يحيى آريابخشايش
اشاره
پيش از اين، مجلهاى كه در اواخر 1342ش با نام بعثت، ارگان دانشجويان حوزه علميه قم، منتشر مىشد، در دو نوبت با همان عنوان و به صورت كتابى مستقل در اختيار علاقهمندان به تاريخ انقلاب اسلامى قرار گرفته است؛ مرتبه اول در 1376ش، با گردآورى و مقدمه على حجتى كرمانى و توسط انتشارات «سروش»، كه در آن گردآورنده در مقدمهاى ضمن بيان چگونگى تصميم به انتشار بعثت در هيئت كتاب به فعاليت طلاب حوزه علميه قم در آن سالها پرداخته، از برخى همكاران و نويسندگان مجله بعثت سخن به ميان آورده است.
مرتبه دوم، بعثت را سيدهادى خسروشاهى ـ كه او نيز همچون على حجتى كرمانى از دستاندركاران انتشار و توزيع بعثت بود ـ در 1379 با همكارى دو مؤسسه انتشاراتى «كلبه شروق» و «مركز بررسيهاى اسلامى» در قالب كتاب روانه بازار نشر كرد. او همه شمارههاى منتشر شده بعثت در فاصله 23 آذر 1342 /27 رجب 1383 تا 10 خرداد 1343 /29 محرم 1385 (مجموعا چهارده شماره) را در اختيار داشت و توانسته بود همه آنها را بيش از 35 سال از گزند حوادث روزگار در امان نگه دارد.
خسروشاهى در مقدمه كتاب به مسائل و موضوعات متعددى پرداخته هر كدام را كه با تهيه مطالب و مقالات و انتشار و توزيع مجله بعثت ارتباطى پيدا مىكردند، به گونهاى مورد توجه قرار داده است. از جمله، برخورد سازمان اطلاعات و امنيت كشور (ساواك) با بعثت، به منظور جلوگيرى از ادامه انتشار آن و توفيق دستاندركاران نشريه در چاپ و توزيع مخفيانه آن، ناتوانى و شكست مأموران ساواك در شناسايى همكاران و نويسندگان و جلوگيرى از انتشار بعثت را تشريح نموده است. او از اسنادى كه مأموران ساواك به هنگام انتشار نشريه تهيه كرده بودند، بهره برده، به فراخور موضوع، آنها را گزارش كرده است.
اكنون كه فرصت پرداختن به نشريه بعثت بر اساس اسناد ساواك پيش آمده است لازم مىنمايد كه علاوه بر استفاده از اسناد گزارش شده در كتاب فوق، به معرفى و چگونگى انتشار و توزيع مجله بعثت در نخستين سالهاى پس از قيام 15 خرداد 1342 بپردازيم. در اين معرفى صرفا به اسناد مزبور تكيه و از مراجعه به منابع ديگر ـ به جز در مواردى انگشتشمار و ناگزير ـ پرهيز شده است.
در 27 رجب 1383 /23 آذر 1342 نشريهاى در قم توزيع گرديد كه به مناسبت تقارن انتشار نخستين شماره آن، با يكهزار و سيصد و نود و ششمين سال بعثت حضرت محمد(ص)، مؤسسان آن عنوان نشريه را بعثت برگزيدند. بعثت در واقع نشريه داخلى حوزه علميه قم بود كه انگيزه تأسيس و چاپ آن در رمضان 1383 در آبادان مطرح شد. در اين زمان تعدادى از روحانيان، مانند «علىاكبر هاشمى رفسنجانى»، «على حجتى كرمانى» و «ناصر مكارم شيرازى» براى تبليغ در آبادان به سر مىبردند. آنان به هنگام فراغت، در مدرسه علميه آبادان، كه با پيشگامى «شيخ عبدالرسول قائمى» در آبادان بنا شده بود، به بحث و گفت و گو مىپرداختند و از جمله تصميم گرفتند پس از بازگشت به حوزه علميه قم، «در مسير مبارزه نظام يافتهاى با رژيم شاه و نيز بالا بردن سطح آگاهى سياسى و اجتماعى طلاب و فضلا و حتى بسيارى از اساتيد حوزه علميه قم كه هنوز به جز تعداد انگشتشمارى، غالبا در فضاى درس و بحث، مطالعه و مباحثه فقه و اصول و فلسفه تنفس مىكردند و انديشه و مسئوليتى نسبت به اوضاع و احوال روز و مسائل اجتماعى و مقولههاى سياسى نداشتند و همچنين برداشتن نخستين گام در راستاى تجربه ورود به فعاليتهاى تشكيلاتى و مخفى در قبال ترفندهاى مزورانه و برنامهريزى شده دشمن، طرح يك نشريه مخفى و زيرزمينى را» بريزند.(1)
آنان از يارى «فتحاللّه محمدى كازرونى» هم بهره جسته، لوازم و ماشينآلات تحرير و تكثير را تهيه كردند. هاشمى رفسنجانى، «سيدهادى خسروشاهى»، «سيد محمود دعايى» ـ كه تازه از كرمان آمده و معمم نشده بود ـ و على حجتى كرمانى در قالب هيئتى مخفيانه، اما منسجم، گرد هم آمدند و درباره
مطالب و مقالات اولين شماره نشريه و ترتيب انتشار آنها به گفت و گو نشستند. آنان در قم، هستهاى را
تشكيل داده به سازماندهى و انتخاب افراد پرداختند؛ در تهران، منزل «محمدجواد باهنر» و در قم، خانه هاشمى رفسنجانى؛ ليكن كارهاى فنى در قم انجام مىيافت. «رضا شريف گرگانى» هم اتاقى را در خانه خود به امور چاپ و بستهبندى نشريه اختصاص داد كه گاهى تا نيمههاى شب كارشان ادامه مىيافت.
به رغم آنكه مقالات چاپ شده در بعثت امضاى مشخصى نداشت و نويسندگان آنها به روشنى دانسته نيست، اما هر كدام از اعضاى هيئت تحريريه آن، در تهيه و تدارك و تنظيم مطالب آن سهمى را پذيرفته بودند. سيدمحمود دعايى تهيه مركب و كاغذ و تايپ را به عهده داشت. اخبار و گزارشهاى تحليلى را سيدهادى خسروشاهى تدارك مىديد. حجتى كرمانى درباره سازماندهى مىنوشت. اندك زمانى بعد هيئت تحريريه همكاران جديدى گردآورد كه مىتوان افراد زير را از ميان آنان نام برد. «شيخ مهدى طارمى» كه خوشنويس بود و كليشه بعثت را مىنوشت و كليشهها و سرتيترها با او بود. «محمدتقى مصباح يزدى» مبحث اعتقادى و كلامى را آماده مىكرد و نوشتههايش در ادامه حيات انديشمندانه نشريه مؤثر بود. محمدجواد باهنر علاوه بر در اختيار گذاشتن منزل خود در تهران، سرمقاله نخستين شماره را با عنوان «بعثت همگانى» نوشت و با پيش كشيدن بعثت پيامبر اكرم و اينكه «اين بعثت همه قرن و همه سال بلكه همه روزه و همه ساعت وجود دارد» به انگيزه و اهداف انتشار چنين نشريهاى پرداخت: «اين نشريه هدفى جز احياى بعثت و رسالت تاريخى پيامبر اسلام(ص) ندارد و با توفيق پروردگار مىخواهد تا حدود امكانات محدودى كه در اختيار دارد به بهتر معرفى كردن روح بعثت و تحرك و حيات اسلامى قدمى بردارد و فعلاً هر چند گاه يك مرتبه منتشر مىشود و به مناسبت روز انتشار اولين شماره آن و هم هدفى را كه تعقيب مىكند به عنوان بعثت ناميده مىشود.»(2) محمدجواد حجتى كرمانى نيز تا پيش از آنكه دستگير و زندانى شود كم و بيش مطالبى مىنوشت و براى چاپ به بعثت مىسپرد. از جمله سرمقاله شماره دوم نشريه (12 دى 1342 /28 شعبان 1384) كه با عنوان «جنبش رمضان» به چاپ رسيد. شريف گرگانى، اتاقى را در منزل خود (واقع در يخچال قاضى، نزديك منزل امام خمينى در قم) در اختيار دست اندركاران بعثت گذارده بود، با همسرش در امور چاپ و بستهبندى به آنان يارى مىرساند. هيئت تحريريه «شبانه، بيشتر اوقات بعد از نصف شب» به آنجا مىرفتند و به كارهاى بعثت مىپرداختند.(3) از ديگر كسانى كه در راه انتشار بعثت مىكوشيد، آيتاللّه «ربانى شيرازى» بود كه علاوه بر تأمين بخشى از هزينهها، با مطالعه مطالب نشريه، درباره محتواى آن نظر مىداد. با اين وجود در تمام مدت حدود هجده ماهى كه بعثت منتشر گرديد، تمامى مراحل توليد و انتشار آن مخفى بود؛ اعضاى هيئت تحريريه آن ناشناخته بودند و كسى از نام شخصيت و هويت آنها آگاهى نداشت؛ در زمان انتشار، شيوه جمعآورى مطالب و تحرير مقالات بر كسى آشكار نبود. در هيچ كدام از شمارههاى نشريه هم اشارهاى به نام و نشان نويسندگان و فعالان آن نمىشد. توزيع شمارهها هم پنهانى صورت مىگرفت. گاهى توزيعكنندگان هم، دريافت كنندگان مجله را نمىشناختند: ... يكى از مسئولين پخش نشريه در سطح حوزه علميه قم آقاى شيخ عليرضا برزگر بجنوردى بود كه به هيچوجه از جريان و جزئيات ماجرا اطلاعى نداشت. ايشان، آقاى دعايى و من (حجتى كرمانى) در مدرسه خان در سه حجره مختلف سكنا داشتيم. من و آقاى دعايى در دو حجره واقع در طبقه دوم زندگى مىكرديم و حجره آقاى برزگر در طبقه سوم ساختمان قرار داشت. در زاويهاى كنار و به دور از انظار.
