نویسنده: رحیم روحبخش
«اخیراً به ایجاد یکی از مظاهر دیگر دموکراتیک پرداختهام که تقریباً در کشور ما تازگی دارد و آن مسئله تشکیل احزاب سیاسی است .»
محمدرضا پهلوی
شاید بتوان سه مقطع تاریخی مشروطه، فرار رضا شاه و وقوع انقلاب اسلامی را به عنوان سه رخداد مؤثّر در تشکیل احزاب سیاسی ایران قلمداد کرد. البته در برخی مقاطع تاریخی دیگر نظیر دور نخستوزیری علی امینی (1341-1340) زمینههای مساعدی برای شکلگیری احزاب به وجود آمد. ولی از نظر جامعیّت و تأثیرگذاری، سه مقطع فوقالذکر از اهمیت خاصی برخوردارند.
اما در فواصل سه رخداد مذکور، وضعیت به گونهای بود که دولت وقت یا مانع تشکیل احزاب میشد و یا خود به تشکیل آن اقدام میکرد. بدیهی است که این گونه احزاب که از بالا (حکومت) تشکیل میشدند با احزابی که از پائین(جامعه) برمیخاستند تفاوت ماهوی داشتند، این تفاوتها را میتوان در شکلگیری، ساختار، اهداف و... دو نوع احزاب برشمرد.
این مقاله تلاش دارد که به معرفی حزب مردم که یکی از احزاب نوع اوّل است بپردازد، این حزب به دستور محمدرضا شاه در تاریخ 26 اریبهشت 1336 تأسیس شد. لازم به ذکر است که این حزب را نباید با احزابی نظیر «حزب مردم» دوره چهاردهم مجلس شورای ملّی که مؤسس آن (محمدصادق طباطبائی) به ریاست مجلس نیز انتخاب شد (1) و «حزب مردم ایران»، یکی از احزاب تشکیلدهنده جبهه ملی که مؤسس آن محمد نخشب بود، اشتباه نمود.
علیرغم فعالیت 18 ساله (1353-1336) این حزب در نقش حزب اقلیت، در مقابل احزاب اکثریت ملیّون (1339-1336) و ایران نوین (1353-1343) و برخورداری آن از فراکسیون پارلمانی در تمام دورههای مجلسین شورای ملی و سنا، اهمیّت آن از دید پژوهشگران تاریخ معاصر به دور مانده، به طوری که به جرأت میتوان گفت در پژوهشهای تاریخ معاصر ایران جای این حزب خالی است، و اشارات مختصری هم که در پارهای از منابع در این زمینه موجود است از جامعیت و دقّت لازم برخوردار نمیباشد. این مسئله از یک سو به خاطر عدم دسترسی به اسناد و مدارک مربوط به این حزب میباشد و از سوی دیگر به خاطر ماهیّت (دولتی بودن) آن تا حدودی عدم تأثیر آن در تحوّلات سیاسی جامعه مربوط میشود.
لذا در این مقاله سعی داشتهایم که با استناد به اسناد موجود در سازمان اسناد انقلاب اسلامی و سایر منابع، نظیر خاطرات برخی شخصیتهای سیاسی دوره پهلوی دوّم، ضمن معرفی آن به تحلیلی از چگونگی شکلگیری، اهداف، فعالیتها و انحلال آن بپردازیم.
اندیشههای شکلگیری این حزب را میتوان در روند رشد تحزّب در دهه 1320 که به عنوان یک دوره مهم از فعالیتهای سیاسی احزاب و گروههای متعدد (با مرامها و مسلکهای مختلف) محسوب میشود، جستجو کرده رشد آگاهی سیاسی بخشی از مردم شهری این دوره را میتوان در اقتدار جبهه ملّی و حزب توده مشاهده کرده این رویکرد عمومی به فعالیتهای سیاسی متقل نمیتوانست بعد از موفقیت کودتای 28 مرداد 1332 از دید محمدرضا شاه پنهان بماند.
شاه به خوبی از پتانسیل نیروهای حزبی جامعه و پیامدهای آزاد شدن این انرژی در دهه 1320، به خصوص در به قدرت رساندن مصدق (که بحرانهای شدیدی را برای وی به دنبال داشت) آگاهی داشت، لذا بعد از کودتا ضمن کنترل شدید این نیروها، چاره کار را به انحراف کشاندن ماهیتی جریانات سیاسی مذکور میدید و به همین منظور با تشکیل احزاب دولتی، بخشی از عناصر سرخورده جریانات سیاسی سابق را در راستای منافع خود جذب کرد. این بود که یک سال بعد از کودتا، ضمن تداوم مقابله با اعضای جبهه ملی، با دستگیری اعضای افسران حزب توده به اهمیت و عمق خطر پی برد، وی از این زمان به منظور پر کردن خلاء فکری جامعه به چارهجویی پرداخت و «در سفرهای خود به چند کشور خارجی در سال 1335، یعنی آمریکا و [بعضی کشورهای] اروپا و هند و ترکیه، شخصاً به مطالعه درباره نهادهای پارلمانی این کشورها پرداخت». (2) در همین راستا و به تقلید از نظامهای دو حزبی اکثریت و اقلیت در انگلستان و آمریکا بود که شاه دو حزب مردم (اقلیت) و ملیون (اکثریت) را تشکیل داد. معموله در عرف سیاسی هم این امر مشاهده شده که برای مقابله با هر پدیدهای میتوان با ایجاد بدل آن با ماهیتی متفاوت عمل کرد. این اصل به خصوص در مورد تشکیل احزاب وابسته، در تاریخ معاصر کشور ما، چند مورد مصداق دارد. به طوری که شاید بتوان، تشکیل برخی از احزاب راست و دولتی دوره پهلوی را به منظور مقابله با احزاب چپ، تلقی نمود. احزاب مثل «حزب دموکرات ایران» قوامالسلطنه و «حزب اراده ملّی» سید ضیاءالدین طباطبائی از این دستهاند. این احزاب برای انجام مأموریتی خاص در دورهای خاص پدید آمدند و بعد از ایفای نقش لازم از صحنه فعالیت سیاسی کنار رفتند. امّا در سال 1336، با تشکیل احزاب دولتی از سوی رژیم آغاز یک رویکرد جدید و جدی با توجه به تشکیل ساواک در همان سال، میتوان به عمق ناتوانی رژیم برای مقابله با خطراتی که آن را تهدید میکرد پی برد. میتوان چنین استنباط کرد که رژیم به کارگیری تدابیر امنیتی شدید، که در زمان رضا شاه نیز آزمایش شده بود عملاً ناتوانی خود را در کنترل جریانهای سیاسی جامعه، احساس میکرد، این بود که علاوه بر تشدید تدابیر امنیتی، اتخاذ یک راهکار سیاسی جدید را برای مقابله با وضع موجود، لازم میدید. این راهکار تشکیل احزاب سیاسی دولتی بود. محمدرضا شاه در یکی از ملاقاتهای دکتر نصرالله کاسمی (دبیر کل حزب اکثریت ملیون) در آستانه تشکیل حزب مذکور با وی، چنین میگوید: «سالها فکر میکردم که به چه دلیل نظام مملکت در شهریور سال 1320 طی 48 ساعت طوری متلاشی شد که سربازها با لباس کهنه و پای برهنه ... در کوچه و بازار تقاضای کمک میکردند ... بعد دریافتم که در داخل مملکت تشکیلات و سازمانی وجود نداشت که پایه و اساس محکمی متکی به افکار مردم داشته باشد که بتواند در روزهای سخت تشکیلات موجود را نگه دارد و نگذارد متلاشی شود. از این رو به فکر افتادم که باید در مملکت تشکیلات حزبی ایجاد شود تا منظورم عملی شود. قبلاً حزبی تشکیل شده (حزب مردم) که حزب اقلیت است، حالا باید حزب اکثریت تشکیل شود و این کار به عهده شماست. (3)
به طور کلی در این رویکرد جدید، تلاش رژیم این بود که بتواند علاوه بر سازماندهی گروههای وابسته در قالب تشکلهای حزبی، به احراز وجه دموکراتیک، جلب مشارکت مردمی و کسب مشروعیت نایل آید. وی در سخنرانی خود در اردیبهشت 1336 خطاب به سناتورها میگوید: «مفهوم دموکراسی، آزادی مردم در اظهار عقیده و تشکیل احزاب است و حالا که احزاب را تشکیل دادهایم، دموکراسی داریم.» جلالالدین مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران (4) و در جای دیگر میگوید: «در اجتماع ما که بر اساس رژیم پارلمانی و دموکراتیک اداره میشود ... [اساس کار بر محور] سیستم دو حزبی، حزب موافق دولت و حزب مخالف دولت [قرار دارد]» (5)
در واقع منظور شاه از احزاب مذکور، دو حزب ملیون و مردم بود. لازم به ذکر است که حزب ملیون که به منظور ایفای نقش اکثریت در دی ماه 1336 به دستور شاه و رهبری منوچهر اقبال (نخستوزیری وقت 1339-1336) و به دبیر کلی نصرالله کاسمی تشکیل شد، در طول سه سال فعالیت، دولت و اکثریت مجلس شورای ملی، عمر دولت اقبال به همراه حزب وی سر آمد و حزب «ایران نوین» (1353-1343) به جای آن به ایفای نقش حزب اکثریت پرداخت.
حزب مردم در 26 اردیبهشت 1336 به دستور شاه و به دبیر کلی امیر اسدالله علم تشکیل شد و از تیر ماه همین سال شروع به عضوگیری نمود، در منابع این حزب، با عناوین حزب «دستوری»، «فرمایشی»، «شهساخته»، «دولتی»، «برنامهای» و «حزب کارگزاران معتمد» به کار رفته است.
تشکیل این حزب بعد از مدتها رایزنی کارگزاران حکومت صورت گرفت (سند شماره 1). این حزب در طول 18 سال فعالیت با فراز و نشیبهای زیادی مواجه شد. به طور کلی میتوان روند فعالیتهای آن حزب را به سه مرحله تقسیم نمود.
1- دوره تثبیت: این دوره به دبیر کلی امیر اسدالله علم از اردیبهشت 1336 تا شهریور 1339 طول کشید.
2- دوره تزلزل: این دوره به دبیرکلی پرفسور یحیی عدل، از شهریور 1339 تا اردیبهشت 1350 را شامل میشود.
3- دوره تضعیف و انحلال: این دوره از اردیبهشت 1350 لغایت اواخر سال 1353 را در بر میگرفت که به ترتیب با دبیر کلی علینقی کنی (3 /5 /1351- 28 /2 /1350)، پرفسور یحیی عدل (دوره دوّم 5 /4 /1352-4 /5 /1351)، ناصر عامری (8 /10 /1352-6 /4 /1352) و محمد فضایلی (؟ /12 /1353- 22 /10 /1353) تداوم یافت و در نهایت با اعلام رسمی تشکیل حزب واحد رستاخیز ملت ایران در فروردین 1354، این حزب به همراه سایر احزاب رسمی وقت، از طرف حکومت منحل اعلام گشت.
به منظور تبیین سیر تاریخی فعالیتهای حزب مردم، اهمّ فعالیتهای مربوط به هر دوره را به طور مختصر تشریح مینماییم.
1- دوره تثبیت: دوره چهار ساله (1339-1336) فعالیت حزب که با دبیر کلی امیر اسدالله علم تشکیل و سازماندهی یافت به عنوان درخشانترین دوره فعالیت حزب مردم محسوب میشود.
امیر اسدالله علم از ملاّکان جنوب خراسان و فرزند محمد ابراهیم علم معروف به شوکتالملک امیر کائنات که از دیرباز با ایجاد امنیت در منطقه سیستان و بلوچستان روابط نزدیکی با رضاشاه و انگلیسها به دست آورده بود در مدرسه عالی فلاحت کرج، تحصیلات خود را به پایان رساند و در بیرجند سرپرستی املاک پدرش را به عهده گرفت. وی در کابینه قوام (1326-1324) به عنوان فرماندار کل سیستان و بلوچستان انتخاب شد و بعدها در سال 1328 به سفارش محمدرضا شاه به عنوان وزیر کشاورزی در کابینه ساعد(1329-1327) انتخاب شد و از این دوره در اکثر کابینههای بعدی با سمت وزیر فعالیت میکرد. در سال 1331 به عنوان سرپرست املاک و مستغلات پهلوی منصوب شد و در دوره نخستوزیری مصدق (1332-1330) همانند برخی از درباریان، از دربار رانده شد و بر سر املاک خود به بیرجند مراجعت نمود. دنبال موفقیت کودتای 28 مرداد 1332 مجدداً از جانب شاه به سمت قبلی خود یعنی سرپرستی املاک و مستغلات پهلوی منصوب گردید تا اینکه در کابینه حسین علا (15 /1 /1336-17 /1 /1334) به توصیه شاه به عنوان وزیر کشور انتخاب شد. در این زمان علم به عنوان یکی از محرمترین کسان به شاه و از متنفذترین افراد در کشور محسوب میشد، لذا شاه وی را مأمور تشکیل حزب مردم نمود. (6) علم از همان آغاز برای جذب اشخاص متنفذ جهت عضویت در حزب و حتی ائتلاف با احزاب مهمی چون حزب زحمتکشان مظفر بقایی تلاشهای زیادی به عمل آورد. (سند شماره 2) نفوذ اجتماعی علم از یک سو به خاطر وابستگی خاندانش به سلطنت بود و از سوی دیگر با تشکیل جلسات بزمگونهای در منزلش توانست با جذب عدهای از شخصیتهای سیاسی، ادبی و اجتماعی نظیر پرویز ناتل خانلری، علینقی کنی، مهندس مهدی شیبانی و جهانگیر تفضلی و حتی اشخاصی با گرایشهای چپ نظیر محمد معتضد باهری و رسول پرویزی و دیگران در تأسیس حزب بهره بگیرد. (7) البته علاوه بر اشخاص فوقالذکر، میتوان از مصطفی صاحبدیوانی، دکتر احمد فرهاد، پرفسور یحیی عدل، جمشید اعلم، محسن مظاهر، علی معارفی، دکتر حسن افشار، محمد الهی، دکتر امیر بیرجندی، دکتر علی اکبر بینا، دکتر حسن ستوده تهرانی، مهندس قباد ظفر و دکتر موسی عمید به عنوان اعضای مؤسسین حزب مردم نام برد.
یکی از نخستین اقدامات علم و گروه همفکرانش تدوین اولین اساسنامه و مرامنامه حزب مردم بر محور این دو استوار بود. اساسنامه حزب که چندین بار در معرض اصلاح قرار گرفت در زمینههای چگونگی عضویت افراد (سند شماره 1) و معرفی سازمانهای وابسته به حزب بود به طور کلی مسائل داخلی حزب را تبیین میکرد. مرامنامه حزب نیز در خصوص تشریح اصول عقاید سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی حزب بود. (اسناد شماره 11: متن اساسنامه و شماره 12: متن مرامنامه). «علم هدف حزب را از لحاظ رژیم سیاسی؛ حفظ استقلال و تمامیت ارضی و جغرافیایی سیاسی کشور، حفظ کلیه آزادیهایی که قانون اساسی و منشور سازمان ملل متحد و اعلامیه حقوق بشر به همه افراد داده، و از لحاظ سیاسی خارجی حفظ و ایجاد رابطه حسنه و حسن تفاهم کامل با کلیه کشورهایی که به استقلال و تمامیت ارضی کشور ما احترام میگذارند، اعلام داشت، و از لحاظ رژیم اقتصادی، اصلاحات در امور کشاورزی، صنعتی، بازرگانی و اداری، اجتماعی و فرهنگی اعلام کرد.» (8)
یکی دیگر از اقدامات علم، برگزاری اولین کنگره حزب مردم بود که بر طبق اساسنامه حزب میبایست هر دو سال یکبار تشکیل شود. اولین کنگره به مدت سه روز از بیست و ششم تا بیست و نهم دی ماه 1338 در تهران برگزار شد. البته به غیراز این کنگره، کنگره دوم در بیستم اسفند 1340، کنگره سوم در چهارم اسفند 1343 و کنگره چهارم در اسفند ماه 1353 تشکیل گردید. به طور کلی نکات اصلی و مشترک قطعنامههای کنگرههای مذکور، تأکید بر حکومت مشروطه سلطنتی، اجرای اصول قانون اساسی، تأکید بر لزوم بهبود زندگی عمومی مردم، اصلاحات ارضی، توسعه صنعتی کشور، رد مداخله بیگانگان در امور داخلی کشور، رسیدگی به وضعیت کارگران، تأکید بر اجرای قانون شاه و ملت (انقلاب سفید، از کنگره دوم به بعد) و... بود. البته برنامههای آینده حزب، خطمشی، انتخاب اعضای شورای مرکزی و گاهی نیز انتخاب دبیرکل در این کنگرهها صورت میگرفت.
و اما از مهمترین اقدامات حزب مردم در دوره علم، تلاش برای جذب ناراضیان جامعه در چارچوب حزب رسمی علیه حزب حاکم دولتی اکثریت به منظور کنترل و هدایت این گروه از افراد جامعه و یا ایجاد تعدیل در فعالیتهای افراطی آنها بود، در همین راستا جذب بخشی از اعضای سابق حزب منحله توده در حزب مردم قابل تأمل است. از همزمانی تصمیم رژیم به آزادی برخی از زندانیان عضو حزب توده که در سالهای قبل به اتهام براندازی رژیم دستگیر شده بودند، با تشکیل حزب مردم و به دنبال آن دعوت مسئولین حزب از عناصر مذکور جهت عضویت در حزب، میتوان چنین استنباط کرد که این برنامهها، به مثابه سناریوهایی از پیش نوشته شده بود که رژیم با موفقیت در اجرای آنها از یک طرف با اغماض از عملکرد گذشته مخالفان سیاسی خود بر آنها منّت میگذاشت، و از طرف دیگر با قبول عضویت آنها در حزب مردم و اجازه انجام فعالیتهای سیاسی و حزبی ضمن استفاده از تجارب سازماندهی و حزبی آنها، از دشمنان بالقوه خود، دوستان بالفعل میساخت. توفیق رژیم از این جهت قابل تأمل است که برخی از همین اعضای آزادشده حزب توده از زندان، برای اعلام وفاداری خود به نظام، تقاضای عضویت در حزب مردم را نمودند. علم (دبیر کل حزب مردم) ضمن استقبال از این درخواست در سخنرانی خود در جریان میتینگ حزب مردم در شیراز گفت «جوانهای روشنفکر و تحصیلکرده ما اگر در گذشته ندانسته با پذیرفتن مرام حزب توده و عضویت در آن حزب مرتکب اشتباهاتی شدهاند اینک میتوانند به جبران مافات با پذیرفتن عضویت حزب مردم برای فعالیتهای سیاسی و اجتماعی، خود را آماده سازند .» (9) به دنبال ایجاد این شرایط مناسب، برخی از فعالان و اعضای عادی حزب توده به عضویت حزب مردم درآمدند (سند شماره 4) و تجارب خود را در سازماندهی و تشکّل حزبی در اختیار حزب مردم قرار دادند (سند شماره 5) و همین عناصر در مدت کوتاهی به دستیابی به مناصب مهم حزبی جناح چپ (اقلیت) حزب مردم را به رهبری محمد معتضد باهری تشکیل دادند (سند شماره 6) این جناح در طول سالهای اولیه فعالیت حزب مردم، علیرغم اتهام وارده از سوی جناح راست (اکثریت) مبنی بر سوابق خیانتکارانه عناصر آن جناح به شاه و وطن، با حمایت مستقیم علم توانست گامهای مفیدی در راستای احقاق حقوق انبوه کارگران بردارد.
