آيت الله حاج شيخ عبدالرحیم رباني شيرازي در سال 1301 در شيراز متولد شد ، وي در سال 1327 براي تكميل مباني علمي خود به قم رفت و محضر اساتيدي چون مرحوم آيت الله سيد محمد محقق داماد و مرحوم يزدي را درك كرد و فقه و اصول را فرا گرفت . آيت الله رباني شيرازي در طول مبارزات سياسي خود عليه رژيم شاه بيش از ده بار زنداني شد . آخرين بار در ماه مبارك رمضان سال 57 پس از سخنراني در شيراز دستگير شد و به زندان افتاد . ايشان پس از انقلاب اسلامي نماينده حضرت امام در استان فارس شد و نيز به عضويت شوراي نگهبان درآمد . وي در هفدهم اسفند ماه ۱۳۶۰ هنگام عزيمت به تهران براي شركت در جلسه شوراي نگهبان بر اثر واژگون شدن خودرو در گذشت و به ديار باقي شتافت . بنا بر نقش پر اهمیتی که ایشان در حوادث 15 خرداد شیراز رقم زدند، به مرور خاطرات آن مرحوم از زبان فرزندشان، آیت الله محمد هادی ربانی شیرازی می پردازیم.
آيتاللّه ربانى شيرازى پس از يك دوره مبارزه با بىحجابى در شيراز و مبارزه شديد با بهائيت و دراويش و اخباريون در استان فارس، در سال 1327 از شيراز به حوزه علميه قم مهاجرت نمود. ايشان در بدو امر تحتتأثير شگرف شخصيت نافذ و مرتبه والاى علمى و اخلاق الهى حضرت آيتاللّه العظمى بروجردى قرار گرفت و از شاگردان ممتاز شد و در حلقه خواص ايشان درآمد. تحليل آيتاللّه ربانى از اوضاع سياسى ايران تا سال 1340 بدين مضمون است:
رژيم شاه تا هنگامى كه حضرت آيتاللّه العظمى بروجردى زنده بودند، از لحاظ مرجعيت عامه ايشان و توجه فراگير ملت اسلام، چه در ايران و چه در خارج با وجود آن شخصيت بزرگ عالم اسلام نمىتوانست برنامههاى خود را كه در جهت مخالف اسلام و تأمين منافع امريكا بود، اجرا نمايد. بنابراين شاه به شدت در انتظار روزى بود كه اين سدّ بزرگ در برابر اجراى توطئهها و برنامههاى ضداسلامىاش برداشته شود.
فروردين 1340 با وفات آيتاللّه العظمى بروجردى، شاه مصمم به اجراى دستورات و برنامههاى امريكايى، اولين اقداماتش را آغاز كرد. در آن مقطع حساس اولين وظيفه ما حفظ قدرت مرجعيت واحد بود كه استوارترين نگهبان شئونات اسلام و مسلمين است. سپس تلاشى جدى براى تحقق مرجعيت واحد، بعد از ارتحال آيتاللّه العظمى بروجردى و در مرحله بعد، اتحاد مراجع انجام داديم كه موفقيتى در پى نداشت. تجربه و واقعيت ثابت كرده بود كه بايد فقيهى باتقوا، عارف به شئونات اسلام و مسلمين كه شهامت دگرگونى وضع سياسى آن روز ايران را داشته باشد به عنوان مرجع دينى و رهبر سياسى در اذهان عموم مردم ايران تثبيت گردد. همه اين ويژگيها منحصرا در شخصيت بلند مرتبه حضرت آيتاللّه العظمى خمينى خلاصه شده بود. از طرف ديگر مطلب مهمى كه در سال 1340 براى هيچ كس حتى روحانيان مبارز هم قابل هضم نبود، علتالعلل تضعيف مبانى دينى و رشد مفاسد در ايران بود. اين مطلب مهم براى من بعد از مبارزه با بىحجابى سال 1318 و مبارزه با فرقههاى منحرف سياسى مانند بهائيت در سال 1327 به بعد كاملاً روشن شد. شاه در مهر 1340 اولين قدم را در مبارزه با دين و روحانيان، در نتيجه اجراى نقشههاى شوم خود با اعلام تشكيل انجمنهاى ايالتى و ولايتى آغاز كرد. حذف شرط اسلام از انتخاب شوندگان و حذف قرآن كريم به عنوان تنها كتاب آسمانى براى سوگند، هتك اسلام و سابقه اسلامى ايران بود. عمده فعاليت ما در آن روزها تشكيل جلسات مدرسان براى مذاكره و مشورت، اعتراضات شفاهى و كتبى مدرسان در خصوص لايحه مزبور، راهاندازى تظاهرات و انجام سخنرانيها در جهت روشن نمودن اذهان عمومى مردم بود.