پس از آنكه بعثت آماده نشر مىشد، تعدادى را كه براى نشر در ميان طلاب و اساتيد حوزه در نظر گرفته بوديم، بستهبندى كرده و جلوى حجره ايشان مىگذاشتيم و روى آن نامهاى خطاب به برادر برزگر با اين مضمون جلبنظر مىكرد: برادر با تشكر و سپاس از كوششها و مبارزات صميمانه شما مستدعى است محتواى بسته را با شيوهاى صحيح و مراعات جوانب امر در ميان طلاب و فضلاى حوزه توزيع فرماييد. ايشان هم كه گمان مىكرد اين نشريات از تهران و توسط برخى از گروههاى سياسى مذهبى دانشگاهى ارسال مىگردد، با وجد و سرور زايدالوصفى ما را از وصول آنها آگاه مىساخت و يك شماره هم به من و آقاى دعايى مىداد و براى آقايان هاشمى و خسروشاهى هم ارسال مىداشت و صميمانه در پخش آنها مىكوشيد. من براى اينكه وى بويى از ماجرا نبرد در فاصله زمانى انتشار دو شماره، بويژه اگر اين فاصله به درازا مىانجاميد، مرتب و گاه هر روز از ايشان پرس و جو كرده و با نگرانى علت تأخير را جويا مىشدم.
شايان توجه اينكه آقاى برزگر تا آخر هم متوجه نشد كه ماجرا از چه قرار بوده است.(4) دستاندركاران اصلى نشريه بعثت براى دور ماندن از پيگردها و دستگيريهاى احتمالى توسط سازمان اطلاعات و امنيت كشور (ساواك) اسامى مستعارى انتخاب كرده نام «على» را به عنوان اسم كوچك و نام يكى از شهرهاى ايران را به عنوان وجه اشتهار خود برگزيده بودند. مانند «على اراكى»، «على ايرانى»، «على اصفهانى»، «على كاشانى»؛ كه على اراكى نام مستعار سيدمحمود دعايى و نام على ايرانى نام مستعار هاشمى رفسنجانى بود.(5) بىترديد پى بردن به فعالان چنين نشريهاى و دستيابى به هويت اعضا و گردانندگان اصلى آن كار آسانى نبود. به طورى كه در طول انتشار چهارده شماره از مجله، ساواك كه در بسيارى از عرصهها به سرعت توانسته بود عوامل مخالف و مبارز عليه رژيم را شناسايى و از صحنه خارج سازد، در امر شناسايى عوامل فعال نشريه بعثت شكست خورده بود و گروه ناشران مجله، توانسته بودند از ديد تجسسى مأموران ساواك پنهان بمانند و همچنان آنها را از رسيدن به پاسخ اين پرسش كه «چنين نشريهاى منسجم كه در عرصه سياسى پرخاشگرانه و افشاگريهاى آن بر ضد حكومت پهلوى عميق و اصولى است، در كجا، چگونه و با چه امكانات و ابزارى تهيه و تدارك شده، عوامل مختلف چاپ، نشر و توزيع آن چه كسانىاند» مأيوس گذارده بودند.
ساواك از نخستين روزهاى انتشار مجله بعثت، هر جا كه نشانى يا شمارهاى از مجله را مىيافت، به
شدت مورد بررسى و پىگيرى قرار مىداد تا بلكه به هسته مركزى نشريه دست يافته جلو انتشار آن را بگيرد. در ميان گزارشهاى ساواك، نخستين گزارشى كه سخن از نشريه بعثت به ميان آمده، نامهاى است كه چند روز پس از انتشار پنجمين شماره بعثت در 19 فروردين 1343 «رضا شيخالاسلامى» رئيس
ساواك استان يكم (گيلان) به اداره كل سوم ساواك در تهران فرستاده است. شيخالاسلامى در نامه خود
با اشاره به رفت و آمد فردى به نام «محمدتقى كامياب كفاش» از رشت به تهران، تصوير شمارههاى سوم و چهارم نشريه بعثت را همراه نامه به تهران ارسال كرده است كه نشان مىدهد فرد مزبور آن دو شماره را از تهران به رشت برده. قصد تكثير و توزيع در شهر داشته است. اين امر مىتواند نشان دهد كه روز به روز بر نفوذ مجله بعثت در شهرهاى متعدد كشور افزوده مىشد و از جمع طلاب و دانشجويان و استادان حوزوى و دانشگاهى به ساير قشرهاى جامعه نيز راه مىيافت.
تيمسار رياست سازمان اطلاعات و امنيت كشور
محرمانه
گيرنده: (اداره كل سوم)
تاريخ: 19 /1 /1343
شماره: 250 ـ 1 /5
شماره پيرو: 8036 ـ 1 /5
موضوع: ارائه اعلاميه روحانيون وسيله محمدتقى كامياب كفاش
نامبرده بالا كه در تاريخ 15 /1 /43 به تهران رفته بود، در مراجعت به رشت هنگام ملاقات با مأمور، نشريه بعثت شماره سوم و چهارم مورخه 20 /12 /42 (نشريه داخلى دانشجويان حوزه علميه قم) و يك برگ متن تلگراف آيتاللّه ابوالقاسم موسوى خوئى به عنوان جناب آقاى نخستوزير (درباره آزادى خمينى ـ قمى)(6) را كه فتوكپى هر دو نشريه به پيوست تقديم مىگردد به مأمور ارائه مىنمايد كه مراتب استحضارا گزارش [مىگردد] و تعداد آن كم [بوده] و در حال حاضر در نقاط مختلف پخش نگرديده، منحصرا چند نسخه بوده كه به طور پنهانى دست به دست رسيده است./.امضا رئيس سازمان اطلاعات و امنيت استان يكم. شيخالاسلامى
در اين گزارش اشارهاى به شماره آغازين بعثت نشده است و گويا در بايگانى ساواك هم سابقهاى از آن موجود نبوده است، چرا كه سندى مربوط به تاريخى پيش از اين به دست نيامده تا در آن از شمارههاى اول و دوم بعثت سخن رفته باشد. بنابراين مىتوان گفت دستاندركاران بعثت در فعاليتهاى مخفى و به دور از چشمان مأموران ساواك، موفق بودهاند. ساواك در چند ماه اول انتشار مجله بعثت از چند و چون كار آن بىخبر مانده بود. به عبارت ديگر مأموران ساواك نه از چگونگى انتشار شمارههاى اول و دوم نشريه آگاهى داشتند و نه عوامل تهيه و تدارك آن را مىشناختند؛ چه بسا، حتى شمارههاى نخستين آن را هم در اختيار نداشتند. از اين رو پس از آنكه شماره سوم و چهارم بعثت را به دست آوردند
بلافاصله آن را براى بررسى به ساواك مركزى فرستادند تا با پىگيريها و پىگردهاى امنيتى و اطلاعاتى نشريه را تحت نظارت و كنترل درآورند.