بسیاری از این کارگران و گروههای کارگری که از سالهای قبل با عضویت در حزب توده (که در سال 1325 از وفاداری 000 /300 کارگر برخوردار بود) و یا سایر تشکّلهای چپ کارگری نظیر شورای متحده به دبیر کلی رضا روستا (که در همین سال دارای 000 /400 عضو کارگر متشکل از اتحادیه و صنوف مختلف کارگری بود) توانستند از آگاهیهای سیاسی بالایی در مقایسه با سایر طبقات جامعه برخوردار باشند (برای کسب آگاهی بیشتر میتوان به بحث «حزب توده و جنبش اتحادیههای کارگران» از کتاب جنبش کمونیستی در ایران سپهر ذبیح مراجعه کرد .)
هر چند در تحوّلات سیاسی جامعه در سالهای بعدی این گروهها و تشکلهای کارگری با محدودیتها و ممنوعیت فعالیت مواجه شدند ولی برخی از آنها در قالب سازمانهای پوششی نظیر «جمعیت طرفداران صلح» و مراکز مشابه به دیگر به فعالیت خود ادامه دادند.
تشکّل و سازماندهی سریع بسیاری از کارگران کارخانجات و مراکز تولیدی جهت فعالیت، تحت پوشش و نظارت حزب مردم، نشانگر حزب مردم، نشانگر تداوم فعالیت تداوم غیررسمی آنها در سالهای قبل بود، به تعبیر دیگر بسیاری از این گروهها و صنوف کارگری از مدتها قبل به دنبال مفرّی برای فعالیت رسمی بودند تا در پوشش قانونی در روند فعالیتهای خود نظم و سازماندهی به عمل آورند. نکته قابل تأمل اینکه تشکلهای کارگری مذکور در این دوره، از اصرار بر گرایشات ایدئولوژی سوسیالیستی کاسته و معمولاً به دنبال کسب منافع صنفی گروه خود بودند تا از این طریق هم بهانهای به دولت و به خصوص مقامات حزب مردم ندهند و هم آزادی فعالیت رسمی خود را جهت احقاق حقوق صنفی خود حفظ کنند، به هر حال جذب کارگران و تشکلات صنفی و کارگری در حزب مردم به حدی افزایش یافت که به دنبال الحاق رسمی «شورای همکاریهای سندیکای کارگری» به حزب، سخن از تغییر نام حزب مردم به «حزب کارگر» به میان آمد. (10) البته از این نکته نباید غفلت کرد که عامل رویکرد بسیاری از سندیکاهای کارگری به حزب مردم، فعالیتهای فراکسیون پارلمانی آن حزب در احقاق حقوق کارگران و به خصوص تصویب طرح قانون کار بود. (11) به هر حال با توجه به اهمیت نقش سندیکای کارگری وابسته به حزب مردم، فهرستی از آنها ارائه میدهیم:
1. سندیکای کارگران راهآهن
2. سندیکای کارگران کارخانه سیمان
3. شرکت واحد اتوبوسرانی با 800 عضو
4. اتحادیه فروشندگان جراید
5. سندیکای کارگران چاپخانهها
6. سندیکای رانندگان و کمک رانندگان
7. کارگران میدان بارفروشها
8. اتحادیه رسمی روزنامهفروشها
9. اتحادیه رانندگان
10. صنف فخّار
11. سندیکای کارگران کارخانجات پلاستیکسازی تهران و حومه
12. سندیکای سیلو
13. کارگران کورهپزخانهها
14. سندیکای گرمابهداران
15. سندیکای صاحبان کمپرسی تهران و حومه
16. صنف نانوایان
از میان این تشکلها، سندیکای کارگران کارخانه سیمان از لحاظ کثرت عضو و تودهای بودن قریب به اتفاق اعضای آن از اهمیت خاصی برخوردار بود. (12)
به طوری که روزانه 100 نسخه روزنامه اندیشه مردم (ارگان حزب مردم) در این کارخانه توزیع میشد. البته این نکته نیز قابل تذکر است که برخی تشکلات کارگری نظیر «کارگران کارخانجات تهران» که دارای قریب 1000 نفر عضو بود علیرغم اعلام پیروی از حزب مردم در امور سیاسی، به خاطر برخی مصالح از عضویت در حزب مردم خودداری مینمودند. (13)
این تشکلهای کارگری عضو در چارچوب ضوابط حزب مردم توانستند به فعالیتهای خود ادامه دهند و حتی مسئولین حزبی به خاطر کثرت گروههای کارگری عضو حزب مردم، «سازمان کارگران حزب مردم» را تأسیس نمودند، در واقع عمده مسایل و مشکلات مطروحه از سوی تشکلات کارگری مذکور در زمینههای اخراج کارگران، حقوق و مزایا ،ساعت کاری، بیمه کارگران و غیره بود. در همین راستا جلسات تشکیلات کارگری حزب مردم با مسئولیت محمد معتضد باهری و با شرکت دبیران سندیکای کارگری حزب در محل «خانه کارگر» جهت حل و فصل مشکلات کارگران تشکیل میشد. (14)
برای مثال به دو مورد دیگر از مشکلات دو تشکل کارگری اشاره میکنیم: صنف نانوایان به ریاست ارباب جلیل خانلو با عضویت بیش از 1000 نفر از کارگران نانواییها، ضمن پیوستن به حزب مردم، از دستاندرکاران حزب در خصوص جلوگیری از تأسیس کارخانه نانپزی از طرف دولت در تهران، استمداد طلبید، زیرا اعضای این صنف معتقد بودند که با عملی شدن تصمیم دولت «نانواها به روز سیاه خواهند نشست.»
در مورد دوم وقتی که مسئولین حزب مردم به حمایت از اعتصاب چند روزه رانندگان تاکسی تهران در اوایل 1337 به منظور جلب عضویت آنها در حزب اقدام کردند، به کارشکنی در امور دولت متهم شدند، به ناچار مسئولین حزب به خاطر ناتوانی از مقاومت در مقابل حزب حاکم (ملیون) از دخالت در اعتصاب آنها، خودداری نمودند.
البته به غیر از تشکلهای کارگری مذکور، برخی گروههای سیاسی نظیر جمعیت آزادی به دبیرکلی حسن ارسنجانی، گروه راما، جمعیت برادران متفّق و جمعیت گاودارها و... و همچنین انجمنهای محلی نظیر شورای محلی کوی افسریه، انجمن محلی جوادیه و... نیز به حزب مردم پیوستند. همچنین در کردستان، برخی فعالان سیاسی کرد، با عضویت در حزب مردم و در پوشش جلسات حزبی به اشاعه نظریات و برنامههای تجزیهطلبانه خود میپرداختند. (15)
در مورد رابطه روحانیون دولتی با حزب مردم، باید گفت برخی از روحانیون متنفذ دولتی با این حزب میانه خوبی نداشتند (سند شماره 8)، شاید بتوان نفوذ عناصر تودهای را در این راستا مؤثر دانست.
علم با ایفای نقش تاریخی خود در تأسیس و تثبیت سازمانهای حزب مردم و کمیسیونهای مربوطه (سند شماره 13 چارت سازمانی حزب) به دنبال شکست حزب در انتخابات دوره بیستم مجلس شورای ملی(1339)، در حالی که از نیل به آرزوی پست نخستوزیری ناکام ماند، در مواجهه با محدودیتهای دوره امینی (1341-1340) به ناچار خود را از حزب کنار کشید تا با کسب آمادگی کامل برای انجام مأموریتی بزرگتر (اجرای اصول ششگانه انقلاب سفید) پست نخستوزیری را تصاحب کند. البته علیرغم کنارهگیری از حزب، وی به عنوان حامی مهم حزب در دورههای بعد باقی ماند. نتیجه آنی کنارهگیری علم از حزب، تضعیف جناح چپ حزب بود. این جناح در دوره علم توانسته بود، با حمایت و پشتیبانی وی، بر تمام سازمانهای حزب سیطره یابد و به خصوص از زمان استعفای دو لیدر جناح راست (جمشید علم و علیاکبر بینا) از عضویت حزب در آبان سال 1338، توانست اکثر مناصب عمده حزبی را تصاحب نماید. اما به دنبال استعفای علم دو لیدر جناح چپ (محمد معتضد باهری و رسول پرویزی) و برخی از اعضای حزب از فعالیت در حزب کنارهگیری کردند.
ماحصل سخن اینکه دوره دبیرکلی علم، به عنوان دورهای بالنده و شکوفا برای حزب محسوب میشود. همان طور که گفته شد، تقویت و سازماندهی ساختار درونی حزب در این دوره شکل گرفت و این ساختار با مختصر تغییراتی برای غریب چهارده سال دیگر حفظ گردید. با وجود اینکه بعد از علم، حزب با بحرانهای متعددی مواجه شد، ولی ساختار آن به گونهای تحکیم یافته بود که از همه این بحرانها از جمله بحران دوره نخستوزیر امینی جان سالم به در برد. امینی که انحلال مجلسین را جهت اصلاح قانون انتخابات از شاه درخواست کرد، طبعاً نیازی به احزاب فرمایشی شاه نداشت، لذا علم از دبیرکلی حزب کناره گرفت و این مسئله حزب را تا مرز سقوط کشاند. یکی از گزارشهای این دوره حکایت از این دارد که تمام شعبات حزب تعطیل گردید و رفت و آمدی به حزب صورت نمیگرفت. فقط 28 نفر از اعضای وفادار آن با عزمی راسخ به فعالیتهای حزب تداوم بخشیدند و توانستند حزب را از این مرحله بحرانی نجات دهند.
در تبیین موفقیتهای حزب در سالهای آغازین تشکیل آن، علاوه بر موقعیتهای خاص جامعه از لحاظ گرایشات سیاسی، میبایست به شخصیت خود علم نیز اشاره کرد. فعالیتهای حزب در این دوره علیرغم برخورداری از عنوان اقلیت از لحاظ قدرت و اهمیت، با حزب حاکم اکثریت ملیون – که از همه امکانات دولتی بهرهمند بود – برابری میکرد. قباد ظفر (لیدر فراکسیون پارلمانی حزب مردم) قادر به مانور در مقابل نمایندگان حزب اکثریت بود. نقش اسدالله علم در تشکیل و تثبیت و بقای حزب مردم وقتی آشکار میشود که ملاحظه کنیم که بر خلاف حزب ملیون که با کنار گذاشتن منوچهر اقبال (رهبر حزب ملیون) از پست نخست وزیر در سال 1339، عمر حزب وی نیز به پایان رسید، «موجودیت این احزاب [دولتی] صرفاً به وجود چند شخصیت مملکتی بستگی داشته و با کنار رفتن آنها، پایههای این دستهجات متزلزل و بعضاً فعالیت آنها (مانند حزب ملیون) به کلی متوقف گردیده است» (16)
ولی با کنارهگیری از حزب مردم، این حزب به خاطر برخورداری از سازماندهی و تشکیلات منسجم و ایجاد شعبات متعدد در استانها و فرمانداریهای کل توانست به فعالیت خود ادامه دهد.
2- دوره تزلزل: این دوره که از شهریور 1339 تا اردیبهشت 1350 با دبیر کلی پرفسور یحیی عدل، طول کشید، به عنوان دورهای متزلزل در روند فعالیتهای حزب مردم محسوب میشود، با توجه به رسالتی که برای این حزب در نظر گرفته شده بود شاید بتوان انتخاب عدل را با عنایت به روحیه محافظهکاریاش به عنوان انتخابی مناسب در نظر گرفت. آنچه که شاه از این حزب توقع داشت «ادای حزب اقلیت درآوردن» بود و میبایست این نقش را نیز با «سروصدا راه انداختن» ایفا میکرد. لذا علیرغم اینکه عدل از جریانات سیاسی به دور بود و از قاطعیت لازم یک دبیر کل حزب برخوردار نبود ولی به خاطر دوستی نزدیکش با شاه و به تبع اعتماد خاص شاه به وی، از منظر کارگزاران حکومت، وی فردی مطلوب برای این سمت بود، «پروفسور عدل از تنها چیزی که سر رشته نداشت سیاست بود... شاه پروفسور عدل را برای خالی نبودن عریضه به دبیرکلی حزب مردم انتخاب کرد تا ظاهراً حزب بازی در قالب حزب اقلیت و اکثریت حفظ شود.» (17)
سوابق عدل نشان میدهد که وی تخصص خود را در رشته جراحی از فرانسه اخذ و در سال 1318 به ایران برگشت و به عنوان استاد دانشکده پزشکی و سپس ریاست بیمارستان سینا و بعداً به خاطر تبحر علمی به عنوان پزشک مخصوص شاه و در نهایت به عنوان سناتور انتصابی فعالیت کرد. علاوه بر همه اینها، وی یکی از اشخاص انگشتشمار محارم شاه محسوب میشد «از اطرافیان شاه که بیش از حد در او نفوذ داشتند و در پشت پرده نقش مهمی ایفا میکردند میتوان از پروفسور یحیی عدل و... نام برد (2. محمود طلوعی، بازیگران عصر پهلوی (تهران: نشر علم، 1347) ج 2 ص 891.)» حسین فردوست نیز از عدل به عنوان یکی از شرکتکنندگان در بزمهای شبانه شاه نام برده است (3. حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی (تهران: انتشارات اطلاعات، 1371) ص 263.) وی همچنین یکی از مؤسسین حزب مردم محسوب میشد. عدل علاوه بر تصدی دبیر کلی حزب در دهه چهل، در دوره دبیر کلی علینقی کنی (1351-1350) نیز عنوان تشریفاتی ریاست کل حزب را به عهده داشت و بعد از عزل کنی نیز مجدداً وی به مدت یک سال (1352-1351) دیگر دبیر کلی حزب را به عهده گرفت تا اینکه در دوره دبیر کلی ناصر عامری (1353-1352) به طور کلی از حزب مردم کنارهگیری کرد.
از وقایع عمده دوره اول دبیر کلی عدل بر حزب میتوان به برگزاری دوبار کنگره حزب به ترتیب در 20 /12 /1340 و 4 /12 /1344 (که در بحث قبلی به آن اشاره کردیم) و همچنین برگزاری برخی سمینارها و کنفرانسهای حزب نظیر «سمینار بررسی امور روستایی» در 12 /2 /1346 و به خصوص بحرانهای ناشی از شرکت حزب در انتخابات دوره 22 مجلس شورای ملی و انتخابات انجمنهای شهر و برگزاری بسیاری از مراسمهای مختلف به مناسبتهای روز اشاره کرد.
نکته قابل تأمل در فعالیتهای این دوره حزب در برخی مواقع، دنبالهروی از سیاستهای دولت بود. به تعبیر دیگر به همان میزان که حزب دچار ضعف قدرت و مدیریت میشد به همان میزان از تواناییاش در موضعگیری علیه دولت و حزب اکثریت کاسته میشد. شعار «حفظ اتحاد ملی و یکپارچگی ملت» دستاویزی بود که بارها حزب مردم با توسّل به آن همسو با حزب اکثریت ایران نوین (1353-1343) عمل میکرد.
دوّمین مرحله بازی حزب اقلیت و اکثریت، رقابت حزب مردم با حزب ایران نوین محسوب میشد. هسته اولیه حزب ایران نوین «کانون مترقی» حسنعلی منصور بود، منصور با تصدی نخست وزیری (1343-1342) به دستور شاه در راستای تداوم نظام دو حزبی، با همکاری گروه روشنفکران و تحصیلکردگان عضو کانون مذکور، حزب ایران نوین را به عنوان حزب اکثریت حاکم دولتی تأسیس کرد، این حزب به عنوان دوّمین حزب اکثریت (اولین آن حزب ملیّون (1339-1336) منوچهر اقبال بود) به مدت یک دهه در مقابل حزب اقلیت مردم به رقابت برخاست. هر چند بعد از ترور منصور در اول بهمن 1343، امیرعباس هویدا (1356-1343) نخستوزیر بعدی مستقیماً دبیرکل حزب ایران نوین نبود ولی از حامیان اصلی این حزب (18) در نقش حزب حاکم اکثریت، در مقابل حزب اقلیت مردم قرار داشت. شعار و محور اصلی حزب ایران نوین اجرای اصول انقلاب شاه و ملت (انقلاب سفید) بود.