وقايع تاريخى آن ايام به واقعه خونين 15 خرداد و تبعيد امام به تركيه و نجف انجاميد. كشتار دستهجمعى 15 خرداد، بازداشتها و مضروب و مجروح نمودن افراد، جوّى از ترس و وحشت را در سراسر كشور چيره نمود. جمعيتهاى متحد تظاهركننده متلاشى و پراكنده شدند، جز افرادى بسيار اندك از دوستان مبارز، ديگران به خلوت خانه و آرامش محراب و مدرسه روى آوردند.
آيتاللّه ربانى شيرازى، آن مقطع از تاريخ انقلاب و وضعيت مردمى را بدين مضمون تحليل مىنمودند:
وقايع تلخ و خونبار 15 خرداد 42 اين تجربه گرانقدر را به ما داد كه اقشار مختلف مردم به عنوان پشتوانه اصلى نهضت روحانيان از وضع سياسى ايران و نقشههاى شوم امريكا و شاه آگاه مىشوند و همينطور با آگاهى بيشتر از وظيفه اسلامى خود در قبال حفظ عزت اسلام و استقلال ايران با عزمى راسختر قدم به ميدان مبارزه مىگذارند و به روشهاى گوناگون مبارزه را كمك و تقويت مىكنند. با تبعيد امام به نجف وظيفه ما در ادامه مبارزه سنگينتر مىشود و راه بسيار سخت مبارزه را با قدمهاى ثابت همراه با شهامت و استقامت بايد پيمود.
در آن زمان نسل جوان طلاب حوزه علميه قم با احساساتى پرشور و انقلابى به دنبال پناهگاهى براى ادامه مبارزه بودند. يكى از مهمترين پناهگاههاى اين طلاب جوان و انقلابى منزل آيتاللّه ربانى بود كه سعى و تلاش پىگير طلاب جوان و انقلابى حوزه را در سه محور براى ادامه مبارزه هدايت مىكرد. طلاب دستهجمعى به خانه مراجع قم و علماى بزرگ شهرستانها مانند شيراز، تهران، مشهد و غيره مىرفتند تا اعلاميههايى در اعتراض به تبعيد امام از آنها بگيرند. آيتاللّه ربانى متن اعلاميهها را تنظيم مىكرد و طلاب با جمعآورى امضاى فضلاى حوزه علميه قم و ديگر شهرها آن را چاپ و منتشر مىكردند. قسمتى ديگر از آن اعلاميهها با عنوان كلى مثل طلاب و فضلاى شيرازى حوزه علميه قم و غيره چاپ و منتشر مىگرديد كه بعضى از اين اعلاميهها در جلد اول و دوم كتاب نهضت امام خمينى آمده است. در منزل آيتاللّه شيرازى جلسات مختلفى براى آگاهى طلاب تشكيل مىشد و ايشان از مطالبى كه بايد در منابر و سخنرانيها براى مردم متذكر شوند، صحبت مىكردند و طلاب را به شهرستانهاى مختلف در مناسبتهاى مذهبى اعزام مىكردند كه در آن ميان تعداد طلاب شيرازى چشمگير بود.
يكى ديگر از فعاليتهاى آيتاللّه ربانى در فواصلى كه از زندان آزاد مىشد، جلسات هفتگى سخنرانى فضلاى شيرازى حوزه علميه قم بود كه به طور سيار برگزار مىشد؛ از جمله شركتكنندگان، حضرات آقايان آيتاللّه ناصر مكارم شيرازى، آيتاللّه شب زندهدار، حجتالاسلام والمسلمين شرع و... بودند. عنوان مطالب سخنرانى به طور مستقيم و غيرمستقيم دربارهى مبارزه بود. در همين فواصل كوتاه كه از زندان آزاد مىشدند، براى مدت بسيار كوتاهى به شيراز مىآمدند و در ملاقات با علما چون حضرت آيتاللّه العظمى محلاتى و حضرت آيتاللّه صدرالدين حائرى به بيان وضع سياسى كشور و مبارزه و اوضاع زندان مىپرداختند. آيتاللّه العظمى محلاتى درباره ايشان فرمودند: «ايشان عطش دين دارند و همين باعث مىشود كه رنج زندان و سختيهاى مبارزه را به جان مىخرند.».