بندر پهلوى (بندر انزلى كنونى) هم از شهرهاى ديگر استان گيلان است كه مأموران ساواك درباره توزيع شمارههاى بعثت در ميان مردم آن شهر گزارشى به تهران ارسال كرده بودند. اين گزارش از ده برگ شماره نهم نشريه حاضر خبر مىدهد كه در 30 شهريور 1343 چاپ شده، به صورت اتفاقى به دست يكى از مأموران ساواك بندر پهلوى رسيده بود. براساس اين گزارش كه توسط شيخالاسلامى رئيس ساواك استان يكم (گيلان) به ساواك تهران فرستاده شده، آورنده يا توزيع كننده بعثت مشخص نيست، اطلاعات تازه ارسال خواهد شد:
تيمسار رياست سازمان اطلاعات و امنيت كشور
گيرنده: مديريت كل اداره سوم (321)
فرستنده: ساواك گيلان
موضوع: نشريه بعثت
بدين وسيله ده برگ فتوكپى نشريه داخلى دانشجويان حوزه علميه قم به نام بعثت شماره نهم 31
شهريور ماه43 در شهرستان بندر پهلوى آورده شده بود كه يك نسخه آن بدست يكى از مأموران رسيده بود بپيوست تقديم ميگردد. ضمنا آورنده و تعداد نشريهها هنوز معلوم نگرديده، پس از اطلاع مراتب متعاقبا بعرض خواهد رسيد. ت
امضا رئيس سازمان اطلاعات و امنيت استان يكم. شيخالاسلامى
در گزارش ديگرى كه «نوايى»، رئيس ساواك استان هشتم (كرمان)، به اداره كل سوم ساواك تهران فرستاده است به يك نسخه از شماره پنجم نشريه بعثت اشاره كرده كه در حين كشف نوارى از كتابخانه
«مدرسه معصوميه» كرمان به دست آمده بود.
گيرنده: مديريت كل اداره سوم
تاريخ: 14 /2 /43
فرستنده: ساواك استان كرمان
شماره: 763 /8 الف
شماره: پيرو رمز 479 ـ 2 /2 /43
موضوع: انتشار نشريه شماره پنج بعثت
بدين وسيله يك نسخه از نشريه مزبور كه روز 12 جارى ضمن كشف نوار از كتابخانه مدرسه
معصوميه كرمان به دست آمده به پيوست ايفاد مىگردد و نسخه قبلى براى بهرهبردارى خود ساواك
به منظور پيدايش رابط توزيع باقى ماند.
امضا رئيس سازمان اطلاعات و امنيت استان /8 كرمان. نوايى
نكته حائز اهميت و مورد توجه در اين گزارش، سرعت و رعايت جوانب احتياط در حمل و انتقال و توزيع نشريه بعثت در شهر كرمان است كه با توجه به مركزيت انتشار آن در شهر قم و سابقه آگاهى ساواك از انتشار و توزيع نشريه مخفى كه به شمارههاى سوم و چهارم آن در 19 فروردين 1343 (حدود پانزده روز پيش از ارسال گزارش اخير) دست يافته بود، اقدامى كاملاً حساب شده و مطابق موازين امنيتى بوده است.
در گزارش فوق اشارهاى به عامل يا رابط توزيع نشريه بعثت نشده است و رياست ساواك استان هم با اشاره به حفظ شماره به دست آمده از آن، به دنبال يافتن پاسخى به پرسش اصلى است و در نظر دارد. رابطين توزيع را شناسايى، عمليات بازدارنده انجام دهد. اما چه بسا يك يا هر دو برادر روحانى كرمانى به نامهاى على حجتى كرمانى، عضو هيئت تحريريه و محمدجواد حجتى كرمانى نويسنده برخى مقالات، از عوامل انتقال و توزيع مجله بعثت در كرمان بودهاند.
از ديگر شهرهايى كه بر اساس گزارشهاى ساواك، پاى نشريه بعثت به آنجا رسيده بود، شهر اصفهان
است كه شماره هفتم نشريه در سه برگ به صندوقهاى پست انداخته شده بود:
گيرنده: مديريت كل اداره سوم (321)
تاريخ: 20 /4 /43
فرستنده: ساواك اصفهان
شماره: 43ـ 1759 /10 /5
روز جارى نشريهاى تحت عنوان بعثت شماره هفتم مورخه 16 خرداد 43 در 3 برگ در يكى از صندوقهاى پست اصفهان انداخته شده بود كه عين آن جهت استحضار به پيوست ايفاد مىگردد.
امضا رئيس سازمان اطلاعات و امنيت استان دهم. محمود صادقى
بنابر اين گزارش، علاوه بر توزيع بعثت در شهرى چون اصفهان، گردانندگانش از شيوه تازهاى براى توزيع آن بهره مىبردند. همچنين در گزارش ديگرى كه ساواك قم در 13 دى 1344، خطاب به رياست ساواك استان مركزى فرستاده است، با اشاره به فعاليت و تلاشهاى سيدهادى خسروشاهى بر ضد
حكومت محمدرضا پهلوى و نقش او در انتشار دو مجله بعثت و انتقام(7)، چگونگى توزيع نشريه بعثت را نيز بيان مىكند. در بند 2 اين گزارش آمده است: «2ـ به قرارى كه گفته مىشود چند نفرى كه گرداننده نشريات بعثت و انتقام هستند قسم خوردهاند كه حافظ اسرار نشريات مزبور باشند و پخش آنها هم با وسيله پست است كه جمعآورى مىشود يا اينكه شبانه و ديروقت هنگامى كه طلاب در خواب هستند به حجره آنها انداخته مىشود.»(8)
علاوه بر شهرهاى يادشده گزارشهاى ساواك حاكى است كه در شهرهاى مختلف نيز اين نشريه
توزيع مىشده است. از جمله شهرهاى مهم و معروفى كه در آن «گروهى از طلاب جوان و مبارز، بعثت را در سطح كيفيتى به مراتب بهتر از اصل از نظر چاپ و كاغذ و قطع در تيراژ وسيعى چاپ و منتشر» مىساختند شهر مشهد، مركز استان خراسان (استان نهم)، بود كه ظاهرا آيتاللّه سيدعلى خامنهاى هدايت آنان را به عهده داشت.(9) افرادى نظير شيخ محمدرضا فاكر هم در تكثير و توزيع آن مجله نقش داشت.(10)
عنوان بعثت با حروف توخالى بر پيشانى مجله مىنشست و عبارت زير در داخل پرانتز نه زير لوگو
قرار مىگرفت: «(نشريه داخلى دانشجويان حوزه علميه قم)». در برخى از شمارهها هم عبارت مزبور به
صورت (نشريه داخلى حوزه علميه قم) قيد مىشد كه هر دو عبارت نشانه آن بود كه اين نشريه ارگان حوزه
علميه قم بوده، دانشجويان و طلاب، اين نشريه را وسيلهاى براى اظهار عقايد و نظريات خود نسبت به اوضاع سياسى، فرهنگى، علمى و مذهبى جامعه ايران قرار دادهاند. انتشار نشريه بعثت در سطوح گوناگون جامعه توانسته بود به كار بنيادين و روشنگرانهاى تبديل شود(11) كه اين امر بيشتر ناشى از حس وظيفهشناسى عوامل توليد و توزيع آن بود. به طورى كه شمارههاى متعدد نشريه در بيشتر شهرها به درستى توزيع شده به دست خوانندگان و خواهندگان خود مىرسيد. «در تهران تشكلهاى دانشجويى، انجمنهاى اسلامى دانشجويان و در بازار كسانى بودند كه آن را خوب توزيع مىكردند. در قم هم خوب توزيع مىشد.»(12) بعثت با جلب توجه بسيارى از افراد مذهبى جامعه، در ميان اقشار و گروههاى انقلابى نيز خواهان بسيارى يافته بود. مهندس مهدى بازرگان در يادداشتهاى روزانهاش در دوران زندان با اشاره به انتشار بعثت مىنويسد: در قم يك نشريه پلىكپى شده به ضميمهاى به نام بعثت ـ نشريه داخلى حوزه علميه قم به تاريخ23 /9 /42 درآمده است كه خيلى آزاديخواهانه و مبارزانه است. بازرگان سپس با اشاره به موضوعات مندرج در شماره مزبور نوشته است: «مندرجات آن: بعثت همگانى (سرمقاله) ـ نهضت حوزه(تاريخچه تحول و جنبش اخير روحانيت كه در نتيجه فشار و فساد دستگاه پديدار شده است) ـ بررسى امكان سازش (رد كردن هرگونه سازش با خفقان جامد و يا وجود اينهمه زندانى) ـ علم گفت (اميدوارى خاموش شدن مسئله مذهب در آينده نزديك) ـ نكتهها ـ ماهيت حاكمه را استيضاح مىكنم ـ سياست از دين جدا نيست ـ يك روايت ـ اخبار.»(13)
