده در محاصره‌ پلیس است و تمام منازل مشرف به دانشکده را سنگربندی کرده‌اند. از چند نفر سؤال کردم که متوجه دستگیری امام شدم. همان شب، ما منزل آقای ناصر فضیلت جلسه داشتیم.

کسی را یارای سخن گفتن نیست

ساواک در گزارشی به تاریخ 13 شهریور 1342 می‌نویسد: «طبق اطلاع واصله. صبح روز 13 ماه جاری اعلامیه تحت عنوان (حضور محترم حضرت آیت‌الله العظمی آقای حاج سیدمحمدهادی میلانی دام ظله ‌العالی) به‌طور مخفیانه به تعداد خیلی معدود در بعضی از نقاط شهر پخش شده است.»[1] متن اعلامیه یاد شده - بنا به گزارش ساواک مورخ 16 شهریور - به شرح زیر است: «سؤال [خطاب به آیت‌الله میلانی] ـ به‌طوری که ملاحظه فرموده‌اند دولت در شرایطی غیر آزاد اعلام شروع انتخابات نموده است....

ساز و کار کنترل روحانیت!

ساواک در گزارشی به تاریخ 12 شهریور 1342 می‌نویسد: «چون موضوع روحانیت در ایران از لحاظ ارشاد مردم به خداپرستی، شاهدوستی[!]، عشق و علاقه به میهن و سرزمین اباء و اجدادی و تولید ایمان بویژه تا روزی که تعداد بی‌سوادان کاهش یابد قابل توجه و تعمق و در قسمتی از موارد ضروری بوده و هستند افراد متعصبی که روی منافع شخصی یا پایبندی به اصول دیانت مجری منویات و دستورات پاره‌ای از این قبیل روحانیون می‌باشند و در گذشته هم دیده شده که یک عده از همین روحانی نماها[!] روی منافع شخصی یا نادانی و جهالت و تعصب بی‌جا درد سر و مزاحمت‌هایی برای اولیای امور و ...

«اطلاعیه پوشالی»!

ساواک در گزارشی به تاریخ 9 شهریور 1342 می‌نویسد: «آقای شهاب‌الدین نجفی مرعشی که از علماء طراز اول قم هستند در پاسخ اطلاعیه‌ای که سازمان امنیت در مورد آزادی آقای خمینی و تعهد ایشان مبنی بر عدم مداخله در امور سیاست دادند اطلاعیه‌ای منتشر و در آن شدیداً به تشکیلات ساواک و اهانت ایشان به مقام روحانیت تاخته است. این اطلاعیه سوءظن و تردیدی که در بسیاری از مؤمنین در مورد آقای خمینی ایجاد کرده بود برطرف ساخت. پخش این اعلامیه در جنوب شهر و مغازه‌ها و بازار ادامه دارد.»[1]

روشنی چراغ نهضت با جلسات هفتگی

ساواک در گزارشی به تاریخ 7 شهریور 1343 می‌نویسد: «طبق اطلاع روز 31 /5 /1343 آیت‌الله خمینی و نجفی به منزل آیت‌الله شریعتمداری رفته و در ساعت 12:30 به منازل خود مراجعت نموده‌اند.»[1] آیت‌الله طاهری خرم‌آبادی[2] در خاطرات خود از آن ایام در خصوص این دیدارها می‌گوید: «از جمله اقدامات مهمی که امام در دوران بازگشت به قم پس از رفع حصر فرمودند اینکه جلسه‌ای در شب‌های یکشنبه با مراجع حوزه برقرار نمودند که در این نشست مراجع و بعضی از علمای بزرگ حوزه حول مسائل جاری اسلام گفتگو داشته باشند و برای مشکلات چاره‌ای بیندیشند.[3]

اعتصاب و تظاهرات به دنبال تحریم رفراندوم

به دنبال تحریم رفراندوم توسط امام و سایر مراجع، موج اعتصاب و تظاهرات شهرهای بزرگ ایران بخصوص تهران را فراگرفت. کسبه بازار و خیابان‌ها مغازه‌های خود را بستند و به صفوف تظاهرکنندگان پیوستند. آن روز سوم بهمن 1341 بود. کلاس‌های حوزه آقای مجتهدی را تعطیل کردیم و همراه جمعیت به طرف خانه علماء و مراجع حرکت نمودیم. راهپیمایان شعار می‌دادند. «نصر من‌الله و فتح قریب»، «ما تابع قرآنیم، رفراندوم نمی‌خواهیم»، «رفراندوم قلابی مخالف اسلام است».
...
62
...

جدیدترین مطالب

پربازدیدها

© تمامی حقوق برای پایگاه اطلاع رسانی 15 خرداد 1342 محفوظ است.