29 فروردين 1402
در سال 1340 با باز شدن نسبی جو فعالیتهای سیاسی، من نیز به طرفداری از نهضت ملی و کسانی که به دنبال استیفای حقوق ملت ایران در مسأله نفت بودند، فعالیتهای خود را آغاز کردم. روزی به مناسبت تولد حضرت حجت(عج) مجلس باشکوهی در دانشگاه شیراز برگزار شد و من [دکتر سیدعلی شریعتمداری] در آنجا سخنرانی کردم.
در حین سخنرانی یکی از دانشجویان خبر کشته شدن هشت دانشجو در دانشگاه تهران را آورد و من بلافاصله این عمل را به شدت محکوم کردم و آن روز دانشجویان نیز متحصن شدند و فردای آن روز من هم به جمع متحصنین پیوستم.
مدت دو شب از تحصن ما گذشت که با قطع آب و برق روبهرو شدیم و ادامه استقرار در دانشگاه ممکن نبود. ضمناً دانشگاه شیراز تا حدودی خارج از شهر بود. و ما اطلاع پیدا کردیم که پادگان شهر را مأمور محاصره دانشگاه کردهاند و امکان حمله به دانشجویان وجود دارد. لذا با گروهی از دانشجویان مشورت کرده، تصمیم گرفتیم که از مرحوم «آیتالله العظمی آقای حاج شیخ بهاءالدین محلاتی» خواهش کنیم تا به دانشگاه تشریف آورده و با صلاحدید ایشان از دانشجویان بخواهیم که به تحصن خاتمه دهند. ایشان نیز ضمن محکوم کردن اقدامات رژیم که برخلاف مصالح مملکت بود، از دانشجویان خواستند که دست از تحصن بکشند. بالاخره پس از گفتگوهای مفصل، دانشجویان به تحصن خود پایان دادند و ما شب هنگام به منزل آیتالله محلاتی رفتیم. از آن پس رژیم به دستگیری افراد اقدام کرد. من نیز مدتی مخفی بودم اما چندی بعد مرا با دوازده دانشجو رسماً به شهربانی شیراز احضار کردند و ما مجبور شدیم خود را معرفی کنیم. چند ماهی در زندان شیراز بودم. تا اینکه از من خواستند دست از فعالیتهای سیاسی بردارم و در غیر این صورت باید از تدریس در دانشگاه خودداری کنم. بنده نیز اظهار داشتم که فعالیتهای سیاسی خلاف قوانین مملکتی نیست لذا من حاضر به قبول چنین چیزی نیستم. در آن زمان دکتر صورتگر رئیس دانشگاه شیراز (پهلوی سابق) طی حکمی مرا در اختیار کارگزینی قرار داد و اعلام کرد که شما دیگر سمتی در دانشگاه شیراز ندارید. لذا پس از مدتی بیکاری، دانشگاه اصفهان برای تقویت هیئت علمی خود از من دعوت به همکاری کرد. در اصفهان مورد استقبال گرم دانشجویانی قرار گرفتم که از فعالیتهای سیاسی من در شیراز اطلاع داشتند و من علیرغم شور انقلابیشان از آنان خواستم که تا محکم شدن پایگاهم در اصفهان اجازه بدهند فعالیتهای سیاسیام دیرتر آغاز شود.
منبع: خاطرات 15 خرداد، دفتر هفتم، به کوشش علی باقری، تهران، حوزه هنری، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، 1378، ص 31 - 32.
تعداد بازدید: 749