افزون بر اين وى از چند شماره ديگر بعثت نيز در يادداشتهاى خود ياد كرده است. از جمله آنها مىتوان شماره دهم (شماره اول، سال دوم) به تاريخ 27 رجبالمرجب 1384 /11 آذر 1343 و شماره دوازدهم (شماره سوم، سال دوم) به تاريخ 30 شوال 1384 /23 اسفند 1343(14) را نام برد. وى در هر كدام از آنها به موضوع مقالات منتشر شده در مجله پرداخته در چند جمله خلاصهاى از مقالات را آورده است.(15)
رهبران نهضت آزادى ايران كه در اين زمان در زندان به سر مىبردند گهگاهى از سوى دستاندركاران نشريه بعثت در دادگاه ملاقات شده در طول ديدارشان اخبار و جريانهاى مذهبى و علمى و سياسى و اجتماعى ميان آنان مورد بحث قرار مىگرفت: «ما هر چندى يكبار، براى شركت در دادگاه نظامى آيتاللّه طالقانى، مهندس بازرگان و دوستانشان، به تهران مىآمديم و چون تفتيش بدنى جدى در كار نبود، گاهى اعلاميهها و نشريات جديد را در موقع تنفس به آقايان تحويل مىداديم كه نوعى اطلاعرسانى بود... در يكى از اين ديدارها نخستين شماره بعثت را به مرحوم آيتاللّه طالقانى دادم كه مرحوم بازرگان شرح آن را در يادداشتهاى روزانه زندان آورده است.»(16)
از ديگر گروههاى مرتبط و همكار با دست اندركاران مجله بعثت «هيئتهاى مؤتلفه اسلامى» است. علاوه بر هاشمى رفسنجانى كه با اعضاى مؤتلفه روابط تنگاتنگى داشت و در پيشبرد اهداف انقلابى با آنها همكارى مىكرد، سيدهادى خسروشاهى نيز با اعضاى هيئتهاى مؤتلفه همكارى مىنمود و در برخى مواقع، مانند اوايل فروردين 1340 كه مأموران گارد جاويدان، در قم مردم و طلاب را به زور چماق وادار به گفتن «جاويد شاه» مىنمودند، خانه خود را به روحانيان و اعضاى هيئتهاى مؤتلفه اسلامى سپرد تا در آنجا از ستمهاى شاهنشاهى در امان باشند.(17)
با چنين ارتباطى شمارههاى متعدد بعثت در بازار تهران توسط اعضاى هيئتهاى مؤتلفه اسلامى توزيع مىشد. اعضاى نهضت آزادى ايران هم اين نشريه را در مجامع دانشگاهى توزيع مىكردند. اما نكته مهم و درخور توجه، گفته اسداللّه بادامچيان، از اعضاى هيئتهاى مؤتلفه اسلامى است كه انتشار مجله بعثت را به جمعيت خود نسبت داده، آن را از جمله نشريات برونگروهى مؤتلفه اسلامى مىداند كه از سوى عدهاى از روحانيان عضو يا وابسته به هيئتهاى مؤتلفه در قم تهيه و توسط افراد آن چاپ و توزيع مىگرديد:
نشريه برون گروهى ديگر مؤتلفه، نشريه بعثت بود كه توسط عدهاى از روحانيون عضو و يا وابسته به مؤتلفه، در قم تهيه و توسط افراد مؤتلفه چاپ و توزيع مىگرديد و در روشن كردن اذهان مردم بسيار مؤثر بود. اولين شماره بعثت در ماه رجب 1384 برابر [با آذر 1342] انتشار يافت. ساواك بلافاصله حساسيت شديد نشان داد و عوامل خود را جهت دستگيرى نويسندگان و توزيعكنندگان تجهيز كرد، اما نتوانست ردپايى به دست آورد. گزارش ساواك در تاريخ 10 /1 /44 يعنى حدود نزديك به دو سال پس از انتشار بعثت، نهايت عجز و زبونى ساواك را با همه ادعايش مىرساند:
موضوع: درباره نشريه بعثت
شماره: 14 /20 الف
محل: تهران
تاريخ حادثه
عطف به شماره:
تاريخ وصول خبر: 10 /1 /44
منبع خبر: ت 517
تاريخ گزارش: 10 /1 /44
ـ تقويم ب ـ 3
برابر اطلاع، نشريه مذكور در مدرسه خان تحتنظر على حجتى كرمانى و... سيدهادى ـ برادر واحدى معدوم ـ چاپ و پخش شده است. هنگامى كه مأموران انتظامى جهت دستگيرى حجتى كرمانى به مدرسه [خان] رفتهاند نامبرده و همدستانش پى بردند كه شايد پلىكپى آنها كشف شود، شبانه بلافاصله ماشين پلىكپى را به منزل واحدى واقع در كوچه بيگدلىها بردهاند و پس از دو روز به جاى ديگر كه معلوم نگرديده انتقال دادهاند.
نظريه رهبر عمليات: به مأمورين آموزش داده شد تا به تحقيق خود ادامه دهند و محل ماشين پلىكپى را تعيين نمايند...(18)
شايان ذكر است كه گزارش مأموران ساواك (گزارش بالا) در اوايل سال 1344ش ـ حدود دو سال پس از انتشار نخستين شماره مجله بعثت ـ تهيه شده است و تا اين تاريخ ساواك كم كم به عوامل نشر و توزيع آن پى يا حداقل گمان برده بود، چه بسا امكان داشت در آينده نزديك دست اندركاران نشريه را دستگير مىكرد. به طورى كه حدود دو ماه بعد از ارسال گزارش اخير، انتشار مجله متوقف و كار آن تعطيل گرديد. اما حادثه مدرسه خان قم چه بود؟ سيدهادى خسروشاهى در اوايل 1344ش پس از آزادى از زندان باخبر شد كه على حجتى كرمانى، همكار نشريه بعثت، بار ديگر بازداشت شده است. افزون بر آن چند روز بعد، به واسطه همسر وى دريافت كه سيدمحمود دعايى هم ـ كه در انتشار بعثت نقش فعالى را به عهده داشت ـ از سوى ساواك شناسايى شده احتمال دارد دستگير شود. براى آگاه ساختن او به مدرسه خان، كه محل سكونت دعايى بود، مىرود. «... من در قم بلافاصله به مدرسه خان، محل سكونت آقاى سيدمحمود دعايى رفتم. ... وى آنجا نبود. ... دوستان گفتند كه در مؤسسه برقعى براى آموختن زبان انگليسى رفته است... فورى به مؤسسه برقعى ـ خيابان ارم ـ رفتم و دم درب مؤسسه، آقاى دعايى را ديدم كه داشت بيرون مىآمد. اخطار را ابلاغ كردم و ايشان گفت مهم نيست و به مدرسه رفت؟... وقتى به مدرسه خان رسيد متوجه شد كه مأموران منتظر وى هستند، بلافاصله به پشت بام مدرسه رفته و از آنجا به پشت بام گذر خان و سپس يك راست به سوى نجف اشرف رهسپار گرديد.»(19)
بدين ترتيب مىتوان دريافت كه مأموران ساواك در پى كسب اطلاعات و پىگيرى انتشار مجله بعثت دچار اشتباه گشته به غلط محل امن دستگاه پلىكپى آن را مدرسه خان يا منزل واحدى دانستهاند. به عبارت ديگر ادارهكنندگان نشريه بعثت در مسئوليت و هدف خود موفق شده بودند تا مأموران ساواك را با كشيدن به نشانيهاى غلط، گمراه سازند. از سوى ديگر، ادعاى برخى از اعضاى هيئتهاى مؤتلفه اسلامى به دور از صحت و تنها از آن روى بوده است كه در جريان شناسايى سيدمحمود دعايى در مدرسه خان به انتظار بازداشت وى نشسته بودند.