یکی از نقاط عطف فعالیتهای حزب مردم در این دوره، شکست جنجالی در انتخابات دوره 22 مجلس شورای ملی و سنا در سال 1346 بود و به خصوص به دنبال آن، شکست دیگر حزب در انتخابات انجمنهای شهر و شهرستان در سال بعد که منجر به تشدید اختلافات درون حزبی و در نهایت استعفای دستهجمعی برخی اعضای کمیتههای حزب در شهرستانهای کشور شد. کاندیداهای شکستخورده در انتخابات مذکور، علت این شکست را در ضعف عملکرد مسئولین حزب دانستند و حزب را متهم ساختند که با سازشکاریهای پشت پرده با حزب اکثریت در مرکز و عدم توجه به موقعیت حزب در شهرستانها عامل این شکستها شده است. ولی مسئولین حزبی ضمن رد این اتهام علت اصلی شکست را در عدم تناسب امکانات و مقدوران طرفین عنوان کردند، به دنبال این مسائل، گروهی از همین ناراضیان «جناح پیشرو و حزب مردم» را به رهبری سید محمود سجاّدی (عضو شورای عالی حزب) تشکیل داده و ضمن صدور اعلامیههائی به افشاگری علیه برخی مقامات حزب پرداختند (19) این جناح پیشنهاد نمود که دکتر محمد معتضد باهری به جای یحیی عدل دبیرکلی حزب را به عهده بگیرد. البته قبل از این مسئله نیز 6 نفر از اعضای مؤثر حزب به پیشنهاد هلاکو رامبد (لیدر فراکسیون پارلمانی حزب مردم در مجلس شورای ملی) در طی جلسهای محرمانه به این نتیجه رسیدند که «آقای پرفسور عدل مرد سیاسی نیست و قادر به ادامه رهبری حزب نمیباشد ولی از طرفی چون مردی صدیق و شاهدوست و مورد اعتماد است و ضمناً از طرف شاهنشاه مسئول اداره امور حزب مردم است باید ناگزیر با او همکاری کرد (20) خود عدل نیز مایل به ماندن در این سمت نبود و حتی در مقام پاسخگویی یکبار به صراحت اعلام کرد «این حزب را به اجبار گردن من گذاشتهاند (21).»
به دنبال این بحرانها، شورای عالی حزب (بالاترین مرجع) پیشنهاداتی مبنی بر ترمیم وضعیت حزب ارائه نمود از جمله به دبیرکل حق انتخاب 15 نفر جهت عضویت کمیته مرکزی حزب – اعضای کمیته مرکزی به خاطر بحران ناشی از شکستهای انتخاباتی حزب استعفا داده بودند – و همچنین انتخاب دو معاون به جای یک قائم مقام (22) این تغییر به خاطر عدم تفکیک وظایف آن دو به اختلافی دامنهدار بین دو معاون هلاکو رامید (لیدر فراکسیون پارلمانی حزب مردم در مجلس شورای ملی) و کاظم حفرودی (لیدر فراکسیون پارلمانی حزب مردم در مجلس سنا) منجر شد (23).
یکی از بولتنهای ساواک که در تاریخ 2 /10 /1349 تهیه شده، علل ناکامیها و ضعف حزب را چنین برشمرده: فقدان رهبری، دلسردی اعضای حزب به خاطر سیطره تعدادی افراد خاص بر مقدّرات حزب، ایجاد محدودیتهایی از طرف مقامات دولتی که اکثراً عضویت حزب ایران نوین میباشند، ضعف مالی به خاطر عدم پرداخت حق عضویت از طرف اعضای حزب، اعمال نفوذ دولت حزبی (حزب ایران نوین تحت حمایت دولت هویدا قرار داشت) در انتخابات نمایندگان مجلسین، فقدان ایدئولوژی و عدم رویکرد طبقه روشنفکر به حزب، ضعف مدیریتی و سازماندهی کادر رهبری و اجرایی و در نهایت وضع خاص جامعه ایران از لحاظ فعالیت احزاب سیاسی (24).
واقعیت امر این است که تعیین عوامل مذکور سرپوشی است برای گریز از علت واقعی که همانا وابستگی حزب به شاه و نظام میباشد. به هر حال وقتی که اقدامات مذکور نیز افاده نکرد، مقامات حزبی تصمیم گرفتند بر خلاف چارت سازمانی حزب دفتر جدیدی تحت عنوان «دفتر سیاسی» جهت حل و فصل نهایی مسائل و مشکلات حزب تأسیس نمایند و برای این دفتر آئیننامهای نیز تدوین نمودند. و هنگامی که در یکی از جلسات حزبی یکی از اعضا درباره تشکیل غیرقانونی این دفتر سؤال نمود عدل پاسخ داد راجع به دفتر سیاسی نبایستی صحبت شود چون شخص شاهنشاه آریامهر خواستهاند که دفتر سیاسی در حزب مردم به وجود آید (25)
علاوه بر فعالیتهای فوقالذکر در این دوره میتوان بر برنامههای حزب جهت برگزاری مراسمهای ویژه به مناسبتهای روز اشاره نمود البته این گونه مراسمها در تمام دوران فعالیت حزب انجام میشد ولی انجام آنها در این دوره از اهمیت زیادی برخوردار بود. این مراسمها که در زمینههای بزرگداشت سالروز وقایع خاصی برگزار میشدند بعضاً در رقابت با حزب اکثریت هدف مراسم تحتالشعاع قرار میگرفت به طور مثال یکی از اسناد اشاره به بروز مشاجره لفظی بین عطاءالله خسروانی (دبیر کل حزب ایران نوین) با محسن موّقر (سردبیر ارگان حزب مردم) به خاطر تقدّم در نصب طاق نصرت حزب مربوطه در میدان ششم بهمن به مناسبت بزرگداشت سالروز رفراندم ششم بهمن 1341 دارد (3. همان، پرونده 168 ص 59.) به طور کلی مناسبتهای عمده به قرار ذیل بود:
1. 14 مرداد 1285 (جشن سالروز عید مشروطیت)
2. 17 دی 1314 (جشن سالروز اعطای آزادی به زنان، کشف حجاب توسط رضاشاه)
3. 21 آذر 1325 (جشن سالروز فرمان محمدرضا پهلوی جهت نجات آذربایجان)
4. 15 بهمن 1327 (مراسم نیایش سلامتی شاه، روز ترور ناموفق محمدرضا شاه توسط ناصر فخرآرائی)
5. 15 بهمن 1328 (سالروز ازدواج محمدرضا شاه با فرح دیبا) (سند شماره 14 متن دست خط شاه در خصوص تشکر از اسدالله علم به عنوان دبیرکل حزب مردم به خاطر آن حزب)
6. 9 اسفند 1331 (مراسم «روز ملت»، انصراف محمدرضا شاه از سفر! به خارج به درخواست طرفداران سلطنت)
7. 28 مرداد 1332 (مراسم جشن قیام ملی! علیه مصدق)
8. 4 آبان 1339 (جشن تولد رضا پهلوی، ولیعهد)
9. 6 بهمن 1341 (جشن سالروز انقلاب شاه و ملت، رفراندوم لوایح ششگانه)
10. 21 فروردین 1344 (مراسم نیایش سلامتی محمدرضا شاه: سالروز ترور ناموفق شاه توسط رضا شمسآبادی)
11. 4 آبان 1346 (جشن تاجگذاری شهبانو و ولیعهد)
و بسیاری از مراسمهای دیگر به مناسبتهای مختلف از جمله استقبال از بازگشت شاه از سفرها و ... و به خصوص مراسم جشنهای 2500 ساله در 19 مهر 1350 از اهمیت خاصی برخوردار بود.
در واقع بخش عمدهای از بودجه حزب مردم برای این قبیل مراسم و جشنهای دولتی هزینه میشد، از لحاظ مالی، مخارج حزب از طریق پرداخت حق عضویت اعضا و به ویژه با کمکهای مالی برخی اشخاص متمکن از جمله خود اسدالله علم تأمین میگردید. در یکی از گزارشهای مالی حزب راجع به بودجه حزب آمده است:
بودجه حزب در سال 1345 بالغ بر 000 /360 /1 ریال میباشد که برای پرداخت هزینههای جاری حزب از قبیل حقوق کارمندان، نشریات و امور خدماتی، و برگزاری مراسم جشنهای فوقالذکر خرج شده است. در همین گزارش بودجه سال 1346 مبلغ 00 /980 /3 ریال پیشبینی شده است که این افزایش بودجه از یکسو به خاطر برگزاری مراسم جشن تاجگذاری 4 آبان در این سال بود که مبلغ 000 /000 /1 ریال اختصاص به آن داده شده بود و دیگر اینکه برای افزایش شعبات حزب در سرتاسر کشور پیشبینی هزینه شده بود (26).
البته اسنادی دیگر نشان میدهد که شاه برای انجام کمکهای مالی به حزب دستوراتی صادر کرده بود «اوامری به دولت شرف صدور یافت به حزب مردم کمک [مالی] شود و در دو فقره کمکهایی که به عمل آمده اکنون محل وسیع و آبرومندی [برای حزب] ماهیانه 000 /120 ریال اجاره گردیده است (27)». در سندی دیگر که جنبه افشاگری علیه حزب دارد چنین آمده است «در حال حاضر [اسفند 1352] دولت فقط ماهیانه 15 میلیون تومان (28) به حزب مردم پول میدهد و مقامات به عامری [دبیرکلی حزب مردم] اطلاع دادهاند که اول سال 1353 دولت فقط ماهیانه 9 میلیون ریال به حزب پرداخت خواهد کرد (29).»
3- دوره تضعیف و انحلال: به دنبال چندین بار تقاضای عدل جهت کنارهگیری از دبیرکلی حزب، بالاخره شاه در اواخر 1350 با استعفای وی موافقت کرد (سند شماره 15) سپس دوره سوم فعالیتهای حزب به ترتیب با دبیرکلی علینقی کنی، یحیی عدل (مرتبه دوم)، ناصر عامری و محمد فضایلی شروع شد، عدل، علینقی کنی را در اردیبهشت 1350 به عنوان دبیرکلی حزب پیشنهاد نمود و این پیشنهاد توسط شورای عالی حزب تأیید شد و کنی رسماً از 28 اردیبهشت همین سال شروع به فعالیت نمود. اما علیرغم عدم تمایل عدل به ادامه فعالیت در حزب، کارگزاران حکومت که حضور وی را لازم تشخیص میدادند بر خلاف اساسنامه حزب، او را به سمت تشریفاتی ریاست کل حزب انتصاب نمودند. گویا حضور رسمی ولی کمرنگ وی به عنوان یک ناظر عالیه بر روند فعالیتهای حزب باعث میشد که چنانچه روند فعالیت حزب از چارچوب ترسیم شده خارج شود بلافاصله به طور رسمی در حزب حضور یافته و هدایت حزب را در کانال مخصوص خود به عهده بگیرد.
تمایز دوره سوم با دو دوره ماقبل در انتقادات بیپروای حزب اقلیت علیه حزب اکثریت بود. در واقع قبلاً نیز این گونه انتقادات صورت میگرفت ولی هدف غایی آنها فریب افکار عمومی بود ولی عملکرد نقادانه آن دوره چهار ساله پایانی حزب نشان داد که گویا بسیاری از اعضای حزب که هنوز به آن وفادارند به کنه قضیه پی برده و دیگر حاضر نیستند که رفتاری تصنعی داشته باشند و لذا میزان و شدت انتقادات در این دوره به حدی افزایش یافت که عملاً موجب تضعیف آن از جانب مقامات بالا گردید و باعث شد که به طور بی سابقهای در طول فعالیت چهارساله حزب، چهار دبیر کل تعویض شد.
علینقی کنی دارای مدرک دکتری علوم سیاسی و حقوق و از شاغلین وزارت دادگستری بود. وی قبل از تشکیل حزب از گروه همراهان و یاران اسدالله علم محسوب میشد و با ترغیب علم عضو حزب شد و از فعالین و مؤسسین حزبی دوره اول محسوب میشد، با تصدی پست نخستوزیری از سوی علم، وی ابتدا به ریاست کل دفتر نخستوزیری و سپس به معاونت نخستوزیر برگزیده شد و در نهایت به سمت مدیرعاملی بنیاد فرهنگی ولیعهد منصوب گردید. (30)
نکته قابل تذکر اینکه طبق اساسنامه حزب انتخاب دبیرکل میبایست از سوی شورای عالی حزب (بالاترین مرجع حزب مردم) و از میان یکی از اعضای کمیته مرکزی حزب صورت میگرفت اما کنی بعد از تصدی دبیرکلی حزب، به عضویت کمیته مرکزی و شورای عالی حزب درآمد. همین عمل خلاف قاعده، از همان اوان زمینه مخالفت برخی از اعضای مؤثر حزب را با کنی فراهم ساخت از جمله دو معاون (هلاکو رامبد و کاظم جفرودی) دبیرکل در اعتراض به این عمل از سمت خود استعفا دادند.
البته از آنجا که در این گونه انتصابات، عواملی خارج از حزب دست داشتند، چنانچه در مورد کنی، گویا سوابق دوستی وی با علم باعث شده بود که وی به این سمت برسد «کنی ... از سوی علم مأمور شده بود تا حزب او را (مردم)اداره کند (31).»
به هر حال دوره کنی با تحول و جنبوجوش زیادی همراه بود و حضور وی به یک دهه رکورد و سکون دوره عدل محسوب میشد. سخنرانیها و مصاحبههای وی در اوایل دبیرکلیاش بسیاری از افراد فعال ولی منزوی حزب را متوجه افکار رادیکالی وی نمود و این امر، محبوبیت زیادی برای وی در افکار عمومی به دنبال داشت. از یک سو بیپروایی کنی و توانایی جلب افکار عمومی و از سوی دیگر افزایش معضلات و مشکلات جامعه برای وی زمینه مساعدی ایجاد میکرد که با بهانه قرار دادن هر معضلی، به عنوان دستاویزی علیه دولت و حزب حاکم تبلیغ نماید و آن معضلات را نشانه بیکفایتی دولتمردان قلمداد کند به طوری که هنوز 14 ماه از دبیر کلی وی نگذشته بود که به دنبال ابراز ناخرسندی شاه از صراحت و شدت انتقاداتش، وی مجبور به استعفا گردید. (32) (سند شماره 16) زیرا از نظر شاه نحوه سخنرانیهای انتقادآمیز وی از دولت در زمینههای فساد اداری، جوّ خفقانآمیز کشور، نارضایتی عمومی و رسالت دولت در راستای تأمین منافع آمریکا مطلوب نبود. (33) لذا استعفای کنی از منظر مردم دارای این پیام بود که حکومت تحمل هیچ انتقادی را ندارد. به هر حال اسدالله علم از دوره کنی به عنوان تجدید حیات فعالیت حزب مردم ذکر کرده و در خاطرات روز 15 خرداد 1351 خود چنین آورده است: «شرفیابی کوتاه گزارش شکایت دکتر کنی، دبیرکل حزب مردم را تقدیم کردم، که مدعی است هر کس مقامی دولتی دارد، به محض پیوستن به حزب او از کار برکنار میشود، از جمله مدیر یک دبیرستان دولتی را نام برد. شاه خیلی ناراحت شد و بلافاصله به نخستوزیر تلفن زد که کنی در شکایتش محق بوده است سابقاً شاه این قبیل مسائل را با بیاعتنائی رد میکرد. (امیر اسدالله علم گفتگوهای من با شاه، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی (تهران: طرح نو، 1371 ص 352.)) از دیدگاه کارگزاران حکومت، کنی پای خویش را از گلیم خود درازتر گذاشته بود «بعدها چند نفری که از حد مجاز مردم تخطی کرده بودند از حزب برکنار شدند مانند علینقی کنی (34).»
عزل کنی در حالی صورت گرفت که وی با سخنرانیهای منتقدانهای که علیه دولت هویدا در طی سفرهای تبلیغی به شهرها به منظور ترغیب اعضای حزب به شرکت در انتخابات انجمنهای شهر و شهرستان انجام میداد، در همه سفرها با استقبال عمومی مواجه میشد، بسیاری از کمیتههای حزبی شهرها که دوران طولانیای از رکود را پشت سر گذاشته بودند، با ورود کنی به تحرّک تازهای روی میآوردند و خود را برای شرکت در انتخابات جدید آماده مینمودند. در حالی که محبوبیت کنی در میان اعضای عادی حزب افزایش مییافت، دستاندرکاران محافظهکار حزب با تشکیل دو جناح با رهبری یحیی عدل و هلاکو رامبد به همراه برخی از مقامات سیاسی خارج از حزب (35) علیه کنی موضعگیری نمودند تا از یک طرف زمینههای عزل وی را فراهم سازند و از سوی دیگر برای جلوگیری از انحراف حزب از مأموریت محوله چارهجویی نمایند.
در واقع امر غیرمنتظره و بیسابقهای رخ داده بود گویا برای اولین باز حزب اقلیت در نقش واقعی خود به ایفای نقش میپرداخت. گویا کنی به رسالت آرمانی یک حزب واقعی اقلیت روح تازهای دمیده بود که از مدتها پیش بسیاری از اعضای حزب در انتظار آن لحظهشماری میکردند. یکی از اسناد، جریان عزل وی را چنین بازگو میکند «استعفای دبیرکل [کنی] ... به خاطر میتینگی بود که در اصفهان در باغ همایون تشکیل داد که در آنجا شدیداً به دولت حمله نمود ... و حزب حاکم را به صورت یک محیط کثیفی دانسته ... و شایع است که آقای هویدا بسیار ناراحت شده و مراتب را به عرض همایونی رسانید و اعلیحضرت همایونی مقرر فرمودند ترتیبی اتخاذ شود که نامبرده از دبیرکلی حزب برکنار شود ... (36)
عزل کنی،یکی از بحرانهای بزرگ حزب مردم را در طول 15 سال فعالیت به دنبال آورد. زیرا به دنبال عزل وی و اعمال نفوذ مسئولین حزب مرکز در مورد تعیین اشخاص مورد نظر جهت نمایندگی انتخابات انجمنهای شهر و در نتیجه سلب آزادی و ابتکار عمل کمیتههای حزب شهرستانها، تعداد زیادی از کمیتههای حزبی شهرستانها نظیر کمیتههای حزب مردم اهواز، زاهدان، خرمشهر، فیروزآباد و ... به صورت دستهجمعی از حزب استعفا دادند و حتی برخی از آنها به صورت دستهجمعی به حزب ایران نوین پیوستند.