از جلسات بسيار مهم شيراز، جلسه سخنرانى بود كه حضرت آيتاللّه محىالدين حائرى شيرازى، امام جمعه محترم در منزل قديمى، پشت مسجد نو ترتيب دادند كه جمع زيادى از دانشجويان دانشگاه شيراز در آن حضور داشتند. آيتاللّه ربانى شيرازى آن روز، سخنرانى بسيار مهمى پيرامون وضعيت سياسى ايران، گسترش مبارزه در اقشار مختلف مردم و وظيفه اسلامى دانشجويان در دانشگاهها ايراد نمودند كه بعد از سخنرانى به طور آشكار در ديدگان جوانان دانشجو هالهاى از اميدوارى و شوق نسبت به آينده مبارزه ديده مىشد.
زمانى كه ايشان در زندان قزلقلعه محبوس بودند، من به همراه خانواده براى ملاقات رفتم. ايشان كه هميشه در پايان ملاقات به طور ساده خداحافظى مىكردند و هرگز عادت نداشتند فرزندانشان را در حين خداحافظى در آغوش بگيرند، فقط در مرتبه آخر وقت ملاقات، همه فرزندان را در آغوش گرفته، خداحافظى كردند. (ملاقات در زندان قزلقلعه پشت ميلهها نبود؛ بلكه در حياط پتويى مىانداختند و پنج دقيقه وقت ملاقات مىدادند.) بعد از خروج از زندان و آمدن به قم علت اين برخورد را فهميدم كه ايشان اعلاميه را در زندان نوشته و آن را تا كرده بودند كه هنگام خداحافظى در دست برادر بزرگترم قرار دهند و نوشته بودند كه اين اعلاميه را چاپ و تكثير و تعدادى در قم و بقيه را در شيراز منتشر كنند. اعلاميه پس از چاپ و تكثير به وسيله بعضى دوستان در دو چمدان گذاشته شده و بنده و مادرم آنها را به شيراز انتقال داديم. در بين راه اصفهان به طور اتفاقى مأموران، اتوبوس را بازرسى و بر روى چمدانها علامت گذاشتند؛ چون به محتويات آن مشكوك شده بودند تا اينكه در نزديكى شيراز مأموران نظامى ماشين را متوقف كرده و پس از مقدارى بازرسى، افسرى داخل اتوبوس آمد و فرياد زد: «صاحب اين چمدانها كيست؟» مادر ما سكوت كرد و به من هم اشاره كرد كه ساكت باشم. مشغول دعا كردن شديم، بالاخره نفهميديم چه اتفاقى افتاد كه ماشين حركت كرد و در شيراز ديديم كه دو چمدان دست نخورده باقى مانده است. در شيراز اعلاميهها منتشر شد كه بسيار مؤثر و تكاندهنده بود.
آيتاللّه ربانى همواره به افراد خاصى مأموريت مىداد كه اعلاميههاى مختلف از جمله اعلاميه امام خمينى را به شيراز برده، به دست افرادى برسانند كه چاپ و تكثير و منتشر كنند. خود ايشان چه در زندان و چه در خارج از زندان سعى داشتند كه توجه عموم علما و مردم را به مبارزه و مبارزان در زندانها جلب نمايند. ايشان همراه آيتاللّه منتظرى خطاب به مجامع حقوقى جهانى و سازمان ملل متحد اعلاميه مشتركى صادر كردند؛ حتى يادم هست وقتى خبر فوت حضرت آيتاللّه شيخ ابوالحسن حدائق در زندان قصر به ايشان داده شد، ايشان اعلاميه تسليت براى فرزند بزرگوارشان حجتالاسلام والمسلمين محمدرضا حدائق فرستادند كه به جاى امضا جملهى «زندان قصر، بند 4، ربانى شيرازى» را نوشته و سعى كردند تا اين اعلاميه در روزنامه چاپ شود كه چاپ هم شد. منظور، اين بود كه سعى داشتند از همه اتفاقات و وقايع، توجه عموم را به مبارزه و زندانيان دربند رژيم طاغوت جلب نمايند.
جليل عرفانمنش، خاطرات پانزده خرداد؛ شیراز، ویراست دوم، تهران، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، 1387
تعداد بازدید: 6362