نسبت دادن انتشار، چاپ، توزيع يا هر اقدام ديگرى درباره بعثت به هيئتهاى مؤتلفه اسلامى از سوى
برخى از اعضاى آن، نشان از وسعت و عمق تأثيرات مجله بعثت در سطوح متعدد جامعه ايرانى طى سالهاى انتشار دارد؛ به گونهاى كه بعثت در مدت چهارده شماره انتشار توانست اثرات چشمگيرى در ميان اقشار مختلف مردم به جا گذارده در جهت آگاهى بخشى به تودههاى جامعه ـ كه هنوز براى دستيابى به انقلاب و پيروزى راه دشوار و درازى را پيش رو داشتند ـ نقش غيرقابل انكارى را از خود نشان دهد. بنابراين افرادى مىكوشيدند نقش و فعاليت خود را در روند كار بعثت پررنگتر جلوه دهند، وگرنه به ادعاى سيدهادى خسروشاهى، هيچ يك از ادارهكنندگان و اعضاى هيئت تحريريه آن نشريه وابستگى يا عضويتى در هيئتهاى مؤتلفه اسلامى نداشته، همكارى آنان همانند ديگر گروهها و جمعيتها از قبيل نهضت آزادى ايران، جنبه سازمانى و پيوند تشكيلاتى به خود نگرفته بود.(20) به علاوه در هر شماره از مجله بعثت، با حروف درشت اعلام مىگرديد كه بعثت، نشريه داخلى حوزه علميه قم بوده، در چاپ و انتشار آن به غير از طلاب و دانشجويان حوزه، هيچ گروه و فردى نقش تعيينكنندهاى ندارد. به هر حال با دريافت گزارشهايى درباره انتشار بعثت، اداره كل سوم ساواك، كه مهمترين اداره آن و مسئول امنيت داخلى رژيم بود، به تكاپو افتاد و از رياست ساواك خواست تا مأمورانش را وادار به تحقيقات درباره نحوه، تهيه چاپ، انتشار و توزيع نشريه كنند. اين اقدام حاكى از آن است كه با تسريع و تسرى روزافزون شمارههاى متعدد بعثت در قم، تهران و شهرهاى ديگر، سازمان اطلاعات و امنيت، بويژه دفتر ويژه اطلاعات آن، نسبت به آينده و تأثير مجله در ميان مردم، حساس و نگران بود. ساواك با پيشرفت زمان مىكوشيد تا با انجام عمليات شناسايى جلو گستره توزيع آن را سد كند. اين تكاپو چندى پس از انتشار شماره هفتم نشريه بعثت در 26 خرداد 1343 انجام گرفت:
گيرنده: رياست ساواك تهران
فرستنده: اداره كل سوم
موضوع: نشريه بعثت
خواهشمند است دستور فرماييد تحقيقات كاملى پيرامون وضع نشريه بعثت و عاملين تهيه و چاپ آن كه شماره هفتم آن اخيرا توزيع گرديده است معمول و نتيجه را به اين اداره كل اعلام فرماييد. ضمنا در گذشته چند شماره از نشريه مورد بحث به طور نامرتب از طريق آن ساواك واصل گرديده است. نظر به اينكه اين موضوع مورد توجه دفتر ويژه اطلاعات است چگونگى را سريعا اعلام فرمايند. شامضا از طرف مديركل اداره سوم. مقدم
10949 /321 ـ 27 /3 /43
سرلشكر «ناصر علوى مقدم»، رئيس اداره كل سوم ساواك، در نامه ديگرى كه در اوايل مهر 1343 خطاب به رياست ساواك استان مركز نوشته، خواسته است درباره بعثت اطلاعات بيشترى را جمعآورى كرده در اختيار آن اداره كل قرار دهد. او در نامه خود، به مكاتباتى اشاره نموده كه در موضوع نشريه بعثت از 27 خرداد 1343 تا زمان ارسال نامه اخير با آن ساواك انجام داده، از جريان نشر و توزيع آن نشريه گزارشهايى جمع يا ارسال شده است. اين مكاتبات در ميان اسناد حاضر موجود نيست، اما مىتوان براساس تعداد آنها بر اهميت و عمق تأثيرات مجله بعثت در ميان مردم پى برد و از سوى ديگر دريافت كه ساواك با توجه بر همين اهميت به شدت براى كشف و جلوگيرى از ادامه كار نشريه مىكوشيد. در اين نامه اداره كل سوم ضمن آنكه از مولوى، رئيس ساواك استان مركز، مىخواهد اطلاعات جامعى درباره نشريه بدهد، خواهان به دست آوردن ميزان تأثير نشريه در ميان مردم است. گنجانيدن چنين پرسشى و ارائه تحقيق و تحليلى از سوى اداره كل سوم ساواك، به همراه چند سؤال ديگر، كه بيشتر جنبه كَميّتى دارد، نشان دهنده آن است كه ساواك ضمن دريافت اثرات روزافزون بعثت در ميان مردم خواستار شناسايى عوامل انتشار آن شده است.
گيرنده: رياست ساواك استان مركز
فرستنده: اداره كل سوم
شماره: عطف 14490 /20 الف ـ 8 /7 /43
موضوع: نشريه بعثت
پيرو نامههاى 10949 /321 ـ 27 /3 /43 و 15196 /321 ـ 20 /4 /43 و 19663 /321 ـ 24 /5 /43 و 19865 /321 ـ 8 /6 /43 و 24210 /321 مورخ 30 /6 /43 خواهشمند است دستور فرمائيد ضمن ارسال پاسخ، تحقيق و اعلام نمايند:
1ـ فروشندگان و خريداران نشريه مزبور چه كسانى هستند.
2ـ چه تعداد به فروش رسانيدهاند.
3ـ اين نشريه توسط چه اشخاصى تهيه مىشود.
4ـ چاپخانه آن كجاست.
5ـ چه اثراتى اين نشريه در مردم مىگذارد.
6ـ تاكنون چه اقداماتى نسبت به تهيه و پخشكنندگان آن شده است.
7ـ كدام طبقه از اصناف بازار به اين نشريه علاقهمند هستند.
8ـ در كدام قسمت بازار به فروش رسانيدهاند. ش
24384 /321 ـ 13 /7 /43
تهيه كننده ـ صابرى. امضا
متصدى بررسى ـ تهامى. امضا
رئيس بخش 321 ـ امينى. امضا
امضا از طرف مديركل اداره سوم 12 /7/[43]
نامه فوق علاوه بر آنكه اهميت و چگونگى روشهاى جمعآورى اطلاعات درباره انتشار و توزيع بعثت را بيان مىكند، از منطقه بازار نيز نام مىبرد كه بر پايه آن مىتوان دريافت؛ تعداد بسيارى از شمارههاى بعثت در آن ناحيه از تهران توزيع شده بخش زيادى از علاقهمندان و خوانندگان آن را اصناف مختلف بازار تشكيل مىدادند. اگرچه در اين نامه به صنف ويژهاى اشاره نشده است و چندان دانسته نيست كه در ميان اصناف بازار چه ناحيهاى بيشتر از ديگر نواحى خواهان نشريه بعثت بودهاند، كدام صنف از مقالات و اخبار آن استفاده و استقبال مىكردند. با آنكه گزارشى در اين زمينه در ميان اسناد وجود ندارد، ولى يكى از مأموران ساواك در منطقه بازار تهران گزارشى در اواسط مهر 1343 تهيه نمود كه نشان مىدهد شماره نهم مجله بعثت در بازار توزيع گرديده است. اين مأمور در گزارش خود، دو موضوع مهم و مورد بحث نشريه شماره ياد شده را نيز پيش كشيده است:
نشريه بعثت
در تاريخ 13 /7 /43 شماره نهم نشريه بعثت (نشريه داخلى دانشجويان حوزه علميه قم) به تعداد معدودى به طور محرمانه در بازار تهران توزيع گرديده است. در نشريه مزبور به هيئت حاكمه حملات شديدى شده و اضافه گرديده دستگاه حكومت ضدملى ايران به عمال اسرائيل و بهائيت آزادى عمل داده و مردم مسلمان ايران با پيروى از روحانيت و مراجع عالىقدر با تمام قوا عليه اسرائيل و همپيمانان اسرائيل مبارزه خواهند كرد و همدوش برادران عرب خود عليه تجاوزكاران يهود و اشغالگران صهيونيست خواهند جنگيد و سرانجام فلسطين عزيز را نجات خواهند داد.
ارزيابى خبر: خبر فوق مورد تأييد است.
اقدامات معموله: در مورد شناسايى تهيه كنندگان، ناشرين و محل چاپ نشريه فوق اقداماتى در جريان است و نتيجه متعاقبا به استحضار خواهد رسيد.
در پرونده نشريه بعثت بايگانى شود.
امضا صابرى 18 /7/[43 ]در اخبار مورخه 16 /6/[43] درج گرديد.
دو موضوع اخير كه در شماره نهم بعثت (31 شهريور 1343) مقالاتى درباره آن به چاپ رسيده بود، در «كميته اكو» هم حدود يك ماه پس از انتشار مجله در 27 مهر همان سال، مورد توجه قرار گرفته نظر اعضاى آن را به خود جلب كرده است:
صورت جلسه كميته اكو مورخ 27 /7 /43
نشريه داخلى دانشجويان حوزه علميه قم
مورخه سى و يكم شهريور ماه 43 نهمين نشريه داخلى دانشجويان حوزه علميه قم انتشار يافت. در اين نشريه مردم براى مقابله عليه دولت دعوت شدهاند و به منظور تحريك احساسات، اشاره به وقايع 16 خرداد شده است. سپس روحانيون را به اتحاد دعوت نموده و گوشزد نموده است كه صفوف خود را وسيع نماييد و نبايستى هدف خود را فراموش كنيد و بدانيد كه لبه تيز تبليغات به كدام طرف بايد متوجه گردد. مبادا ندانسته از پشت خنجر به صفوف خود بزنيد و توان خود را بگيريد. بعدا به كشور اسرائيل تاخته است و اعلام نموده است كه كشور ما همكار اسرائيل است و غيره... پس از قرائت نشريه فوق و اثرات آن در جامعه و شايعاتى كه در نتيجه پخش اين نشريه به وجود آمده است براى كميته چنين نتيجه حاصل شد كه دستهاى خارجى مشغول ربودن كانونهاى ناراضى كشور است و آنان را به عناوين مختلف وادار به تحريك احساسات مردم سادهلوح نموده و به عصيان و اخلال وادار مىسازند. به نظر كميته نفوذ در حوزه علميه و دستگيرى مقصرين و تنبيه آنان طبق قوانين كشور ضرورى به نظر مىرسد...
