18 مهر 1402
پس از ترور حسنعلی منصور توسط یکی از اعضای هیئت مؤتلفه اسلامی، امیرعباس هویدا جانشین وی شد. کابینه هویدا قریب به دوازده سال بر سر کار بود و حزب رستاخیز نیز در اواخر دوره نخستوزیری هویدا شکل گرفت. با این هدف که تمامی احزاب ملی را منحل کنند و به اصطلاح با ائتلاف بین آنان و ادغام در حزب تازهتأسیس، جلو فعالیتهای مختلف گرفته شود.
شاه در مصاحبهای به این منظور گفته بود که همه باید عضو حزب رستاخیز شوند. در غیر این صورت یا باید پاسپورت بگیرند و از این مملکت بروند و یا به زندان بروند.
من [سیدعلی شریعتمداری] در آن موقع در دانشگاه اصفهان تدریس میکردم. رئیس دانشگاه طی تماسی تقاضا کرد که تلگرافی بزنم و طی آن آمادگی خود را برای پیوستن به حزب رستاخیز اعلام کنم. تمام دانشگاهها و رؤسا و استادان آمادگی خود را اعلام کردند. بجز دانشگاه علوم تربیتی که ما در آن تدریس میکردیم. اکنون نیز هیچ تلگرافی به این منظور از آن دانشکده در تلگرافخانه اصفهان موجود نیست.
این مخالفت به لحاظ شهرتی که بین دانشجویان و هیئت علمی داشتم، در سطح تهران نیز انعکاس وسیعی پیدا کرد. تا جایی که دکتر ثابتی ـ یکی از مقامات بلندپایه ساواک ـ در نامهای به سرتیپ تقوی ـ رئیس سازمان امنیت اصفهان ـ از او خواسته بود درباره مخالفت من با حزب رستاخیز تحقیق کند و نتیجه را به وی گزارش دهد.
سرتیپ تقوی هم طی نامهای به نصیری نوشته بود: «تحقیقات لازم انجام شد. فایده حزب رستاخیز این است که ماهیت این طور اشخاص شناخته شود.» و بعد به نقل از من گفته بود که در مذاکرات دوستانه اظهار داشتهام که دنیا به وجود من احتیاج دارد. اگر نخواهند، من از این کشور میروم و حاضر نیستم به حزب رستاخیز بپیوندم.
منبع: خاطرات 15 خرداد، دفتر هفتم، به کوشش علی باقری، تهران، حوزه هنری، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، 1378، ص 35 - 36.
تعداد بازدید: 771