به دنبال این بحران شایعاتی مبنی بر احتمال دبیرکلی اشخاصی نظیر داریوش همایون، هلاکو رامبد، مهدی سمیعی، محمد معتضد باهری، کاظم جفرودی، محمد مؤمنی و فضلالله صدر (دبیرکل حزب ایرانیان) بر حزب مردم به وجود آمد ولی در نهایت خود یحیی عدل از تاریخ 3 /5 /1351 مستقیماً امور حزب را به عهده گرفت اما در عمل قدرت واقعی را به کاظم جفرودی و گروه وابسته وی سپرد. این دوره که قریب یک سال تا 6 /4 /1352 طول کشید به عنوان دورهای آشفته برای حزب محسوب میشود حضور عدل به عنوان بازگشت مجدد رکود در حزب محسوب میشد (سند شماره 17) در این دوره حزب نه تنها تا حدودی از فعالیتهای عادی خود بازماند بلکه تشکّل و سازماندهی خود را از دست داد این امر به خاطر یأس و ناامیدی حاکم بر حزب به دنبال برکناری کنی و استعفای تعدادی از کمیتههای شهرستانها به وجود آمد. دوره یک ساله دبیرکلی مجدد عدل را میتوان به عنوان دوره فترت در روند فعالیتهای حزب مردم نامید، سلطه جناح محافظهکاران بر حزب که از یک طرف خواهان حفظ و تأمین منافع شخصی بودند و از طرف دیگر نیز تمایلی به رنجانیدن خاطر حزب اکثریت نداشتند عامل اصلی این فتور محسوب میشد.
به هر حال دوره فترت، هم برای اعضای حزب و هم برای ناظران جریانات جامعه، صحنهای از مقایسه ملموس رویکرد انتقادی (دوره کنی) و رویکرد محافظهکارانه (دوره عدل) را به نمایش میگذاشت. افکار عمومی این نکته را دریافت که اولین شرط لازم برای فعالیت حزب اقلیت، استقلال عمل آن میباشد و از آنجا که کارگزاران حکومت تحمّل انتقاد را ندارند لذا مایل به استقلال حزب اقلیت نیستند.
تداوم یک ساله این دوره بار دیگر بلاتکلیفی حزب اقلیت را در نظام دموکوراسی! مورد نظر شاه به نمایش گذاشت در حالی که ادامه این روند ممکن بود فلسفه موجودیت حزب اقلیت را از دیدگاه خود کارگزاران رژیم زیر سؤال ببرد، به مثابه دفعات قبل، این بار نیز خود شاه تکلیف حزب را معین کرد. شاه در جریان ملاقات اعضای مؤثر حزب مردم با وی، خطاب به آنها گفت «حزب اقلیت باید مراقب کارهای قوه مجریه باشد تا احیاناً اگر عیبی بود بگوید.» (37) به دنبال این رهنمود به پیشنهاد یحیی عدل، شورای عالی حزب مردم، ناصر عامری را به دبیرکلی حزب برگزید. سوابق شغلی عامری نشان میدهد که وی بعد از اتمام تحصیلات دانشگاهی از آمریکا در سال 1333 به ایران برگشت و در سازمان عمران کرمان (از سازمانهای وابسته به اصل 4، کمکهای آمریکا به ایران) مشغول کار شد و در این سمت سلسله مراتب اداری و مدیریتی را تا مدیر کلی امور اجتماعی عمرانی دهات در وزارت کشور طی کرد و آخرین سمت وی قبل از تصدی پست دبیرکلی حزب، معاونت بانک مرکزی ایران بود. (38) سندی دیگر از وی به عنوان ریاست صندوق اعتبارات کشاورزی (39) و ریاست صندوق توسعه کشاورزی نام برده است. منبعی دیگر وی را مسئول عمران و توسعه در وزارت کشور و از تحصیلکردکان دانشگاه یوتا (Youta) معرفی کرده است. (40) اما از لحاظ سوابق فعالیتهای حزبی، عامری در دوران فعالیت در کرمان، به عضویت حزب مردم در همان شهر پذیرفته شد و در 1348 به عنوان قائم مقام دبیرکل حزب انتخاب شد و در اواخر دوره اول دبیرکلی از حزب مردم مستعفی و به حزب ایران نوین پیوست. با برکناری کنی مجدداً در دوره فترت به فعالیتهای حزبی، حزب مردم روی آورد (41) و با توصیه شاه به مقامهای حزب مردم، عدل وی را برخلاف قاعده حزب مردم به دبیرکلی این حزب انتصاب نمود و در 6 /4 /1352، شورای عالی حزب وی را تأیید نمود. از آنجا که عامری عضو شورای عالی حزب نبود، وی نیز همانند کنی نمیتوانست به عنوان دبیرکل انتخاب شود به هر حال عدول از این قاعده یکی از طولانیترین بحرانهای حزب را در آخرین سالهای فعالیت آن به وجود آورد.
در این زمان سه جناح در حزب فعالیت میکردند یکی گروه هلاکو رامبد (لیدر فراکسیون پارلمانی حزب مردم) که نسبت به عمل غیرقانونی عدل با اغماض برخورد کرد. گروه دیگر گروه کاظم جفرودی بود که از همان آغاز با شدت تمام علیه جناح عامری موضعگیری کرد و عامری نیز در اقدامی شتابزده با تشکیل دادگاه حزبی، حکم اخراج گروه جفرودی از حزب داد. که این عمل جنجال بزرگی برای حزب به دنبال داشت.(42)
جفرودی که زمانی عنوان لیدر فراکسیون حزب مردم در مجلس سنا را به عهده داشت خود را مستحق دبیرکلی میدانست، و طرفدارانش نیز که از اعضای قدیمی و متنفذ حزب محسوب میشدند بسیاری از مقامات عمده حزبی را در دست داشتند، اینک موقعیت حزبی و حیثیت اجتماعی خود را از دست داده بودند، لذا با سازماندهی و تشکیل گروهی تحت عنوان «اصلاحطلبان حزب مردم» به برگزاری جلسات منظم حزبی در منازل گروه اقدام و به افشاگری علیه عامری و سایر مسئولین حزبی پرداختند و انتخاب عامری را به عنوان اقدامی تحمیلی از جانب دولت تلقی و عامری را متهم به جاسوسی برای سازمان امنیتی آمریکا (43) و حزب حاکم ایران نوین نمودند و مدعی شدند که کسی که سابقه عضویت در حزب رقیب حزب مردم را دارد شایستگی دبیرکلی حزب مردم را دارا نمیباشد و لذا به نشر اعلامیههای فراوان در روزنامههای کشور علیه عامری پرداختند، عنوان و محتوی برخی از اعلامیهها عبارت بودند از: دبیرکل حزب مردم عضو حزب ایراننوین میباشد، اقلیت از اکثریت دستور میگیرد، حزب مردم شعبهای از حزب ایراننوین میباشد، جامعه به سوی نظام تکحزبی ... اعلامیههایی با این مضامین نه تنها رسوایی بزرگ برای حزب اقلیت بود بلکه ماهیت و رسالت نظام دوحزبی را نیز افشا میکرد.
عامری که در دوران انتخابش محور برنامههای خود را تداوم اصلاحات ارضی، مبارزه با فساد، رفاه عمومی، و جلب مردم به مشارکت سیاسی اعلام کرد، (44) هرچند ضعف عملکرد حزب را در رسیدن به اهداف خود، به خاطر دستهبندیها و اختلافات درونی حزب میدانست (45) ولی خود وی با اقدام به اخراج گروه جفرودی، بانی و باعث یکی از شدیدترین جناحبندیهای حزبی گردید.
نکته قابل تأمل اینکه عامری نیز به پیروی از کنی، گویا فعالیتهای حزب مردم را جدی تلقی کرد و به انتقادات شدید علیه دولت پرداخت و در اولین موضعگیریهای خود از مسایلی نظیر شهریه مدارس، انقلاب اداری و وضعیت دادگستری انتقاد نمود. هرچند این امر افکار عمومی را متوجه وی ساخت ولی بلافاصله وی نیز به سرنوشت کنی دچار شد و در «8 /10 /1353» از دبیرکلی عزل شد اما برای عامری سرنوشت تلخی در انتظار بود. زیرا مدت کوتاهی بعد، وی در یک تصادف در گیلان کشته شد. این حادثه، شایعات فراوانی در افکار عمومی ایحاد کرد که گویا تصادف ساختگی بود. و دولت را متهم به قتل وی نمودند «عامری محدودیتهای انتقاد واقعی را تجربه نمود و در چند مورد سیاستهایی را انتقاد کرد که کاملاً به شاه مربوط میشدند، پاسخ شاه را میشد پیشبینی کرد. عامری از حزب اخراج شد و مدت کوتاهی پس از آن در یک تصادف اتومبیل به قتل رسید. مردم فکر میکردند که حادثه قتل عامری تصادفی نبوده است (46).»
واقعیت امر این بود که چون سرنخ تمام جریانات کشور به دست شاه بود، در نزد آگاهان سیاسی هرگونه انتقاد از دولت متوجه خود شاه میشد «بعدها که چند نفری از حد مجاز حزب مردم تخطی کرده بودند از حزب برکنار شدند مانند ... ناصر عامری که یکی از رؤسای بانکها بود نیز به سرنوشت بدتری مبتلا گردید و به طور مرموزی در گیلان جان سپرد» (47) این حادثه وحشتی در بین اعضای حزب ایجاد کرد و بسیاری از فعالان حزبی حاضر به قبول دبیرکلی حزب نبودند «کسی داوطلب عهدهدار شدن این شغل نامطمئن (دبیرکلی حزب مردم) نبود. (48) اما در نهایت شورای عالی حزب در تاریخ 22 /10 /1353 محمد فضایلی را به دبیرکلی حزب منصوب نمود، سوابق شغلی و فعالیتهای حزبی فضایلی نشان میدهد که وی در جریان کودتای 28 مرداد 1332 در سمت فرمانداری شیراز در طرفداری از مصدق مجسمه محمدرضا شاه را پایین کشیده بود و بعدها به طرفداران سلطنت پیوست و از طرف حزب اکثریت ایراننوین دوبار به نمایندگی مجلس شورای ملی انتخاب شد. (49) چنین شایعه بود که وی به همراه هلاکو رامبد از اعضای فراماسون میباشند. (50) به هر حال فضایلی از اعضای قدیمی حزب مردم بود و سمتهای مختلف حزبی نظیر عضو هیأت حل اختلاف کارگر و کارفرما را در حزب مردم داشت و آخرین سمت وی قبل از تصدی دبیرکلی حزب، ریاست شورای عالی حزب در دوره عامری بود.
فضایلی با شناختی که از اوضاع به دست آورده بود و از سرنوشت دو دبیر کل قبل از خودآگاهی داشت از همان آغاز، برنامه کاری خود را تفاهم با حزب حاکم و دولت اعلام کرد «چون هویدا نخست وزیر 12 ساله مملکت است و نسبت به انتقاد شدید حساسیت دارد چه بهتر که با وی از طرف حزب مردم ایجاد حسن تفاهم نماید ... چرا در روزنامهها مطالب حاد عنوان گردد که هم به امر تحزّب لطمه بزند و هم موجب کدورت نخست وزیر شود که به هر حال برای حزب اقلیت نتیجه مطلوبی ندارد و دلیل آن هم رویه دولت، با دبیرکلهای سابق (کنی و عامری) است.» (51) با این سخنان وی اعلام کرد که مشروط به ابقا در مقام دبیر کلی حزب از انتقاد علیه دولت هویدا و حزب اکثریت خودداری خواهد کرد.
رویه متخذه توسط فضایلی از دیدگاه اعضای حزب به عنوان «تبانی فضایلی با دولت جهت انحلال حزب مردم» (52) تلقی گشت. گروه جفرودی (اصلاحطلبان حزب مردم) که از مخالفین سرسخت عامری محسوب میشد در این دوره نیز با این ادعا که باتوجه به سابقه فضایلی در دوره مصدق (1332-1331)، ممکن است در صداقت وی نسبت به شاه تردید حاصل کرد (53) به مخالفت با وی پرداختند.
یکی از وقایع عمده دبیرکلی سهماهه فضایلی، برگزاری کنگره چهارم حزب بود (54) که شاه با عدم پذیرش درخواست ملاقات هیأت رئیسه کنگره مهر تأییدی بر پایان عمر حزب مردم زد. (55) و سرانجام این مظهر دموکراسی به دستور بانی آن در اسفند 1353 به همراه سه حزب دیگر وقت؛ حزب ایراننوین (1353-1343)، حزب پان ایرانیست به رهبری داریوش فروهر و حزب ایرانیان به دبیرکلی فضلالله صدر به بهای تشکیل حزب واحد رستاخیز ملت ایران منحل اعلام گشتند.
ارزیابی و نتیجه گیری:
هرگونه تحلیل و ارزیابی از عملکرد این حزب باید باتوجه به ماهیت وابسته بودن آن، انجام گیرد. حزب مردم، یک حزب آزاد نبود تا به عنوان یک حزب رفتاری واقعی و قابل ارزیابی داشته باشد. هر نقشی که ایفا کرد و هر قشری که جذب آن شد، دیکته شده و زیر نظر حاکمیت بود. این حزب هرگاه راه انتقاد واقعی و ایفای نقش اقلیت واقعی را در پیش گرفت، به شدت تضعیف میشد. انحلال نهایی نظام دو حزبی و ایجاد حزب واحد رستاخیز، این نکته را آشکار میکند که شاه، حتی نمیخواست زحمت کنترل حزب و سوءاستفاده احتمالی از آن را به خود بدهد. و این نشاندهنده بیداری جامعه و استفاده آنها حتی از کانالهای دولتی وقت (و نامشروع) جهت احقاق حقوق و خواستههای مشروع میباشد.
با این حال حزب مردم، به جای آنکه، وعدهگاه اقلیت باشد و اکثریت حاکم را مورد انتقاد قرار دهد، عملاً کانالی برای منفعتطلبی فرصتطلبان بود.
تمایلات منفعتطلبانه نیز یکی از عوامل جذب افراد به این حزب محسوب میشد. برخی از تحصیلکردگان داخل و غالباً خارج از کشور که در پی کسب مناصب شغلی بالا بودند، از طریق عضویت در حزب میتوانستند هرچه بیشتر به کارگزاران سیاسی جامعه نزدیک شده و به مناصب شغلی موردنظر خود دست یابند. (سند شماره 9) «هر دو حزب سیاسی (مردم، ملیّون) باشگاههایی بودند که از شیفتگان قدرت و تشنگان ثروت و شهرت انباشته بودند (56)» فرمایشی بودن احزاب مذکور، نه تنها منجر به ناتوانی از جذب تودههای مردم در مشارکت سیاسی گردید بلکه با رقابتهای سودگرایانه و سوداگرایانه حزبی باعث سلب اعتماد عمومی مردم از احزاب شد. «احزاب مردم و ملیون که مرام و اساسنامه آنها ظاهراً به نفع و خدمت به مملکت تنظیم شده بود، هر چند یک بار، متناسب با الزامات سیاسی از درون اتاقهای دربسته خود، به تظاهر در صحنه سیاسی ایران کشانده میشدند و به رقابتهای حزبی با یکدیگر میپرداختند ... این دو حزب هیچ نفوذ و ریشهای در توده مردم نیافتند ... [این احزاب] برای کسب میز و مقام وکالت مجلس بودند که با کنار رفتن رهبران در ظرف 24 ساعت از هم میپاشید. (57) شاید بتوان عامل اصلی عضویت افراد متمکّن در شهرستانها را در حزب مردم یا ملیون در راستای کسب نمایندگی مجلس شورای ملی دانست. در یکی از اسناد که گویای چگونگی پیوند تأسیس شعبات حزب با کسب نمایندگی مجلس شورای ملی است چنین آمده است «وضع مالی کمیتههای حزبی بدین صورت انجام میگرفت که هر یک از افرادی که در شهرها دنبال وکالت بودند به ادامه حیات حزب در آن کمکهایی مینمودند و اگر وکیل میشدند با شور و علاقه بیشتری در حفظ کمیتهای که از آنجا نماینده شده بودند میکوشیدند ... و نیز شعباتی هم بودند که وقتی کاندیدای شکست خورده آنها به کلی کنار میرفت آنها [اعضای حزب مردم آن شهرستان] نیز چون قادر به پرداخت هزینه حزب نبودند و یا میل نداشتند چنین هزینههایی را عمل کنند تابلوی حزب را پایین میآوردند (58).»
و گویا از منظر کارگزاران حکومت نیز رسالت این دو حزب، شناسایی افراد وفادار به سلطنت در سرتاسر کشور به منظور واگذاری مقامات محلی به آنها بود و در گام بعدی تربیت و آموزش فکری آنها نیز از وظایف حزب بود و لذا «اعلام موجودیت این دو حزب [مردم و ملیون] به اندازهای مسخره بود که خود رهبران و اعضای اصلی آن نمیدانستند تفاوت آنها در کجاست، گویا این دو شخص [علم و اقبال] در اجرای اوامر همایونی به تأسیس حزب مبادرت کرده و اعضای بیایمان این احزاب هم تنها چیزی که میخواستند پست و مقام و یا امتیاز و وجهه بود که عاید آنها گردد و گویا انتخابات یکی از دو حزب هم در اختیار خود آنها بود (59).»
یکی از نکات قابل تأمل در بررسی این حزب اعطای نقش اقلیت به آن میباشد، به این ترتیب که این حزب در راستای اجرای مأموریت محوله در طول فعالیت 18 ساله هرگز نمیتوانست اکثریت پارلمانی مجلس را به دست آورد و یا کابینه تشکیل دهد.
اگرچه یکبار در انتخابات جنجالی دوره بیستم مجلس شورای ملی در سال 1339 این امید برای آن حاصل شد که به رقابتی سخت با حزب اکثریت بپردازد. چون شاه مخصوصاً تأکید کرده بود که این انتخابات آزاد خواهد بود و حزب پیروز مسئول تشکیل کابینه است. حزب مردم به تبلیغات وسیعی برای به دست آوردن اکثریت کرسیهای مجلس دست زد «به طوری که شاید بتوان گفت با اینکه نظام دوحزبی جدید کاملاً تصنعی به نظر میرسید، اما رقابت برای نشستن بر مسند صدارت از راه مبارزات انتخاباتی، سبب گردید که روحیه آزادی که از زمان سقوط رژیم مصدق در 1953 [28 مرداد 1332] از بین رفته بود دوباره جان گیرد (60)» اما کسب پیروزی حزب ملیون، دولت متهم به تقلب در انتخابات شد و حزب مردم همراه با حزب توده و جبهه ملی خواستار لغو انتخابات گردید. شاه نیز انتخابات را باطل اعلام کرد. لذا عنوان «اقلیت» برای حزب مردم از یک واقعیت عینی (در اقلیت بودن در مقابل حزب حاکم ملیون) نشأت نمیگرفت بلکه این امر ناشی از اراده و تصمیم شاه با اقلیت نگهداشتن این حزب بود، لذا طبق گزارش یکی از اسناد، وقتی برخی اعضای منفرد مجلس شورای ملی از اسدالله علم تقاضای عضویت در فراکسیون پارلمانی حزب مردم را نمودند «وی این موضوع را موکول به کسب اجازه از پیشگاه ملوکانه کرده و بالاخره پس از شرفیابی به نمایندگان مذکور پاسخ داد متأسفانه در حال حاضر اعلیحضرت همایون شاهنشاه، ورود هیچ یک از نمایندگان منفرد را به حزب مردم صلاح نمیدانند و معتقدند در این صورت اقلیت به صورت اکثریت درآمده و وضع دولت دکتر اقبال را متزلزل خواهد کرد (61).»