4816 /20 ـ 30 /7 /43 اصل در بخش 321 موجود است. امضا رياست 321
در پرونده نشريه بعثت بايگانى شود. امضا صابرى 20 /8/[43] ن ـ 425
در مجله بعثت شماره 9 چه نوشته بود كه كميته اكو تا بدان پايه به آن توجه كرده بود؟ شماره نهم بعثت در سال اول، پانزدهم جمادىالاولى 1384 هجرى قمرى مطابق با 31 شهريور 1343 هجرى شمسى منتشر شد. «شرط پيروزى» عنوان نخستين مقالهاى است كه نويسنده آن با پرداختن به فلسفه مبارزه، آفات گوناگون آن را شمرده به تشريح هر كدام از آنها پرداخته است. در ادامه با اشاره به مبارزه اخير روحانيت مىنويسد؛ در اين مدت، نه تنها مبارزه آنان به دور از آفات بوده بلكه «تمايل و علاقه طبقات مختلف مردم به روحانيت زيادتر شده و گذشته از علايق عميق معنوى، عملاً هم متوجه و نزديك شدهاند و از هرگونه مساعدت و همكارى دريغ ندارند.» پايدارى ملت در تمام مراحل مبارزه و شايعهپردازى و سمپاشى دشمن از ديگر مطالب مهمى است كه در اين مقاله بدان پرداخته شده است. در مقاله ديگرى با عنوان «اسرائيل، اردوگاه امپرياليسم» چگونگى و چرايى غارت و غصب سرزمينهاى فلسطينى از سوى يهوديان اسرائيلى تشريح، سپس به همكارى حكومت پهلوى و دولت تركيه با اسرائيل اشاره شده است: «و از اينجاست كه برادران عرب و مسلمان ما، ايران و تركيه را دوستان اسرائيل و حتى اسرائيل دوم مىنامند. مسئول اين وضع نفرتانگيز، طبقه حاكمه ضد ملى ايران و تركيه است. ملت مسلمان ايران و تركيه به خاطر شرف، به خاطر اصول انسانى، به خاطر يك ميليون انسان آواره اين عمل ضداسلامى حكومت ايران و تركيه را به شدت تقبيح مىكند و خواستار قطع كامل روابط با اسرائيل و برچيدن پايگاه غارتگرى امپرياليسم هستند.»(21) «نقشههاى نو»، «بحث فكرى در راه تحول»، «ملاقات با آزادشدگان»، «ما بىطرفى مىخواهيم»، «اصلاحات در ارتش»، «امپراتور حبشه در ايران»، «سخنى با راديوهاى: صداى ملى و پيك ايران»، «رستاخيز كبير خلق»، «حكومت قدارهبند»، «درود بر علماى مبارز آذربايجان. ننگ بر ستمگران و زورگويان. جشن مشروطيت» و «علايم سازندگى»، عناوين مقالات ديگرى است كه در شماره نهم مجله بعثت چاپ شده است. در پايان هم خلاصه مهمترين «اخبار» كشور به آگاهى خوانندگان رسيده است.(22)
نهمين شماره نشريه بعثت در آخرين روز شهريور 1343 منتشر شد و حدود دو ماه بعد نسخهاى از آن به دست مأموران ساواك افتاد و بلافاصله در ميان ادارههاى مركزى آن سازمان رد و بدل شد تا مقالات و مطالب مندرج در آن به دقت بررسى شود. در 7 آبان 1343 اداره كل سوم به اداره هشتم ساواك مىنويسد:
گيرنده: مديريت كل اداره هشتم
فرستنده: اداره كل سوم
شماره: عطف 27172 /841 ـ 7 /8 /43
بدين وسيله يك نسخه نشريه شماره 9 مورخ 31 /6 /43 بعثت به پيوست ايفاد مىگردد.
امضا از طرف مديركل اداره سوم (دكتر فرزين)
حدود پانزده روز بعد ساواك استان مركز نسخهاى از نشريه را براى اداره كل سوم مىفرستد:
گيرنده: تيمسار رياست ساواك ـ اداره كل سوم
فرستنده: ساواك استان مركز
شماره: 20293/د
شماره: عطف [ناخوانا /325] ـ 27 /8 /43
موضوع: نشريه بعثت
يك نسخه از نشريه بعثت (شماره 9 مورخه 31 شهريورماه 1343) به پيوست ايفاد مىگردد.
امضا از طرف رئيس ساواك استان مركز. مولوى
ارسال دو نامه فوق به پيوست نسخهاى از شماره اخير بعثت مىتواند بدان معنا باشد كه ساواك نسبت به مقالات و مندرجات شماره 9 بعثت نگران شده آن را به ادارههاى تابعه مىفرستد تا با جمعآورى تحليلها، نظريات و پيشنهادهاى مديران بخشهاى خود، از رشد رو به تزايد و تأثيرات عميق آن در جامعه جلوگيرى به عمل آورد. چنان كه انتظار مىرفت براساس خواسته اداره كل سوم، مأموران ساواك با پىگيرى هر كدام از شمارههاى بعثت، سعى مىكردهاند با تهيه گزارشهايى، اداره متبوع خود را از چگونگى كار نشريه، اعم از محل نشر و چاپ، تهيهكنندگان و نويسندگان و توزيعكنندگان و ديگر عوامل آن آگاه سازند. هر چند در اين باره آنچنان كه بايد توفيقى به دست نياورده، شمار گزارشها با توجه به حجم و وسعت انتشار و توزيع بعثت بسيار اندك بوده، چه بسا نسبت به موضوعات مهم و درخور پردازش آن كه ساواك در به در دنبال آنها مىگشت، آگاهيهاى ناقص و گاه بىاهميتى را جمع مىآوردند. در ميان گزارشهاى ساواك با موضوع بعثت كه در بايگانى «مؤسسه مطالعات و پژوهشهاى سياسى» وجود دارد، سند زير در خور پردازش است كه به نظر مىرسد بنا بر تكاپو و خواسته اداره كل سوم (در 26 خرداد 1343) درباره چگونگى فعاليت نشريه، آگاهيهايى را به دست مىدهد. اين گزارش در 13 تير 1343 به ساواك رسيده، ضمن پرداختن به موضوعات انتشار يافته در شماره هفتم بعثت (16 خرداد 1343) نظر مأمور و افسر عمليات تحقيقاتى را نيز داراست:
موضوع: انتشار نشريه بعثت
شماره: 3141
محل: تهران ـ قم
تاريخ حادثه: 7 /4 /43
تاريخ وصول خبر: 13 /4 /43
منبع خبر: حسن
تاريخ گزارش: 14 /4 /43
تقويم: الف ـ 1
نشريهاى تحت عنوان بعثت (شماره 7 مورخه 16/خردادماه 1343) پيرامون وضع روحانيون و بىعدالتىهايى كه به آنها مىشود و اخبار توقيف طبقه علما و وعاظ و مطالبى كه روزنامههاى خارجى نسبت به روحانيون نوشتهاند و اعلاميههاى منتشره درباره سالروز شهداى 12 محرم و انعكاس انتشار بعثت در محافل اجتماعى ملى و بالاخره پيشنهاد تشكيل جبهه واحد در ده صفحه منتشر گرديد.
2ـ اين نشريه متعلق به هيچ حزب و سازمانى نيست.
3ـ اين نشريه فقط متعلق به دانشجويان حوزه علميه قم است.
4ـ چون نشريه در قم پلىكپى شده از تعداد چاپ آن بىاطلاع مىباشد.
5ـ اين نشريه در تهران و قم منتشر شده و احتمال مىرود در شهرهاى اصفهان ـ مشهد ـ تبريز منتشر گرديده باشد.
6ـ از ناشرين اصلى اين نشريه اطلاعى در دست نيست، ولى يكى از منتشركنندگان آن در تهران سيدجعفر هراتيان، سرايدار سراى حاج حسن واقع در بازار، كه رئيس حوزه جبهه ملى كميته بازار است.
7ـ اعضاى جبهه ملى آن را توزيع مىكردند.
8ـ اين نشريه به طور علنى و مخفى توزيع مىگردد.
9ـ محل چاپ پلىكپى آن در شهرستان قم است.
10ـ هدف از انتشار اين نشريه اظهار عقيده طلاب علوم دينى حوزه علميه قم به مردم است.
11ـ از اين نشريه در بين طبقات به خصوص در بين مؤمنين نسبت به مطالب آن ابراز علاقه مىكردند.
12 و 13ـ از تعداد اوراق جمعآورى شده و عكسالعمل مأمورين هيچگونه اطلاعى در دست نيست.
نظريه مأمور: اين نشريه توسط سيدجعفر هراتيان سرايدار سراى حاج حسن واقع در بازار در تاريخ يكشنبه 7 تيرماه 43 در بازار توزيع مىگرديد كه در حدود 200 نسخه در يك كيف دستى داشت و ضمن پخش نشريه اظهار مىداشت ساعت 20 شب گذشته (شنبه 6 /4 /43) يك نفر به من تلفن كرد جعبههايى كه شما سفارش داده بوديد آماده شده با ماشين بياييد در خيابان كاخ [فلسطين كنونى] نزديك منزل شاه و دكتر مصدق، تا به شما بدهم. من هم در ساعت مقرر رفتم و نشريه بعثت و پيام دانشجو مورخه خردادماه 43 را دريافت داشته و سپس ساعت 2030 به سراى حاج حسن آورده و به يكايك اعضاى جبهه ملى تلفن كرده و در ساعات مختلف حاضر و نشريه را دريافت داشته تا ساعت 23 كليه آن تقسيم گرديد و در ساعت 8 صبح روز يكشنبه 7 /4 /43 در محلهايى كه موردنظر ما بود در دسترس اعضاى جبهه ملى گذارده شد تا توزيع نمايند.
نظر افسر عمليات: عين نشريه شماره 7 بعثت و پيام دانشجو مورخه خرداد ماه 43 به پيوست تقديم مىگردد.
مأموران ساواك درباره شماره يازده نشريه بعثت كه به عنوان شماره دوم از سال دوم در 28 شعبان 1384 برابر با 12 دى 1343 انتشار يافت، گزارشى تهيه كردند. سرمقاله اين شماره با عنوان «جنبش رمضان» با بشارت فرارسيدن ماه مبارك رمضان بر انجام تكاليف و تبليغات مذهبى در مساجد و مراكز دينى تأكيد كرده بود. اين مقاله از ايام ماه رمضان به عنوان بلاى اجتنابناپذيرى براى هيئت حاكمه ايران و حكومت پهلوى ياد كرده بود. حكومتى كه با نام اسلام بر مردم حكم مىراند و از ديدن تجليات روح بزرگ اسلام كور است و نمىداند كه چه كند «نه مىتوانند از اجتماعات عظيم مردم جلوگيرى كنند و نه مىتوانند بيننده قشر عظيمى از ملت باشند كه در تمام ايام ماه رمضان تحت رهبرى و ارشاد مستقيم روحانيت قرار مىگيرد و در ايام و ليالى قدر، مملكت يك پارچه و دربست و به تمام معنى در اختيار روحانيون است.»(23)
گزارشگر ساواك درباره شماره 11 بعثت مىنويسد:
در تاريخ 21 /10 /43 شماره دوم نشريه بعثت مورخ 12 ديماه به تعداد معدودى در تهران منتشر گرديده است. در نشريه مزبور ضمن حملات شديدى به هيئت حاكمه از اعمال دولت انتقاد شده است و در سرمقاله اين نشريه تحت عنوان جنبش رمضان چنين نوشته شده:
چند روز ديگر ماه مبارك رمضان فرا مىرسد و هيجان مذهبى سراسر جهان اسلام را فرامىگيرد و مردم به مساجد و مراكز مذهبى رو مىآورند و تبليغات مذهبى شروع مىشود. فرارسيدن اين ايام براى هيئت حاكمه ايران به صورت بلايى غيرقابل اجتناب درآمده و براى اين دستگاه كثيف و پوسيده كه در لجنزار شهوت و رذيلت فرورفته مصيبت بزرگى است. در اينجا دو نكته است كه ملت ايران و آقايان وعاظ و روحانيون و هيئت حاكمه ايران بايد بدان توجه كنند. نكته اول كه بايد مورد توجه ملت و روحانيون قرار گيرد اين است كه از فرصت فرارسيدن رمضان براى تعقيب هدف الهى و ملكوتى خود بيش از پيش استفاده كرده و با اتحاد و هماهنگى براى رسيدن به يك محيط آزاد و آباد و برقرار داشتن عدالت اجتماعى اسلام كوشش كنند و بدانند كه فتح قطعى و پيروزى نهايى به وعده صريح خدا از آن آنان است. ذرهاى سستى و فتور به خود راه ندهند و از ارعابهاى هيئت حاكمه نترسند و وظيفه سنگين الهى خود را با كمال نشاط و
اتكاى به نيروى غيبى الهى كه همواره پشتيبان آنان است، به انجام رسانند. نكته دوم نيز كه بايد مورد توجه هيئت حاكمه ايران قرار مىگرفت آمده بود: از فرارسيدن ماه مبارك رمضان اين درس را بياموزند كه دين و روحانيت با ريشه جان مردم اين سرزمين به هم آميخته و با هيچ قدرتى نمىتوان بين اين دو جدايى افكند.(24)
انتقاد از هيئت حاكمه در چند مقاله ديگر از همين شماره نيز تكرار شده بود و برنامههاى دولت حسنعلى منصور، هدف قرار گرفته بود. از آنجا كه همه مقالات و اخبار نشريه بعثت سالها بعد با همين عنوان به صورت كتابى مستقل منتشر شد و در دسترس علاقهمندان قرار گرفت، تنها به ذكر بقيه عناوين شماره يازدهم آن، كفايت مىشود: «يك قدم عقبنشينى، ثمرات مبارزه، دانشگاه اسلامى، اسرائيل تجاوزكار، فرهنگ واژههاى سياسى و اجتماعى، نامه آيتاللّه ميلانى، اخبار».(25)
گفته شد كه همه امور مربوط به انتشار مجله بعثت به دور از چشم مأموران اطلاعات ساواك انجام مىگرفت. حتى بيرون از مجموعه چهارنفرى اداره كننده آن، كسى از چگونگى كار نشريه آگاهى نداشت و نمىدانست كه چه كسانى در حوزه علميه قم چنين مجلهاى را چاپ و منتشر مىكنند. افزون بر اين نويسندگان آن را هم كسى نمىشناخت و تمامى مقالات بدون امضا به چاپ مىرسيد. اما پنهان بودن امور مربوط به نشريه حدود يك سال به طول انجاميد؛ به طورى كه در اوايل 1343ش كم كم ساواك برخى از روحانيون را كه در اداره و انتشار بعثت فعال بودند، شناسايى نموده فعاليتها و رفت و آمدهاى آنان را زيرنظر گرفته بود. گزارشهاى زير كه به نقل از ساواك قم و از سوى ساواك تهران به مديريت كل اداره سوم ارسال شده، حاكى از آن است كه دو نفر از اعضاى هيئت تحريريه بعثت را كه در امور نشر آن نيز بسيار فعال بودند، شناسايى شده، بايد هر دو نفر تحت بازجويى قرار مىگرفتند:
گيرنده: تيمسار رياست ساواك، مديريت كل اداره سوم
فرستنده: ساواك تهران
شماره: 10282/[ناخوانا]
شماره: عطف 15196 /321 ـ 20 /4 /43
موضوع: نشريه بعثت
ساواك قم گزارش مىنمايد:
طبق تحقيقاتى كه به عمل آمده على حجتى كرمانى كه در تهران بازداشت است و همچنين سيدهادى خسروشاهى كه فعلاً در تبريز مىباشد از نحوه چاپ و انتشار نشريه بعثت مطلعاند. مقرر فرماييد در اين مورد از نامبردگان تحقيق شود.
امضا از طرف رييس ساواك استان مركز. مولوى
به رغم آنكه در اين زمان حجتى كرمانى در زندان به سر مىبرد و ساواك نيز به دنبال كسب اطلاعاتى
از او درباره بعثت بود، ليكن با توجه به گزارشهاى بعدى مأموران ساواك، به نظر مىرسد كه تا زمان زندانى بودن وى، ساواك به هدف خود دست نيافته همچنان از كم و كيف انتشار بعثت بىاطلاع ماند. زيرا حجتى كرمانى در بازجوييها سخنى درباره انتشار نشريه بعثت به ميان نياورده است. چرا كه در گزارش بعدى، علاوه بر اينكه خبر ترخيص حجتى كرمانى از زندان پس از 20 تير 1343 نهفته است، همچنان بر تحقيق و بازجويى از وى درباره نشريه مزبور تأكيد دارند:
گيرنده: رياست ساواك تهران
فرستنده: اداره كل سوم
شماره: عطف 10282 /30 الف ـ 15 /5 /43
موضوع: نشريه بعثت
على حجتى كرمانى اخيرا از زندان مرخص گرديده است. خواهشمند است دستور فرماييد در اين مورد از نامبرده تحقيق نمايند.