از دیدگاه شاه این حزب موظف بود ادای حزب اقلیت را درآورد، به تعبیر خود وی «مقصود من [از تأسیس حزب اقلیت مردم] سروصدا راه انداختن است (62)» اما اگر این سروصدا از مرز خط قرمز فراتر میرفت و امکان ایجاد بحران پیش میآمد به دستور خود شاه عامل این بحران از حزب اخراج میشد. وی که گاهی در مقام پاسخگویی به تناقضات به وجود آمده از اصول دموکراسی با فعالیت احزاب دولتی عاجز میشد، به تناقضگویی میپرداخت «ما از شنیدن صدای مخالف رویگردان نیستیم. ما به صف مخالف هم نیازمندیم، خودم مخالفانی را که نیت سازندگی دارند تشویق میکنم، در صف مخالف احزابی مثل حزب مردم داریم. اما نکته جالب این است که در کشور ما امری برای مخالفت وجود ندارد. (63)
در حالی که وی در گفتار دیگری تشکیل دو حزب را به خود منتسب میداند از سال 1366 به این طرف که اوضاع سیاسی کشور ما ثباتی پدید آورد خود من با علاقه وافری از تشکیل دو حزب اکثریت و اقلیت پشتیبانی کرده و مکرراً به مرحله عمل درآوردم (64)» در کتاب مأموریت برای وطنم همین مطلب را رد کرده و چنین میگوید «بعضی از افراد از احزاب ما انتقاد میکنند به این معنا که این دو حزب از طرف مردم بنیانگذاری نشده و از طرف مقامات عالیه کشور تحمیل گشتهاند و حتی برخی از بدگویان مدعی هستند که این احزاب دستنشانده مقام سلطنت و دولت هستند (65).»
چند سال بعد در اواخر سال 1353 گوینده این سخنان چون خود را از پاسخگویی به چالشهای حاصله ناتوان دید به یکباره تمام احزاب سیاسی را منحل اعلام کرد، در حالی که در کتاب مذکور رژیمهای تکحزبی را فاشیستی نامیده بود خود سیاست تکحزبی را پیشه ساخت و حزب واحد رستاخیز ملت ایران را تأسیس نمود، تا تمام فعالان حزبی دولتی را در قالب یک حزب واحد متحد و یکپارچه متمرکز نماید. در واقع این اقدام از ناتوانی احزاب اکثریت و اقلیت از ایفای نقش محوله صورت گرفت، «حزب مردم که رل اقلیت را به عهده دارد به علت خلاء فکری و سیاسی سالهای اخیر [گزارش مربوط به سال 1352 میباشد] قادر نگردیده نقش واقعی خود را عمل نموده و برای طبقه ناراضی و ناراحت مملکت در مقابل تحریکات و تبلیغات بیگانگان ملجاء و پناهگاهی باشد (66)» هر چند در واقع ماهیت سیستم دوحزبی مردم و ملیون نیز یکی بود «اساسنامه هر دو حزب اصولاً با یکدیگر فرقی نداشت (67)» و هر دو رسالت واحدی به عهده داشتند «حزب مردم اصولاً دارای ایدئولوژی خاصی نیست و مقامات حزبی بارها گفتهاند ایدئولوژی احزاب [دولتی] به اساس اصول انقلاب شاه و ملت است و حزب اقلیت و اکثریت مبارزه ایدئولوژی ندارند بلکه این احزاب برنامهای هستند که هر کدام عقیده دارند از حزب دیگر بهتر قادر به اجزای برنامههای انقلاب هستند و دلیل میآوردند که فعالیت احزاب ایران نظیر آمریکاست (68)». در واقع شاید بتوان چنین قضاوت کرد که هر چند قبل از تأسیس حزب واحد ملت، رستاخیز، اسماً دو حزب اکثریت و اقلیت داشتیم ولی با مدنظر قرار دادن عملکرد و رسالت آنها، میتوان آن دو را جناحهای یک حزب واحد تلقی کرد چنانچه به تعبیر دیگر میتوان دو جناح «سازنده» و «پیشرو» حزب رستاخیز ملت ایران را نیز به مثابه دو حزب سابق (مردم و ملیون) و بعداً (مردم و ایران نوین) تلقی کرد.
با این روند فعالیت احزاب، هر گونه انتظار پیدایش فرهنگ تحزب در آن دوره رویایی بیش نبود، در واقع «دکتر اقبال [رهبر حزب ملیون] و اسدالله علم [دبیرکل حزب مردم] هر دو از سرسپردگان شاه بودند و پیروزی یک حزب بر دیگری تأثیری در وضع رژیم بجای نمیگذاشت (69). «به قول یکی از روزنامههای انگلیسی، ما در ایران دو حزب داریم، حزب بله قربان و حزب البته قربان (70)»
ماحصل سخن اینکه کارگزاران اصلی این دو حزب، خود شاه بود و خطمشی حزب اکثریت و اقلیت را خود شاه تعیین میکرد، (سند شماره 3) در یکی از اسناد بعد از گزارش تصمیمات متخذه کادر رهبری حزب مردم راجع به لزوم رقابت با حزب ملیون در انتخابات هیأت رئیسه مجلس شورای ملی، چنین آمده است «قرار است پس از مراجعت شاهنشاه از لندن آقای علم شرفیاب و تقاضا نمایند که اجازه فرمایند حزب مردم در انتخابات هیأت رئیسه مجلس [شورای ملی] فعالیت بیشتری از خود ابراز دارد. (71)
این بود سرنوشت یکی از نهادهای سیاسی که شاه با این توهّم که برای ثبات سلطنتی ضروری است تشکیل داد تا شاید از حمایت حزبی منسجم در شرایط بحرانی جامعه برخوردار شود، اما همان طور که تاریخ نشان داد با طلیعه روزهای بحرانی آغاز انقلاب، ناکارآمدی این گونه احزاب همچون حزب رستاخیز – که از اولین نهادهای سیاسی وابسته به حکومت بود که منحل اعلام گشت – معلوم شد.
سند شماره 1
برای تشکیل حزب در تاریخ بیستم فروردین 36 مطالعه شروع گردید.
بدواً صورت جامعی از افراد تحصیلکرده و خوشنام که دارای افکار روشن بوده و وطنپرستی و شاهدوستی خود را در مراحل مختلف به ثبوت رسانیدهاند تهیه شد و در اطراف هر یک مطالعات کافی به عمل آمد و عدهای که بتوانند به عنوان مؤسس، حزب را تشکیل دهند در مدّنظر گرفته شد (با تیمسار سرلشگر بختیار هم نسبت به سوابق هر یک مشورت میگردید) و چند مرتبه هم مراتب به عرض جناب آقای نخست وزیر رسید که نسبت به اشخاص نظر خود را بدهند و برای اینکه بتوان نظریه بعضیها را نسبت به تشکیل حزب به دست آورد که در این قسمت چه فکر میکنند و تا چه حد استقبال مینمایند با بعضیها تماس گرفته شد، مشاهده گردید که اگر این حزب از افراد خوشنام و وطنپرست و شاهپرست و بی غرض تشکیل شود حسن استقبال خواهد شد پس از این بررسیها و مطالعات کافی این اشخاص برای تشکیل حزب مناسب به نظر میرسند.
آقای دکتر هدایتی
آقای دکتر سرداری
آقای دکتر پورهمایون
آقای دکتر صورتگر
آقای صارمی
آقای دکتر فرهاد
آقای سردار فاخر حکمت
آقای دکتر کیهان
آقای دکتر راد
آقای دکتر خانبابابیانی
آقای دکتر کاسمی
آقای دکتر عرب شیبانی
آقای دکتر پیرنیا
آقای مهندس فروغی
آقای دکتر عسکری
آقای دکتر ابوالضیاء
آقای دکتر ستوده
با بعضی از آقایان مذاکره به عمل آمد و جلسات کوچک تشکیل گردیده و تبادل افکار شده که مقدمهای برای تشکیل جلسه عمومی شود.
نسبت به مرامنامه 26 فقره مرامنامههای مختلف تحت مطالعه قرار گرفت و چند مرامنامه احزاب ممالک خارجی مطالعه شد و طرح مرامنامه هم تدوین گردید که زمینه برای مذاکره و بحث در جلسات اولیه هیئت مؤسسین باشد (یک نسخه از طرح مزبور ضمیمه است) در مدت مسافرت اینجانب آقای دکتر هدایتی عهددار بررسی و اقدام نسبت به این امر بوده تا اینکه قرار شد در هفته آینده جلسه عمومی برای تأسیس حزب تشکیل شود.
طرح پیوست فقط یک مطالعاتی است که نسبت به تهیه مرامنامه شده و حک و اصلاح زیادی لازم دارد که در جلسات هیأت مؤسسین مورد بررسی قرار گیرد.
سند شماره 2
آقای علم وزیر سابق کشور برای جلب همکاری دستجات مختلف و محافل مطبوعاتی با حزب اقلیت شدیداً به فعالیت پرداخته و حتی با جهانگیر تفضلی و برادرش محمود تفضلی وکیل دادگستری و رسول پرویزی عضو هیأت مدیره شرکت تلفن برای استفاده از روزنامه ایران ما به عنوان روزنامه ارگان اقلیت مذاکره نموده است ولی نامبردگان با تمام دوستی که با ایشان داشتهاند هنوز حاضر به قبول پیشنهاد آقای علم نگردیده و گفتهاند چون تکلیف نمایندگی آقای علم روشن نیست و از طرفی هنوز دستجاتی تشکیل نشده است صلاح نمیدانند در آغاز زمامداری آقای دکتر اقبال در روزنامه خود لحن مخالفت آغاز کنند.
ضمناً آقای علم سعی مینماید با تماس با آقای دکتر بقائی نظر نامبرده را به سوی خود جلب و زمینه همکاری و هماهنگی حزب زحمتکشان ملت ایران را با حزب اقلیت فراهم نماید ولی به قراری که یکی از نزدیکان دکتر بقائی میگفت در این مورد نیز دکتر بقائی صلاح ندیده در آغاز کار متمایل به شخصی گردد که هنوز قدرت مشارالیه مشهود نگردیده است ولی چون آقای علم اظهار داشتهاند تا ثروتمندان دارای ثروت بیکران و قراء و قصبات متعدد هستند کاری از پیش نمیرود تا اندازهای توجه دارودسته طرفدار دکتر بقائی و حتی خلیل ملکی را به سوی خود جلب نمودهاند.
منبع کاملاً موثق – ارزش خبر – تأیید شده
سند شماره 3
گزارش اطلاعات داخلی
موضوع: حزب مردم محل: پارلمان
عطف به شماره ..........
منبع خبر: الف
تقویم: 2
شماره 2-3-3122
تاریخ حادثه:
تاریخ وصول خبر: 19 /8 /36
تاریخ گزارش: 20 /5 /36
نمایندگان وابسته به فراکسیون حزب مردم در مجلس شورای ملی قصد داشتهاند بنا به توصیه سید جعفر بهبهانی سخنرانیهای شدید را علیه دولت و آقای دکتر اقبال در مجلس بنمایند ولی اعلیحضرت همایون شاهنشاه از این اقدام جلوگیری نموده و فرمودهاند که حمله به آقای دکتر اقبال ممکن است حمل بر جانبداری و دفاع از طرفداران سابق جبهه ملی گردد معهذا نمایندگان فراکسیون حزب مردم تصمیم دارند در یکی از جلسات آینده که پیشبینی میشود جلسه روز سهشنبه آینده 1 /8/ /36 باشد مانوری در مجلس شورای ملی علیه دولت بدهند.
ضمناً در جلسه عمومی روز پنجشنبه گذشته حزب مردم آقای علم در مورد تغییر قوانین کار، مذاکرات مفصلی نموده و به کمیسیونهای مربوطه دستور داده شد که قوانین مذکور را مورد مطالعه قرار دهند.
سند شماره 4
اسامی اشخاصی که سابقاً در حزب توده بوده و فعلاً در حزب مردم نامنویسی کرده و یا خواهند کرد.
سند شماره 5
رونوشت اعلامیه شماره 2-3-2376-16 /6 /37
اخیراً طبق تصمیم کارگردانان حزب مردم حوزههای حزبی مرتباً در منازل افراد تشکیل و چون کارگردانان تشکیلات داخلی حزب مذکور را عموماً افرادی که سابقاً در حزب توده بودهاند تشکیل میدهند روی این اصل توانستهاند به میزان قابل ملاحظهای دیسیپلین حزبی را برقرار سازند ولی در حزب ملیّون با اینکه دو ماه است اقدام به تشکیل حوزه شده حتی برای نمونه یک حوزه حزبی هم تشکیل نگردیده است و آنهائی که عضو حزب ملیون هستند حتی هیأت مؤسسین آن از سیاست روز حزب بیاطلاع میباشند.
عدم تشکیلات صحیح داخلی در حزب ملیون سبب شده است غیر از کارمندان دولت و کارگران که به دستور مقامات مسئول خود انکت حزبی را پر کردهاند طبقات از قبیل اصناف تهران و دانشجویان و افرادی که دارای شغل آزادی باشند رسماً عضویت حزب را نپذیرند.
سند شماره 6
محترماً با توجه به اطلاعیه پیوست و برابر گزارش دایره 2 این بخش سجادی در حزب مردم باندی در مقابل افراد تودهای حزب مردم با همکاری آقایان دکتر دفتری، دکتر سناتور خانلری کوشایار تشکیل داده و مشغول فعالیت میباشد، هدف این باند این است که از اختلاف و شکاف بین افراد تودهای حزب مردم و افراد دیگر در حزب جلوگیری نمایند و این باند به دستور جناب آقای علم تشکیل شده و تا کنون نقش خود را خوب بازی نموده است به طوری که تا کنون تعادل حزب را حفظ نموده است.
سجادی در حزب مردم عضو کمیسیون کادر تعلیماتی و عضو کمسیون کار و عضو شوراهای بحث یعنی کلیه شعب حزب که در تهران میباشد و ضمناً رئیس حوزه 5 و مسئول کلیه کارمندان و کارگران راهآهن عضو حزب است.
اخیراً سجادی کلیه کارگران کافه رستورانهای راهآهن را وابسته به حزب نموده و قرار است در این مورد در راهآهن جشن بزرگی ترتیب داده رسماً آقای علم جشن مزبور را افتتاح نمایند، سجادی عضو وزارت راه میباشد و در قسمت بازرسی راهآهن مشغول کار است، ایشان سابقاً در حزب توده عضویت داشته و اینک در جوادیه عضو یکی از انجمنهای محلی میباشد و در هفته یکبار در دزاشیب منزل آقای علم به طور خصوصی درباره فعالیتهای خود و اوضاع حزب با ایشان صحبت میکند و کارهای انجام شده را به عرض میرساند، سجادی با اینکه باندی در مقابل افراد تودهای حزب مردم تشکیل داده ولی با باند افراد تودهای بیشتر همکاری داشته و عقیده دارد که باند رسول پرویزی و دکتر باهری افراد تودهای حزب مردم دسته روشنفکر میباشند بیشتر به درد و گرفتاریهای افراد حزب آشنایی دارند ولی باند آقای پرفسور جمشید اعلم و امیر متقی که افراد راستحزب هستند صددرصد انگلیسی میباشد و این دسته خائن هستند نباید به آنها اجازه داد که قدرت پیدا نمایند. سجادی این روزها سخت در فعالیت است و با همکاری آقایان دکتر دفتری، سناتور خانلری، رضا هدایتی، جاودیان، حسین شربیانی، این سه نفر عضویت حزب توده را داشته و از افراد سابقهدار هستند و برای انتخابات کنگره حزبی فعالیت شدید دارند، طی بخشنامه حزبی که به تمام شهرستانها گردیده دستور داده شده که برای شرکت در کنگره حزب که از تاریخ 26 /7 /38 تا تاریخ 29 /7 /38 انتخابات نمایندگان حزب است و شورا تشکیل میشود دو نفر انتخاب نموده به کمیته مرکزی حزب در تهران معرفی نمایند.
سند شماره 7
پیرو گزارش شماره فوق در مورد دستور آقای ابتهاج مدیرعامل سازمان برنامه به انصاری معاون خود جهت اخراج کارگرانی که دارای تمایلات چپی بوده و در حزب مردم فعالیت دارند چون آقای دکتر خشایار عضو هیأت نظارت سازمان برنامه که عضو حزب مردم نیز میباشد جریان دستور آقای ابتهاج را به اطلاع آقای علم رهبر حزب مزبور رسانیده لذا کارگردانان حزب مردم با آقای ابتهاج مذاکره و در نتیجه از اعزام انصاری به کارخانجات و تهیه صورت افراد مورد بحث خودداری و به جای آن طی بخشنامه شماره 25299-2 /10 /36 که رونوشت آن به ضمیمه تقدیم میگردد به کلیه واحدها و شرکتها و کارخانجات تابعه سازمان دستوراتی داده شده است. به طور کلی رؤسای کارخانجات به علت آنکه اعضای حزب مردم مورد حمایت آقای علم رهبر حزب میباشند از اجرای دستور صادره و جلوگیری از فعالیت کارگران در داخل از خانه و اخراج آنها بیم دارند.
سند شماره 8
جعفر بهبهانی به دوستان خود گفته است فعالیت آقای علم که میخواهد از طریق تشکیل حزب مردم زمام امور کشور را به دست گیرد برای آینده او و دوستانش زیانبخش میباشد و نباید گذاشت دوستان آقای علم بین مردم نفوذ و اعتباری به دست آورند.
وی افزوده پدرش آیتالله بهبهانی و سایر مقامات روحانی نیز با فعالیت آقای علم و حزب مردم نظر مساعدی ندارند.
جمال امامی هم به دوستان خود توصیه نموده است که نباید گذاشت این جوان سرنوشت سیاسی کشور را به دست گیرد.
در حال حاضر طرفداران مقامات مذهبی و دوستان جمال امامی از جمله کسانی هستند که علیه آقای علم و تشکیلات او بین طبقه روشنفکر تبلیغ میکنند و تبلیغات آنها تا درجه محسوسی هم افکار این طبقه را نسبت به حزب مردم بدبین ساخته و اقدامات حزب مردم را پایهای برای فعالیت به نفع سیاست انگلستان قلمداد نمودهاند.
سند شماره 9
در حال حاضر افراد و اعضای حزب مردم به امید زمامداری سران حزب و کسب مقام و موقعیت بهتر بیش از سایر عناصر مخرب علیه دولت تحریک و تبلیغ میکنند.
دکتر اکرامی یکی از افراد حزب مردم که در زمان دکتر مصدق از کارگردانان جبهه ملی بوده میگفت اکنون بهترین موقعیت برای عاجز نشان دادن دولت آقای دکتر اقبال در برابر حوادث سیاسی احتمالی که ممکن است در ایران به وجود آید به دست حزب مردم افتاده است.
سند شماره 10
تاریخ تقاضای عضویت ....... تاریخ پذیرش
امضاکننده زیر حسن فرزند مرحوم محمدامین دارای نام خانوادگی شجیعی شناسنامه شماره 955 صادره از تربتحیدریه متولد شده سال 1305 در تربتحیدریه که هیچ گونه محکومیتی که باعث محرومیت از حقوق اجتماعی باشد ندارم با مطالعه کامل مرامنامه و اساسنامه حزب علاقمند هستم که به عضویت حزب مردم درآیم و تعهد میکنم که برای تحقق مرام و اجرای مرامنامه حزب در حدود اساسنامه حزب ساعی و کوشا بوده با کمال صداقت و صمیمیت دستورها و تعلیمات حزبی را تبعیت و اجرا نمایم.
نشانی کار قرارگاه بخش 4 تربت حیدریه
شماره تلفن
نشانی سکونت تهران خیابان روزولت کوچه کیوان شماره 7
شماره تلفن 756405
سند شماره 11 / دارای 13 برگ
اساسنامه حزب مردم عضویت
ماده 1- حزب مردم از افرادی تشکیل میشود که مرام حزب را پذیرفته و واجد شرایط زیر باشند:
الف- تابعیت ایران.
ب- نداشتن سوء شهرت.
پ- داشتن دو معرف از اعضا حزب.
ت- عدم عضویت در احزاب و جمعیتهای سیاسی دیگر.
ث- داشتن حداقل 18 سال تمام.
تبصره. کسانی که سن آنان کمتر از 18 سال تمام است طبق آئیننامه مربوط در سازمان جوانان حزب پذیرفته میشوند.
ماده 2- تقاضاهای عضویت در کمیسیون پذیرش (که بر اساس ماده 19 تشکیل میگردد) مورد رسیدگی قرار میگیرد و پس از تأیید صلاحیت متقاضی کارت عضویت صادر خواهد شد.
ماده 3- وظایف اعضاء حزب به شرح زیر است:
الف- گذراندن یک دوره آموزشی به مدت سه ماه.
ب- اجرای کلیه مقررات حزب و دستورهای حزبی.
پ- شرکت منظم در یکی از حوزههای حزبی.
ت- تبلیغ مرام و کوشش برای توسعه و پیشرفت حزب.
ث- پرداخت حق عضویت به طور مرتب.
ج- شرکت در انتخابات.
ماده4- کلیه اعضاء حزب دارای حقوق متساوی هستند و ترقی آنان منوط به ابراز لیاقت و فعالیت آنان است.
ماده 5- اعضاء حزب بر اثر ابراز فعالیت یا قصور در اجرای مقررات و تکالیف حزبی به موجب آئیننامه مصوّب شورای عالی تشویق یا تنبیه و یا به موجب رأی دادگاههای حزبی اخراج میشوند.
ماده 6- حزب از سازمانهای زیر تشکیل میگردد:
الف- حوزه
ب- سازمان محلی
پ- سازمان شهرستان
ت- سازمان مرکزی
حوزه
ماده 7- هر حوزه از پنج تا بیست نفر از اعضاء حزب تشکیل میگردد.
ماده 8- اداره امور حوزه و ارتباط آن با سازمانهای محلی حزب به عهده سرپرست حوزه و تنظیم صورت جلسات و تهیه آمار غائبین و گزارشهائی که باید به امضاء سرپرست حوزه برسد با منشی و جمعآوری حق عضویتها و کمکهای مالی افراد و تحویل آنها به صندوق حزب با مسئول مالی خواهد بود.
ماده 9- سرپرست حوزه و مسئول مالی و منشی حوزه با رأی اکثریت اعضاء حوزه برای مدت یک سال انتخاب میشوند. مسئول تشکیلات هر شهرستان میتواند تا سه ماه اداره موقّت امور حوزه را به یک رابط تشکیلات واگذار کند.
تبصره: جز در هنگام انتخاب مسئولان حوزه که حضور نصف به علاوه یک اعضاء ضروری است، جلسات حوزه با هر عده تشکیل خواهد شد.
ماده 10- وظایف حوزه عبارتند از:
الف- تشکیل منظم جلسات لااقل ماهی یک بار در مراکز حزب.
ب- بحث در مسائل سیاسی – اقتصادی – اجتماعی – حزبی و هر مسئله دیگر و پیشنهاد طرحهای مفید.
پ- اجرای دستورات و تعلیمات حزبی.
ت- تهیه و تنظیم صورت جلسات و ارسال آنها برای مراجع مسئول حزب.
سازمان محلی حزب
ماده 11- حزب در هر محل به وسیله یک کمیته محلی اداره خواهد شد. محل به قسمتی از شهرستان یا شهر یا حومه شهر یا مراکز اجتماعی کارگران و کشاورزان اطلاق میشود که به تشخیص مسئول تشکیلات شهرستان مربوط، تشکیل سازمان حزب در آن لازم باشد و یا حداقل ده حوزه در آن محل تشکیل شده باشد.
ماده 12- کمیته محلی از 5 تا 15 نفر تشکیل میشود که سرپرستان حوزهها از بین اعضاء حزب ساکن آن محل برای مدت یک سال انتخاب خواهند کرد. اولین کمیته هر محل میتواند بنا به پیشنهاد مسئول تشکیلات شهرستان مربوط از طرف کمیته حزب شهرستان یک بار و برای مدت یک سال منصوب گردد.
ماده 13- کمیته محلی در اولین جلسه خود یک رئیس - یک نایبرئیس – یک منشی و یک مسئول مالی انتخاب خواهد کرد.
رئیس کمیته محلی علاوه بر اداره جلسات کمیته رابط سازمان محلی حزب و سازمان شهرستان خواهد بود.
ماده 14- وظایف کمیته محلی عبارتند از:
الف- تشکیل جلسه حداقل هر پانزده روز یک بار.
ب- جمعآوری گزارشهای رسیده از حوزهها و ارسال آن به سازمان شهرستانی حزب.
پ- ابلاغ دستورهای حزبی به حوزهها از طریق سرپرستان حوزه.
ت- تهیه گزارش حضور و غیاب اعضاء و وضع انضباطی و اجتماعی آنان و ارسال گزارشهای منظم به سازمان شهرستانی حزب.
سازمان شهرستانی حزب
ماده 15- سازمان در هر شهرستان به وسیله (شورا و کمیته) حزب در آن شهرستان اداره میشود.
تبصره: برای هر یک از مناطق و بخشهای کشور با تصویب دبیرکل میتوان سازمان شهرستانی مستقلی تشکیل داد.
شورای شهرستان
ماده 16- تعداد اعضاء شورای حزب در هر شهرستان با توجه به تعداد اعضاء حزب و جمعیت آن شهرستان از طرف مسئولین امور تشکیلات شهرستانها پیشنهاد و پس از تصویب دبیرکل تعیین میگردد. تعداد اعضاء شورای شهرستان حزب نباید هیچگاه از 21 نفر کمتر و از یکصد نفر زیادتر باشد مگر در مورد شورای حزب در تهران که عده آن تا یکصد و پنجاه نفر میتواند باشد.
ماده 17- اعضاء شورای حزب در هر شهرستان با رأی اعضاء حزب در همان شهرستان به موجب آئیننامهای که به تصویب کمیته مرکزی خواهد رسید برای مدت دو سال انتخاب میشوند و انتخاب مجدد آن بلامانع است.
ماده 18- شورای حزب در هر شهرستان در اولین جلسه خود که به ریاست مسنترین عضو شورا تشکیل میشود یک رئیس – دو نایب رئیس – دو منشی برای مدت یک سال انتخاب خواهد کرد. تجدید انتخاب هیأت رئیسه بلامانع است.
ماده 19- وظائف شورای شهرستان عبارتند از:
الف- تشکیل جلسه لااقل هر سه ماه یکبار.
ب- انتخاب اعضاء کمیته شهرستان برای مدت یک سال.
پ- نظارت در اجرای دستورات حزبی و همچنین رسیدگی به گزارش کمیته شهرستان.
ت- تهیه گزارش از فعالیتهای حزبی شهرستان و ارسال آن به امور تشکیلات شهرستانها حداقل هر شش ماه یک بار.
ث- انتخاب نمایندگانی که باید در کنگره شرکت نمایند.
ج- انتخاب پنج نفر از اعضاء شورا برای عضویت کمیسیون پذیرش.
چ- تشکیل جلسه مشترک با کلیه اعضاء کمیتههای محلی به منظور بررسی نحوه فعالیت حزب در سطح شهرستان هر شش ماه یک بار.
ماده 20- هر گاه در هر یک از مناطق کشور موجبات تشکیل واحد مستقل حزبی برای اولین بار فراهم شده باشد برای شروع فعالیت دبیرکلی میتواند اولین شورای حزبی را با توجه به ماده 15 برای مدت دو سال از بین اعضاء حزب آن منطقه تعیین نماید.
ماده 21- به منظور بررسی نحوه فعالیت حزب و ایجاد هماهنگی جلسه مشترک شوراهای شهرستان هر استان سالی یک بار زیرنظر سازمان مرکزی حزب در یکی از شهرستانهای آن استان تشکیل میشود.
کمیته شهرستان
ماده 22-کمیته حزب در هر شهرستان تشکیل میشود از هفت تا یازده نفر عضو که شورای شهرستان مربوط از بین خود برای مدت یک سال انتخاب میکند به علاوه چهار نفر مسئولان تشکیلات، تبلیغات، مالی و اداری که به پیشنهاد رئیس کمیته و تصویب کمیته از بین اعضاء حزب برای همان مدت انتخاب میشوند. کمیته شهرستان تا تشکیل شورای جدید و انتخاب کمیته جدید به وظائف خود عمل خواهد کرد.
ماده 23- اعضاء منتخب شورا برای کمیته شهرستان در اولین جلسه خود یک رئیس، دو نایب رئیس، دو منشی برای مدت یک سال انتخاب خواهد کرد.
ماده 24- رئیس کمیته شهرستان علاوه بر انجام وظائف مقرر رابط سازمانهای حزبی آن شهرستان با سازمان مرکزی حزب و دبیرکل [ملاقات] خواهد کرد.
ماده 25- وظائف کمیته شهرستان عبارتند از:
الف- تشکیل جلسات حداقل هر پانزده روز.
ب- رسیدگی به امور کمیتههای محلی مربوط و نظارت در اجرای دستورهای حزبی.
پ- تهیه و تنظیم صورت جلسات و تصمیماتی که اتخاذ میشود و ارسال این گزارشها هر سه ماه به شورای شهرستان و سازمان مرکزی حزب.
ت- ارسال گزارشهای انضباطی و اجتماعی رسیده از کمیتههای محلی به سازمان مرکزی حزب.
تبصره: چنانچه کمیتههای محلی انتخاب نشده باشند کمیته شهرستان رأساً باید در تهیه گزارشهای انضباطی و اجتماعی اعضاء حزب اقدام نماید.
سازمان مرکزی حزب
ماده 26- ارگان سازمان مرکزی حزب عبارتند از:
1- کنگره.
2- شورای عالی.
3- کمیته مرکزی.
4- دبیرکل.
5- هیأت بازرسی.
6- فراکسیونهای پارلمانی.
کنگره
ماده 27- کنگره عالیترین مرجع حزب است.
ماده 28- کنگره حزب هر چهار سال یک بار با شرکت نمایندگان منتخب شوراهای حزبی هر شهرستان تشکیل میشود حداقل سه ماه قبل از پایان دوره شورای عالی از طرف دبیرکل تاریخ انعقاد آن تعیین میگردد ولی در هر حال کنگره باید یک ماه قبل از پایان دوره شورای عالی تشکیل شود.
تبصره: در مواقع ضروری شورای عالی میتواند با تصویب دو ثلث اعضاء حاضر در جلسه به پیشنهاد کمیته مرکزی یا دبیرکل یا هیأت بازرسی و یا یک ثلث اعضا شورای عالی کنگره فوقالعاده را دعوت نماید. دستور جلسه کنگره فوقالعاده را شورای عالی تعیین و در دعوتنامه قید خواهد شد.
ماده 29- دبیرکل به تناسب فعالیت و عده اعضاء حزب و جمعیت هر شهرستان تعداد نمایندگان آن شهرستان را برای شرکت در کنگره تعیین و پس از تصویب کمیته مرکزی به شورای شهرستان مربوط جهت انتخاب و معرفی نمایندگان ابلاغ خواهد کرد. شورای شهرستان مکلف است ظرف مدت چهل و پنج روز از تاریخ صدور دعوتنامه نمایندگان کنگره را با توجه به سابقه میزان فعالیت و اطلاعات علمی و تجربی تعیین و معرفی نماید، چنانچه شورای شهرستان در مدت مقرر نمایندگان خود را معرفی نکرد دبیرکل میتواند از میان اعضای حزب آن شهرستان، نمایندگان کنگره را با توجه به سابقه و میزان فعالیت اطلاعات علمی و تجربی تعیین و معرفی نماید چنانچه شورای شهرستان در مدت مقرر نمایندگان خود را معرفی نکرد، دبیرکل میتواند از میان اعضای حزب آن شهرستان نمایندگان کنگره را انتخاب و معرفی نماید.
تبصره: حداکثر نمایندگانی که از هر شهرستان میتوانند در کنگره شرکت نمایند برای هر یکصد هزار نفر جمعیت بیست نفر خواهد بود.
ماده 30- جلسه کنگره بوسیله رئیس سنّی افتتاح میگردد و پس از انجام تشریفات لازم هیأت رئیسه خود را مرکب از یک رئیس و دو نایبرئیس و شش منشی انتخاب مینمایند.
ماده 31- وظائف کنگره عبارت است از:
1- استماع گزارش دبیرکل و بررسی و اظهار نظر نسبت به آن.
2- انتخاب و تعیین کمیسیونهای بررسی گزارش دبیرکل و اصلاح مرامنامه و اساسنامه و رسیدگی به پیشنهادها و تهیه قطعنامه و دیگر کمیسیونهایی که از طرف هیأت رئیسه کنگره ضروری تشخیص داده شود.
3- تعیین خطمشی آینده حزب.
4- انتخاب دویست نفر برای عضویت در شورای عالی حزب.
5- اصلاح و تغییر مرامنامه و اساسنامه حزب به پیشنهاد شورای عالی.
6- رسیدگی و اظهارنظر نسبت به پیشنهادهای جدید که از طرف حداقل یکصد نفر از اعضای شرکتکننده در کنگره پیشنهاد میشود.
ماده 32- تعداد اعضای شورای عالی از هر استان، فرمانداری کل و پایتخت طبق جدول پیوست این اساسنامه تعیین خواهند شد.
تغییرات در جدول مزبور متناسب با فعالیت و عدّه اعضای حزب و جمعیت هر منطقه باید به تصویب شورای عالی برسد.
ماده 33- جلسات کنگره حضور نصف به علاوه یک اعضای کنگره تشکیل و تصمیمات با اکثریت نسبی قابل اجراء خواهد بود مگر در مورد اصلاح و تغییر مرامنامه که دو ثلث آراء موافق اعضای کنگره ضروری است.
ماده 34- اعضاء شورای عالی و به همان تعداد علیالبدل ایشان از هر استان یا فرمانداری کل یا پایتخت به تعداد مصرّح در جدول ماده 32 بنا به معرفی اعضاء کنگره از همان منطقه با تصویب نهایی کنگره انتخاب خواهند شد و در صورت فوت، استعفا یا اخراج هر یک علیالبدل او به عضویت شورای عالی برگزیده میشود.
شورای عالی
ماده 35- شورای عالی حزب مرکب است از:
1- دویست نفر از اعضای منتخب کنگره که بر طبق اساسنامه برای مدت چهار سال انتخاب میشوند.
2- وزرا و استانداران حزبی و رؤسای فراکسیونهای پارلمانی حزب در مجلسین سنا و شورا.
3- معاونان دبیرکل و سرپرستان سازمانهای حزب در استانها بدون حق رأی در جلسه شرکت خواهند کرد.
4- حداکثر پنجاه نفر از اعضای فراکسیون حزب در مجلس شورای ملی به انتخاب و رأی اعضای آن فراکسیون.
5- حداکثر پانزده نفر از اعضای فراکسیون حزب در مجلس سنا به انتخاب و رأی اعضاء آن فراکسیون.
ماده 36- اولین جلسه شورای عالی به وسیله رئیس سنّی افتتاح میشود و بلافاصله هیأت رئیسه شورای عالی مشتمل بر یک رئیس و دو نایبرئیس و چهار منشی برای مدت یک سال انتخاب خواهند شد.
ماده 37- نحوه کار شورای عالی به موجب آئیننامهای خواهد بود که باید به تصویب خود شورای عالی برسد.
ماده 38- اعضاء شورای عالی تا تشکیل کنگره بعدی و انتخاب اعضاء جدید وظائف خود را انجام خواهند داد.
ماده 39- وظائف شورای عالی عبارتند از:
1- انتخاب دبیرکل برای مدت چهار سال.
2- انتخاب ده نفر اعضاء کمیته مرکزی برای مدت یک سال.
3- انتخاب هفت نفر عضو هیئت بازرسی برای مدت یک سال.
4- رسیدگی و تصویب برنامههای حزبی که از طرف دبیرکل پیشنهاد میشود.
5- بررسی و اظهارنظر نسبت به گزارشهای کمیته مرکزی و هیئت بازرسی.
6- تصویب آئیننامههای حزبی که از طرف کمیته مرکزی پیشنهاد میشود.
7- تصویب دستور جلسه کنگره.
ماده40- جلسات شورای عالی هر سه ماه یک بار در تهران یا با تصویب هیأت رئیسه شورای عالی هر شهرستانی که دبیرکل پیشنهاد نماید تشکیل خواهد شد.
تبصره: دبیرکل با کمیته مرکزی و یا یک سوم اعضاء شورای عالی و یا هیأت بازرسی میتوانند تقاضای تشکیل جلسه فوقالعاده شورای عالی را بنماید و در این صورت رئیس شورای عالی اقدام به تشکیل جلسه خواهد کرد.
ماده 41- جلسات شورای عالی با حضور نصف به علاوه یک عده اعضاء رسمیت خواهد یافت و تصمیمات با اکثریت آراء حاضرین در جلسه اتخاذ میگردد.
ماده 42- دبیرکل حزب بالاترین مقام اجرایی و اداری حزب است و برای رسیدن به هدفهای مندرج در مرامنامه و بر طبق این اساسنامه و آئیننامههای اجرایی آن و مصوبات و قطعنامههای کنگره و شورای عالی با ایجاد تشکیلات و سازمانهای لازم حزب را اداره میکند و در برابر شورای عالی مسئول و بنام و از طرف حزب حق امضاء داشته و دارای وظائف و اختیارات زیر میباشد:
1- نماینده تامالاختیار حزب در مراجع قضائی و غیرقضائی با حق توکیل غیر ولو به کرّات با حق انتخاب نماینده و تفویض اختیارات لازم به وکیل یا نماینده مزبور.
2- تعیین کلیه مسئولان سازمانها و ارگانهای اجرایی اداری و مطالعاتی حزب با حق عزل و نصب و تفویض قسمتی از اختیارات خود به آنان.
3- استخدام کارمندان اداری و متخصصان و تعیین میزان حقوق آنان و ارتقاء و اعطای پاداش و اضافه حقوق و مزایا و برکناری آنان.
4- تنظیم اعتبارات و دخل و خرج حزب و نظارت در اجرای صحیح آن پس از تصویب کمیته مرکزی.
5- تهیه و تنظیم آئیننامهها و برنامه فعالیتها و صورت کاندیداهای حزبی در انتخابات عمومی کشور و پیشنهاد آن برای تصویب به کمیته مرکزی.
ماده 43- در صورت استعفا یا فوت دبیرکل رئیس شورای عالی وظائف او را موقتاً عهدهدار میشود و رئیس شورای عالی مکلف است حداکثر سه ماه از تاریخ استعفاء یا فوت دبیرکل جلسه شورای عالی را برای انتخاب دبیرکل جدید دعوت نماید. شورای عالی یک نفر از اعضاء خود را تا تشکیل کنگره بعد به سمت دبیرکل حزب انتخاب خواهد کرد.
کمیته مرکزی
ماده 44- کمیته مرکزی مرکب است از:
1- دبیرکل
2- رئیس شورای عالی
3- رئیس هیأت بازرسی
4- رؤسای فراکسیونهای پارلمانی حزب در مجلسین
5- ده نفر از اعضای شورای عالی به انتخاب شورای عالی
6- نخستوزیر حزبی و دو نفر از وزرای حزبی به انتخاب وزرای حزبی
تبصره: کمیته مرکزی و دبیرکل میتوانند هر یک از مسئولان اجرایی را برای حضور در جلسه کمیته مرکزی دعوت بنمایند.
ماده 45- کمیته مرکزی در اوّلین جلسه خود یک رئیس و دو نایبرئیس و دو منشی انتخاب خواهد کرد.
ماده 46- نحوه اداره جلسات و امور داخلی کمیته مرکزی به موجب آئیننامهای خواهد بود که باید به تصویب خود کمیته مرکزی برسد.
ماده 47- وظائف کمیته مرکزی به شرح زیر است:
1- بررسی و اظهارنظر نسبت به کلیه مسائل سیاسی روز.
2- بررسی و اظهارنظر نهایی نسبت به کلیه طرحها و برنامههایی که کمیتههای فنی و تحقیقات حزب تهیه و از طرف دبیرکل به کمیته مرکزی پیشنهاد میشود.
3- تعیین خطمشی کلی فراکسیونهای پارلمانی.
4- بررسی و اظهارنظر نهایی نسبت به طرحها و لوایحی که از طرف حزب تقدیم قوّه مقننه خواهد شد.
5- بررسی و اظهارنظر نسبت به پیشنهادهای حوزهها که در کمیتههای فنی و تحقیقاتی یا کمیسیونهای خاص مطالعه شده است.
6- بررسی پیشنهادهائی که در مورد تغییر مرامنامه و اساسنامه از طرف دبیرکل مطرح میگردد.
7- رسیدگی به اعتبارات و دخل و خرج حزب.
8- بررسی و تصویب آئیننامههائی که از طرف دبیرکل پیشنهاد میشود. مگر آنکه در این اساسنامه نحوه دیگری برای تصویب آن در نظر گرفته شده باشد.
9- بررسی و اظهارنظر نسبت به کلیه مسائل حزبی که از طرف دبیرکل پیشنهاد میشود.
ماده 48- جلسات عادی کمیته مرکزی حداقل ماهی دوبار تشکیل میگردد، دبیرکل یا رئیس کمیته مرکزی و یا نخستوزیر حزبی میتوانند جلسه فوقالعاده کمیته مرکزی را دعوت نمایند.
ماده 49- جلسات کمیته مرکزی با نصف به علاوه یک اعضای رسمیت خواهد یافت و تصمیمات با اکثریت آرای حاضرین در جلسه اتخاذ خواهد شد.
هیئت بازرسی
ماده 50- هیأت بازرسی از هفت نفر تشکیل میشود که با رأی مستقیم و مخفی شورای عالی و از بین اعضاء آن شورا برای مدت یک سال انتخاب میشوند.
ماده 51- هیأت بازرسی در اولین جلسه از بین خود یک رئیس و یک نایبرئیس و یک منشی برای مدت یک سال انتخاب مینماید.
ماده 52- وظائف هیأت بازرسی به قرار زیر است:
1- بازرسی و اظهارنظر به طرز کار کلیه سازمانهای حزبی و گزارش به دبیرکل و شورای عالی.
2- نظارت بر حسن جریان کلیه انتخابات داخلی حزب در سراسر کشور.
3- رسیدگی به تخلفات حزبی اعضاء و سازمانهای حزبی و بررسی و اظهارنظر نسبت به شکایاتی که به هیأت بازرسی ارسال میشود.
4- تطبیق تخلفات حزبی اعضاء و سازمانهای حزبی با آئیننامه انضباطی و درخواست تنبیه افراد و مسئولان طبق مواد آئیننامه.
5- رسیدگی به دفاتر حسابداری و تطبیق هزینههای انجام شده با اعتبارات مصوّب.
6- رسیدگی و اظهارنظر در مورد کلیه امور محوله از طرف دبیرکل.
ماده 53- هیأت بازرسی میتواند برای تسهیل کارهای خود نمایندگانی در شهرستان از بین اعضای شورای حزبی شهرستان و همچنین میتواند نمایندگانی از بین اعضای حزب برای اعزام به شهرستانها انتخاب نماید و این نمایندگان مستقیماً مسئول هیأت بازرسی خواهند بود.
ماده 54- اعضای هیأت بازرسی و نمایندگان آن نمیتوانند مسئولیتهای اجرائی در حزب عهددار شوند.
ماده 55- هیأت بازرسی برای انجام وظائف خود میتواند به مکاتبات، دفاتر حسابداری و صورت جلسات حزب از طریق دبیرکل دسترسی پیدا کند بدون ایجاد وقفه در امور اجرائی حزب.
ماده 56- هرگاه فعالیت شورا یا کمیته حزب در هر شهرستان کافی تشخیص داده نشود و مراتب مورد تأیید هیأت بازرسی قرار گیرد دبیرکل پس از تصویب کمیته مرکزی سازمان حزبی مربوط را منحل و اقدام به تجدید انتخاب خواهد کرد.
فراکسیونهای پارلمانی
ماده 57- فراکسیون پارلمانی حزب تشکیل میشود از اعضای حزب که نماینده یکی از دو مجلسین قانونگذاری باشند.
ماده 58- فراکسیون پارلمانی حزب در هر یک از دو مجلس مجری سیاست عمومی حزب و تصمیمات کمیته مرکزی که از طرف دبیرکل ابلاغ میشود میباشند و چنانچه به علت فوریت تشکیل کمیته مرکزی مقدور نباشد مجری تصمیمی است که به وسیله دبیرکل حزب اتخاذ میشود.
ماده 59- فراکسیون پارلمانی دارای یک رئیس، دو نایب رئیس و دو منشی است که برای مدت یک سال با آرای مستقیم اعضای فراکسیون انتخاب میشوند و تجدید انتخاب آنان بلامانع است.
ماده 60- کلیه لوایحی که دولت حزبی تقدیم مجلس خواهد کرد باید قبلاً در فراکسیون پارلمانی مطرح و نظریات اعضاء فراکسیون نیز برای اخذ تصمیم نهائی در اختیار کمیته مرکزی حزب قرار گیرد و همچنین لوایحی که سایر دولتها تقدیم مجلسین میکنند باید به موقع در فراکسیون پارلمانی مطرح و نظریات اعضای فراکسیون همراه با نظریات کمیسیونهای اختصاصی برای اخذ تصمیم و اتخاذ رویه توسط رئیس فراکسیون در اختیار دبیرکل قرار گیرد تا در کمیته مرکزی مطرح شود.
ماده 61- در مواقع ضروری و فوری در مجلس اعضای فراکسیون از تصمیم رئیس فراکسیون و در غیاب او از یکی از نواب رئیس تبعیت خواهند کرد.
ماده 62- اداره جلسات فراکسیون و سایر امور پارلمانی مربوط به موجب آئیننامهای خواهد بود که به تصویب فراکسیون پارلمانی خواهد رسید.
ماده63- انتخاب مجدد هیأت رئیسه و اعضای هر یک از سازمانها و ارگانهای حزب بلامانع است.
این اساسنامه مشتمل بر 63 ماده و 8 تبصره در جلسه مورّخ بیست و هفتم مهر ماه 1353 شورای عالی حزب به تصویب رسید.
رئیس شورای عالی حزب مردم محمد فضائلی
سند شماره 12، 5 برگ
مرامنامه
قسمت اول – اصول عقاید سیاسی
ماده 1- استقلال ملی
حزب مردم مدافع استقلال ملی و حافظ تمامیّت ارضی و جغرافیائی ایران است و به همین سبب با کلیه عواملی که هر گونه خدشهای به این اصل وارد سازند مبارزه میکند.
ماده 2- نظام حکومت
حزب مردم معتقد به حکومت دموکراسی در قالب نظام مشروطه سلطنتی مصرّح در قانون اساسی تحت رهبری شاهنشاه میباشد.
ماده 3- روابط خارجی
حزب مردم اعتقاد دارد که اصول منشور ملل متحد باید حاکم به روابط بینالمللی باشد و کلیه اختلافات کشورها بر این اساس حل و فصل گردد.
استعمار که به هر نام و به هر صورت مایه ننگ جامعه بشری و موجب تذلیل شخصیت انسانی است باید از عرصه زمین زدوده شود.
کلیه روشها و آثار استعماری باید از میان برود و صلح جهانی توأم با آزادی و رفاه برقرار گردد.
قسمت دوم- اصول عقاید اقتصادی
ماده 4- حزب مردم برای استفاده بهتر و هر چه بیشتر از کلیه منابع طبیعی و صنعتی کشور ارشاد اقتصادیات را وظیفه دولت میداند و سرمایهگذاری خصوصی را تا حدی که از یک طرف خطر انحصار نداشته باشد و از طرف دیگر منجر به تفرقه سرمایههای ملی نشود حمایت و تقویت مینماید.
بخش کشاورزی
ماده 5- حزب مردم اصول زیر را در کشاورزی لازمالاجرا میداند:
الف- بهرهبرداری صحیح اقتصادی و علمی از منابع طبیعی کشور بر اساس نظام مترقی کشاورزی
ب- جلوگیری از خرد شدن یا بزرگ شدن واحدهای کشاورزی به نحوی که از یک طرف تبدیل به واحدهای غیراقتصادی زراعی نشوند و از طرف دیگر وسیله سوءاستفاده از کار دیگران نگردند.
پ- تعیین قیمت مناسب برای فرآوردههای کشاورزی مورد نیاز عمومی آنچنان که با خرید این قبیل محصولات توسط دولت حداقل زندگی برای روستائیان فراهم گردد و با تثبیت نرخ فروش دولتی از نوسانات قیمت محصولات کشاورزی جلوگیری به عمل آید.
بخش صنایع
ماده 6- حزب مردم عقیده دارد که اصول زیر در اداره و توسعه صنایع کشور باید حکومت کند.
الف- تدوین برنامههای اقتصادی بر اساس صنعتی شدن کشور.
ب- ملی کردن صنایع سنگین و صنایع آهن و فلزات قیمتی – مواد رادیواکتیو و هیدروکربورها
پ- سرمایهگذاری در صنایع سبک به نحوی که اولاً تولید در جهت تأمین احتیاجات باشد، ثانیاً به منظور جلوگیری از تجاوز به حقوق مصرفکننده نرخ فرآوردههای صنعتی کنترل و تثبیت گردد و ثالثاً نیروی کار انسانی در اسارت سایر عوامل تولید نبوده و سهم عادله هر کدام مشخص باشد.
بخش بازرگانی
ماده 7- در امور بازرگانی اصول زیر راهنمای حزب مردم میباشد:
الف- سیاست بازرگانی باید بر اساس حمایت فرآوردههای داخلی استوار باشد بنابراین این ورود کالاهائی که مشابه آنها در کشور تهیه گردد و همچنین کالاهای غیر ضروری باید ممنوع شود.
ب- بازرگانی خارجی در کنترل دولت خواهد بود و بازرگانی داخلی با راهنمائی دولت با بخش خصوصی است.
بخش پولی و مالی
ماده 8- حزب مردم سیاست پولی و مالی خود را بر اصول زیر استوار ساخته است:
الف- حفظ ارزش واحد پول رایج کشور نخستین مأموریت نظام پولی میباشد و پیوسته باید موازنه پرداختها در روابط مالی بینالمللی رعایت گردد و بانکداری در داخل کشور باید منحصراً بر اساس تسهیل روابط مالی اشخاص باشد.
ب- هدف سیاست مالیاتی باید جلوگیری از رکود سرمایههای خصوصی و کمک به تأمین رشد مداوم اقتصادی و تعدیل ثروت باشد.
قسمت سوم- اصول عقاید اجتماعی:
ماده 9- حزب مردم معتقد است که با تعمیم عدالت اجتماعی و تأمین آزادیهای فردی باید در جامعه شرایطی به وجود آید که امکان بروز و پرورش و استفاده از استعدادها را به طور مساوی و به نحوی که شایسته لیاقت هر فرد است فراهم سازد و به هر حال منافع جامعه را بر منافع فرد مقدم میشمارد.
فرهنگ
ماده 10- تحکیم مبانی دینی و اخلاقی و تعمیم آموزشی مجانی ابتدائی و ترویج و تسهیل آموزش حرفهای و متوسط و تشخیص و پرورش استعدادهای علمی – فنی و هنری جهت ادامه تحصیلات دانشگاهی به قسمی که فرزندان وطن همگی بتوانند استعدادهای خود را ظاهر سازند و جامعه از وجود افراد کاردان و دانشمند برای تأمین نیازمندیهای خود بهرهمند گردد.
بهداشت و بهداری
ماده 11- تأمین موجبات درمان همگانی مجانی از طریق تعمیم بیمههای اجتماعی و ملی و سپردن تدریجی آن به بخشهای خصوصی و محلی با نظارت کامل دولت در امر دارو و درمان
ماده 12- حزب مردم اعتقاد دارد کلیه افراد ایرانی در برابر پیری – بیماری – بیکاری و از کارافتادگی بیمه شوند.
اداره جمعیت
ماده 13- جمعیت کشور بر حسب برنامههای ملی – کشاورزی و اقتصادی و رعایت اصول علمی و فنی در تأمین احتیاجات زندگی جدید در مناطق مختلف مستقر گردد.
امور اداری
ماده 14- تجدیدنظر در اصول تشکیلات اداری بر اساس عدم تمرکز و سپردن کارهای مردم به مردم با تقسیم و تعیین حدود مسئولیتهای محلی در برابر قوای مرکزی.
ماده 15- حزب مردم طبقات مولد ثروت به ویژه کشاورزان و کارگران را مورد حمایت خود قرار میدهد و برای رفع نیازمندی و تأمین آسایش آنان کوشش لازم را به کار خواهد برد.
تربیت بدنی
ماده 16- حزب مردم در راه تأمین تندرستی و نیرومندی افراد جامعه به وسیله توسعه سازمانهای ورزشی به منظور استفاده کلیه افراد کشور کوشش خواهد کرد.
نیروی دفاعی
ماده 17- قوای تأمینیه برای حفظ امنیت داخلی و نیروهای دفاع ملی مادام که صلح جهانی بینالمللی عملی نشده برای مقابله با هر گونه تجاوز باید کاملاً تقویت شود.
سند شماره 14
جناب اسدالله علم دبیرکل حزب مردم
از تبریکات و ابراز احساسات صمیمانه شما به مناسبت روز 15 بهمن خرسندی و رضامندی خاطر حاصل گردید عنایات و توجهات مخصوصه ما را به اعضای شورای مرکزی و افراد حزب مردم ابلاغ نمائید.
شاه،20 بهمن ماه 1336
این دستخط شاهانه در پاسخ عریضه تلگرافی حزب به مناسبت روز 15 بهمن به افتخار دبیرکل حزب شرف صدور یافته است.
سند شماره 15
پروفسور یحیی عدل دبیرکل حزب مردم اظهار داشته علت واقعی استعفای من این بود که پس از نطق شاهنشاه در کنگره کشاورزان پیرامون عدم پیروزی نقش احزاب، نظر معظمله را درباره ادامه فعالیتهای حزبی بدانم به این معنی که مخصوصاً استعفا دادم و قصد اصلی من این بود که اگر اعلیحضرت علت استعفایم را پرسیدند استعفایم را پس بگیرم ولی اگر برای ایشان بیتفاوت بود دیگر گرد فعالیت حزبی نگردم و چون اتفاقاً اعلیحضرت در این مورد از من توضیح خواستند و من استنباط کردم که ایشان مایل به ادامه فعالیت من در حزب مردم هستند استعفای خود را پس گرفتم. محسن موقر افزود که پروفسور عدل همچنین گفت که وی قلباً و باطناً مایل به ادامه کار در حزب مردم نیست زیرا او مانند آقای علم خیال نخستوزیری ندارد که حاجتی به دارودسته داشته باشد و ادامه این کار جز اتلاف وقت برای او خاصیتی نخواهد داشت ولی منتظر امر صریح اعلیحضرت است که از کار معافش دارند. پروفسور عدل همچنین از عدم پرداخت تعهدات مالی و حق عضویت از طرف اعضای حزب اظهار نارضایتی کرد و گفت اگر این وضع ادامه پیدا کند حتی قبل از انتخابات آینده یا حزب را منحل خواهم کرد و یا شخصاً برای همیشه و به طور کاملاً جدی از رهبری حزب استعفا خواهم داد. ناگفته نماند که به مناسبت نزدیکی انتخابات رفتوآمد به حزب مردم بیشتر شد و افراد حزب به مسائل حزبی توجه و علاقه بیشتری پیدا کردهاند ولی جز عده بسیار معدود بقیه حاضر نیستند تعهدی را که از لحاظ مالی در قبال حزب دارند انجام بدهند و حق عضویت خود را بپردازد و به همین جهت پرداخت مالالاجاره کلوپ حزب به تعویق افتاده و موجر این ساختمان، پروفسور عدل و مهندس سعید هدایت را سخت تحت فشار قرار داده است.
در حزب مردم این نکته نیز قابل ذکر است که اخیراً در زعمای حزب این فکر پیش آمده است که مهندس سعید هدایت قائم مقام دبیرکل حزب به کار اداره امور یک حزب سیاسی نمیخورد و عدهای در خفا مشغول فعالیت هستند تا او را معزول و کس دیگری را به جایش انتخاب کنند. این عده روی جانشینی قائم مقام فعلی حزب هنوز توافق نکردهاند و فعلاً روی دو نفر بیشتر از سایرین بحث است که اولی مهندس کاظم جفرودی و دومی دکتر دفتری است. اعتقاد عمومی بر این است که مهندس جفرودی قائم مقام مناسب و پرکار و مطلعی برای دبیرکلی حزب خواهد بود ولی اشکال بر سر این است که نخستوزیر فعلی با او موافق نیست و بیم آن میرود که انتخاب او به این سمت سبب جدائی بیشتر دولت و حزب بشود.
گیرندگان: سه نسخه در بخش 312 - اداره سوم - اداره دوم.
تعداد نسخه: 5 نسخه
سند شماره 16
شورای عالی حزب مردم
شورای عالی حزب مردم در ساعت 1630 مورخه 3 /5 /51 با حضور پرفسور عدل، سپهبد ورهرام، سناتور علامه وحیدی، هلاکو رامبد و سایر اعضای شورای عالی تشکیل جلسه داد. در این جلسه علینقی کنی ضمن گزارش فعالیتها و اقدامات خود برای پیشرفت حزب مردم و تشکر از همکاری اعضاء و حزب استعفای خود را از مقام دبیرکلی تسلیم شورای عالی نمود و علت استعفاء خود را ضعف و بیماری اعلام کرد. آقایان مهندس والا و محمد اسدی ضمن تمجید و تعریف از کارهای علینقی کنی گفتند؛ آقای دکتر کنی در جهت اعتلای حزب اقدامات مؤثری کرده و با صدای بلند اعلام کردند شورای عالی این استعفا را نمیپذیرد و درخواست کردند ایشان در سمت خود باقی بماند. اسدی گفت شما قرار بود به آذربایجان مسافرت کنید. جواب مردم آذربایجان را چه خواهید داد و ما جواب مردم را چه باید بدهیم. دکتر کنی از دادن پاسخ به سؤالات مهندس والا و اسدی خودداری کرد، پرفسور عدل ضمن سخنرانی کوتاهی از تصمیم به استعفای دبیرکل حزب اظهار بیاطلاعی نمود و از کنی خواست که تا انتخاب دبیرکل جدید در سمت دبیرکلی باقی بماند و وظایف دبیرکلی را انجام دهد، در پایان جلسه چند نفر از هلاکو رامبد خواستند که کنی را از استعفا منصرف نماید ولی رامبد اظهار داشت موضوع کاملاً قطعی و خاتمه یافته است و استرداد استعفای ایشان عملی نخواهد بود. در خاتمه بنا به تقاضای کنی اختیارات دبیرکل به پروفسور عدل تعویض شد.
نظریه شنبه: علل استعفای کنی
1- علینقی کنی از اینکه عدهای از اعضاء مؤثر حزب بدون اطلاع به ملاقات پرفسور عدل رفتهاند نزدیکتر مؤتمنی گله نموده و گفته است این کارها موجب تضعیف من در حزب میشود.
2- ساعت 21 مورخه 2 /5 /51 علینقی کنی به مؤتمنی گفته است که قبل از ساعت 2300 امروز باید شرفیاب شوم ممکن است در این شرفیابی به وی تکلیف شده است که استعفاء بدهد چون تا قبل از این شرفیابی هیچگونه آثاری از استعفای کنی مشاهده نشده و قصد مسافرت آذربایجان داشته است.
3- عدهای از اعضاء حزب معتقدند که کنی در میتنگهای حزبی در اصفهان انتقادات شدیدی کرده و ممکن است استعفای وی به همین علت باشد.
4- بعضی از دوستان کنی معتقدند که کنی با این استعفا برای خود حفظ اعتبار کرده است. چون مردم پی خواهند برد که کنی اهل سازش نیست و با دولت تبانی نمیکند. زیرا اعلام کرده بود که اگر انتخابات آزاد باشد. انتخابات را رسماً تحریم خواهد کرد (منظور انتخابات انجمنهای شهر و شهرستان است.)
5- عدهای دیگر میگویند هر وقت حزب مردم خواسته است جنبشی نموده و تحرکی پیدا کند و فعالیت سیاسی مؤثری بنماید از طرف مقامات سرکوب شده است و این استعفا هم ضربهای بود برای جلوگیری از تحرک و فعالیت حزب مردم.
نظریه چهارشنبه: گزارش خبر مورد تأیید است و مفاد نظریه شنبه که مبتنی بر اظهارات اعضاء حزب و شایعات میباشد قابل بررسی است.
سند شماره 17
حزب مردم
حزب در سکوت مطلق بسر میبرد. بعضیها میگویند حیف نیست که این همه خرج حزب و اجاره محل میدهند کسی در آن رفت و آمد نمیکند. بعضیها میگویند نمیتوان در حزب را بست چون یک ناندانی برای یک عده است و بعضیها میگویند که حزب برای یک عده خانه شخصی شد و کارهای خصوصی خودشان را انجام میدهند. بعضیها به اصطلاح گمراه در انتظار تشکیل کنگره حزب هستند که دبیرکل انتخاب شود تا حزب به صورت اولیه خود برگردد ولی تاکنون هیچ خبری از تشکیل کنگره در کار نیست.
در هر صورت تعداد مراجعین روزانه به حزب مردم در آبان ماه 10 الی 15 نفر بیشتر نیست و آنها هم کسانی هستند که از بودجه حزب حقوق دریافت مینمایند.
نظریه چهارشنبه- عدم فعالیت حزب مردم مورد تأیید است.
اوضاع حزب مردم در شهرستانها
وضع حزب مردم در شهرستانها جنبههای خاصی پیدا کرده است و در فارس آقای دلائلی قادر به تشکیل سازمان جدیدی نشده و عدهای از انتصاب وی ناراحتی دارند در خوزستان وضع به صورتی درآمده که نامهها و اعتراضهائی علیه انتصابات جدید به عمل آمده مخصوصاً در منطقه دزفول، اندیمشک و شوش که از طرف دبیرکل آقای قطب و طهماسبی مأموریتهائی یافتهاند موجب سروصداهائی شده و اعتراض افراد حزبی نسبت به این کار بالا گرفته است.
در منطقه شاهرود بلاتکلیف هستند و در سمنان وضع به همین منوال است در تبریز و استان آذربایجان اعتراضها بسیار زیاد است. در گیلان آقای رامبد درصدد است که حزب را به آقای چهاردهی بسپارد و کادر فعلی را کنار بگذارد و ناراحتی اعضای این استان نیز زیاد شده در کرمان که آقای دبیرکل بایستی به خاطر موطن خود در جهت شکل دادن به کارها اقداماتی انجام دهد وضع هنوز مبهم است و اعضای حزب به طنز به یکدیگر میگویند آقای دبیرکل اگر شایستگی دارد چرا اول در شهر خودش حزب را تقویت و سامان نمیدهد.
به طور کلی در شهرستانها وضع به صورتی درآمده که موجبات رنجش و کنارهگیری اعضای قدیمی را فراهم آورده است.
نظریه چهارشنبه- شنبه از مطلعین امور حزبی است و گزارش وی صحت دارد.
برای تشکیل حزب در تاریخ بیستم فروردین 36 مطالعه شروع گردید.
؟؟؟صورت جامعی از افراد تحصیلکرده و خوشنام که دارای افکار روشن بوده و وطن پرستی و شاهدوستی خود را در مراحل مختلف به ثبوت رسانیدهاند تهیه شد و در اطراف هر یک مطالعات کافی به عمل آمد و عدهای که بتوانند به عنوان مؤسس حزب را تشکیل دهند در مد نظر گرفته شد (با تیمسار سرلشگر بختیار هم نسبت سوابق هر یک مشورت میگردید) و چند مرتبه هم مراتب به عرض جناب آقای نخستوزیر رسید که نسبت با شخص نظر خود را بدهند و برای اینکه بتوان نظریه بعضیها را نسبت به تشکیل حزب به دست آورد که در این سمت – چه فکر میکنند و تا چه حد استقبال مینمایند با بعضیها تماس گرفته شد مشاهده گردید که اگر این حزب از افراد واقعاً خوشنام و وطندوست و شاهدوست و بی غرض تشکیل شود حسن استقبال خواهد شد بس از این بررسیها و مطالعات کافی این اشخاص برای تشکیل حزب مناسب به نظر میرسند.
آقای دکتر هدایتی
آقای دکتر سرداری
آقای دکتر پورهمایون
آقای دکتر صورتگر
آقای صارمی
آقای دکتر فرهاد
آقای سردار فاخرحکمت
آقای دکتر کیهان
آقای دکتر راد
آقای دکتر خانبابابیاتی
آقای دکتر کاسمی
آقای عرب شیبانی
آقای دکتر پیرنیا
آقای مهندس فروغی
آقای دکتر عسکری
آقای دکتر ابوالضیاء
آقای دکتر ستوده
با بعضی از آقایان مذاکره به عمل آمد و جلسات کوچک تشکیل گردیده وتبادل افکار شده که مقدمه برای تشکیل جلسه عمومی شود.
نسبت مرامنامه 26 فقره مرامنامههای مختلف تحت مطالعه قرار گرفت و چند مرامنامه احزاب ممالک خارجی مطالعه شد وضوح مرامنامه هم تدوین گردید که زمینه برای مذاکره و بحث در جلسات اولیه هیئت مؤسسین باشد (یک نسخه از طرح مزبور ضمیمه است) در مدت مسافرت اینجانب آقای دکتر هدایتی عهدهدار بررسی و اقدام نسبت به این امر بوده تا اینکه قرار شد در هفته آینده جلسه عمومی برای تأسیس حزب تشکیل شود.
طرح پیوست فقط یک مطالعاتی است که نسبت به تهیه مرامنامه شده و چک و اصلاح زیادی لازم دارد که در جلسات هیئت مؤسسین مورد بررسی قرار گیرد.
پینوشتها :
1- ناصر نجمی، بازیگران رضاشاهی محمدرضا شاهی (تهران: انتشارات انیشتن، 1373) ص 258.
2- پیترآوری، تاریخ معاصر ایران، ترجمه محمد رفیعی مهرآبادی (تهران: مؤسسه مطبوعاتی عطائی، 1368) ج 3، ص 72.
3- محمود تربتی سنجابی، قربانیان باور و احزاب سیاسی ایران (تهران، انتشارات آسیا، 1375) ص 295.
4- (قم: دفتر انتشارات اسلامی، 1361) ج 1، ص 587-586.
5- آرشیو اسناد انقلاب اسلامی، پرونده 155، ص 21.
6- محمود طلوعی، بازیگران عصر پهلوی (تهران: نشر علم، 1374) ص 452-442.
7- علی بهزادی، شبه خاطرات (تهران: انتشارات زرین، 1375.) ص 147،145.
8- محمد علی سفری، قلم و سیاست (تهران: نشر نامک، 1373) ج 2، ص 271.
9- آرشیو اسناد انقلاب اسلامی، پروند 140 ص 36.
10- آرشیو اسناد اسلامی، پرونده 151، ص 159.
11- آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، پرونده 156، ص 16.
12- آرشیو اسناد انقلاب اسلامی، پرونده 156، ص 88.
13- آرشیو اسناد انقلاب اسلامی، پرونده 135، ص 34.
14- آرشیو اسناد انقلاب اسلامی، پرونده 156، ص 126.
15- همان، پرونده 15، ص 19.
16- آرشیو اسناد انقلاب اسلامی، پرونده 155، ص 68.
17- احمد علی مسعود (انصاری، پس از سقوط (تهران؛ مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1371) ص 55.
18- آرشیو اسناد انقلاب اسلامی، پرونده 162، ص 46
19- همان، پرونده 162، ص 165-151.
20- همان، پرونده 162، ص 82-81.
21- همان، پرونده 154، ص 11.
22- همان، پرونده 162، ص 249-247.
23- همان، پرونده 162، ص 125-124.
24- آرشیو اسناد انقلاب اسلامی، پرونده 162، ص 278-272.
25- همان، پرونده 166، ص 86.
26- آرشیو اسناد انقلاب اسلامی، پرونده 145، ص 204-203.
27- همان، پرونده 168، ص 240.
28- احتمالاً مبلغ 15 میلیون ریال صحیح میباشد.
29- آرشیو اسناد اسلامی، پرونده 163، ص 312-311.
30- آرشیو اسناد انقلاب اسلامی، پرونده 154، ص 43.
31- مسعود بهنود. از سیدضیاء تا بختیار (تهران: بینا، 1368) ص 545.
32- آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، پرونده 166، ص 40.
33- آرشیو، اسناد انقلاب اسلامی، پرونده 166، ص 65، 58.
34- جلال عبده، چهل سال در صحنه (تهران: مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، 1367) ص 574.
35- همان، پرونده 64، ص 198.
36- همان، پرونده 64 (ص 198).
37- آرشیو اسناد انقلاب اسلامی، پرونده انفرادی یحیی عدل، کد شماره 167 ص 173.
38- همان، پرونده 150، ص 205.
39- همان، پرونده 164، ص 235،224.
40- اسناد لانه جاسوسی آمریکا، احزاب سیاسی ایران (تهران: مرکز نشر اسناد لانه جاسوسی آمریکا، 1366) ص 42.
41- آرشیو اسناد انقلاب اسلامی، پرونده 166، ص 235،234.
42- آرشیو اسناد انقلاب اسلامی، پرونده 155، ص 11-8.
43- همان، پرونده 164، ص 222-221.
44- همان، پرونده 154، ص 81-69.
45- همان، پرونده 154، ص 79.
46- ریچارد کاتم، ناسیونالیسم در ایران، ترجمه فرشته سرلک (تهران: نشر گفتار، 1371) ص 486-485.
47- جلال عبده، چهل سال در صحنه (تهران: مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، 1368) ص 574.
48- مسعود بهنود، از سید ضیاء تا بختیار (تهران: بینا، 1368) ص 545.
49- آرشیو اسناد انقلاب اسلامی، پرونده 164، ص 235-224.
50- همان، پرونده 163، ص 8-7.
51- همان، پرونده 166، ص 122-121.
52- آرشیو اسناد انقلاب اسلامی، پرونده 164، ص 205-204.
53- همان، پرونده 164، ص 251-250.
54- همان، پرونده 164، ص 220-219.
55- همان، پرونده 164، ص 203-201.
56- حسین تبریزنیا، علل ناپایداری احزاب سیاسی ایران (تهران: مرکز نشر بینالملل، 1371). ص 286.
57- یوسف مازندی، ایران ابرقدرت قرن (تهران، نشر البرز، 1373) ص 556.
58- آرشیو اسناد انقلاب اسلامی، پرونده 155، ص 238-237.
59- عبدالرحیم ذاکر حسین، مطبوعات سیاسی ایران در عصر مشروطیت (تهران: انتشارات دانشگاه تهران، 1370.) ص 303.
60- سپهر ذبیح، تاریخ جنبش کمونیستی در ایران، ترجمه محمد رفیعی مهرآبادی (تهران: مؤسسه مطبوعاتی عطایی، 1364) ص 362.
61- آرشیو اسناد انقلاب اسلامی، پرونده 139، ص 39.
62- آرشیو اسناد انقلاب اسلامی، پرونده 167، ص 51.
63- آرشیو اسناد انقلاب اسلامی ،پرونده 167، ص 50.
64- آرشیو اسناد انقلاب اسلامی، پرونده 167، ص 51.
65- به نقل آرشیو اسناد انقلاب اسلامی، پرونده 167، ص 50.
66- به نقل از آرشیو اسناد انقلاب اسلامی، پرونده 155، ص 68.
67- آرشیو اسناد انقلاب اسلامی، پرونده 139، ص 39.
68- آرشیو اسناد انقلاب اسلامی پرونده 155، ص 242.
69- پیترآوری، پیشین، ص 79.
70- اسدالله علم، گفتگوهای من با شاه، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی (تهران: طرح نو، 1371) ج 1. ص 352.
71- آرشیو اسناد انقلاب اسلامی، پرونده 139، ص 41.
مجله پانزده خرداد - زمستان 1376 (دوره اول) ، شماره 28
تعداد بازدید: 4785