امضا از طرف مديركل اداره سوم ـ مقدم
تهيه كننده ـ صابرى [امضا]
متصدى پرونده ـ شهابى [امضا]
رئيس بخش 321 ـ امينى [امضا]
اسناد موجود اطلاعى از چگونگى بازجوييها و تحقيقات ساواك از عوامل انتشار بعثت به دست نمىدهد، اما نوشته سيدهادى خسروشاهى در مقدمه كتاب بعثت ـ كه همه شمارههاى مجله را در 1379ش زير عنوان مجموعه اسناد نهضت اسلامى ايران تجديد چاپ كرده است ـ حكايت از آن دارد كه هر دو شخص نامبرده شده در گزارشهاى فوق، از فعاليتهاى خود در بازجوييها از انتشار بعثت سخنى به زبان نياوردهاند: «... البته ساواك چندين بار اينجانب را براى كشف مسئله بعثت در قم دستگير و يا احضار نمود و بازجويى كرد، اما بازجويى آنها، نتيجهاى نداشت و برادرمان على حجتى كرمانى نيز همين سرنوشت را داشت و علىرغم سوءظن ساواك به اينجانب و ايشان، بالاخره نه دستگاه پلىكپى و نه رفقاى همكار،
براى آنها شناخته نشدند.»(26)
بنابراين انتشار مجله بعثت تا حدود يك سال پس از ارسال دو گزارش بالا، كه حكايت از شناسايى برخى از فعالان آن داشت، همچنان ادامه يافت؛ تا اينكه در اول بهمن 1343 حسنعلى منصور، نخستوزير وقت، به ضرب گلوله اعضاى هيئتهاى مؤتلفه اسلامى كشته شد. در پى آن عدهاى از روحانيان فعال و مبارز دستگير و روانه بند 2 زندان قزلقلعه شدند، كه در ميان آنان هاشمى رفسنجانى و سيدهادى خسروشاهى از جمله ادارهكنندگان مجله بعثت بودند. آنان چند روزى را در بند 2 گذراندند تا اينكه تعدادى از ايشان از جمله هاشمى رفسنجانى به بند انفرادى منتقل گشتند. خسروشاهى ضمن اشاره به جريان دستگيريشان و با «بحرانى خواندن شرايط و اعمال شكنجههاى وحشيانه در زندان» از نگرانى همكاران خود مبنى بر لو رفتن امور مربوط به بعثت ياد كرده، ماجراى تحمل شكنجهها و ندادن اعتراف از كار نشريه بعثت را در زندان شرح مىدهد:
... يك سرباز ترك كه مأمور بردن غذا به آقاى رفسنجانى و آقاى گلسرخى بود، از شرايط سخت و شكنجه آنان خبر مىداد... و روزى در حياط قزلقلعه كه من با شادروان داريوش فروهر ـ هميشه زندانى بند 1 قزل قلعه ـ واليبال بازى مىكرديم، سرباز همشهرى پنجره بند انفرادى آقاى رفسنجانى را به من نشان داد و اين فرصتى بود كه من روز بعد، ضمن شعرخوانى عربى! با آواز بلند! در جلو پنجره بند انفرادى آقاى رفسنجانى، از ايشان پرسيدم كه از بعثت چه گفتند؟ آيا مسئله بعثت هم در بازجويى مطرح شده يا نه؟ و ايشان اعتراف كردهاند يا نه؟ تا ما در بازجويى جرم را فقط به گردن ايشان نگذاريم! آقاى رفسنجانى با عربى شكسته بسته! خاص خود ـ كه بعدها مىگفت به بهانه خواندن قرآن با صداى بلند آنها را مىگفت ـ اعلام كرد كه من هيچ اعترافى نكردهام، اگر اينها بفهمند كه در نشر آن دخالت داريم، وضع همه سختتر خواهد شد... اگر بازجويى به شكنجه رسيد، سعى كنيد كه آن را تحمل كنيد وگرنه هر اعترافى، شكنجه بدترى به دنبال خواهد داشت و به هر حال اگر نتوانستيد تحمل كنيد، بهتر است كه مسئوليت آن را به تنهايى به عهده بگيريد... مىخواستم شعر! خواندن را ادامه بدهم كه سرباز گشت آمد و اخطار كرد كه جلو آن پنجره روضه نخوانم! و من به سوى بند انفرادى آيتاللّه انوارى رفتم و با روضه! خواندن ـ به قول سرباز ـ به احوالپرسى از ايشان پرداختم. ...[و سخن آخر اينكه] در بازجوييها سخنى درباره بعثت نگفتيم...(27)
تلاش ساواك در شناسايى عوامل انتشار بعثت بعد از توقف آن همچنان ادامه داشت و در پى اقدامات
بازدارنده در زمينه نشر و توزيع شمارههاى آن بود. نامه زير كه حدود پانزده ماه پس از تعطيلى بعثت از
سوى مديركل اداره سوم، مقدم خطاب به مولوى رئيس ساواك استان مركز، ارسال شده بيان كننده اين
واقعيت است:
از: اداره كل سوم 316
شماره: 45268 /6 /3
تاريخ: 28 /9 /44
به: رياست ساواك استان مركز
درباره: نشريه بعثت
پيرو شمارههاى 28222 /316ـ 7 /6 /44
35080 /316 ـ 8 /7 /44
خواهشمند است دستور فرمائيد از نتيجه اقدامات معموله اين اداره كل را آگاه سازند ـ م
مديركل اداره سوم. مقدم
سابقه 20 /9 /44(28)
پس از پايان انتشار مجله بعثت، ساواك به رغم تلاشهاى زياد، از كشف شمارههاى آن در منزل و محل كار افرادى كه نسبت به فعاليت آنان در نشر مجله گمان داشت، عاجز ماند و شمارههاى منتشر شده بعثت همچنان از گزند بازرسيها و هجومهاى شبانه در امان ماند.(29) اين نشريه بعدها در سالهاى 1376 و 1379ش به ترتيب به همت على حجتى كرمانى و سيدهادى خسروشاهى به چاپ رسيد.
پانوشت ها
.......................................................
1- بعثت، نشريه داخلى دانشجويان حوزه علميه قم در سالهاى 1344 ـ 1342ش، به قلم اكبر هاشمى رفسنجانى، سيدهادى
خسروشاهى، على حجتى كرمانى و سيدمحمود دعائى، به كوشش سيدهادى خسروشاهى، قم، مركز بررسيهاى اسلامى و كلبه شروق تهران، 1379ش، ص 19.
2- همان، ص 46.
3- همان، ص 36.
4-همان، صص 26 ـ 25.
5- ياد فصلنامه، س 12، شم 45 ـ 46 (بهار و تابستان 1376ش)، صص 127 ـ 124.
6- پيام آيتاللّه خويى: «متن تلگراف زعيم حوزه علميه نجف اشرف حضرت آيتاللّه العظمى آقاى حاج سيدابوالقاسم خويى مدظلهالعالى
دولت جناب اجل آقاى حسنعلى منصور نخستوزير محترم تهران دولت سابق به يك رشته اعمال اقدام نمود كه تاريخ و ملت مسلمان ايران نتايج تلخ آن را هرگز فراموش نخواهد نمود. اهانت بدين و مقدسات مذهب و علماء و روحانيون و فشار بر ملت در رأس برنامه بود. تذكرات ما مؤثر نشد نتايج آن كه اهم آنها بدبينى و تنفر ملت از دولت بود بر جنابعالى مخفى نيست. اميدواريم جنابعالى اشتباهات را تدارك و الغاء قوانين مخالف اسلام را در رأس برنامه خود قرار دهيد و آزادى ملت و حضرت آيتاللّه خمينى و آيتاللّه قمى را پيشنهاد مىنمائيم. ابوالقاسم الموسوى الخوئى نجف اشرف 23 شوال 1383».
7- انتقام: بعد از نشريه بعثت، دومين نشريه مخفى دانشجويان حوزه علميه قم بود كه نخستين شماره آن در 29 آذر 1343 /15 شعبان 1384 منتشر گرديد. سرلوحه انتشار آن آيه «واللّه عزيزذوانتقام» بود. محتواى مقالات آن تا حدودى به بعثت همانند بود با اين تفاوت كه اندكى لبه حملاتش تيزتر و تندتر و به اصطلاح راديكالتر بود. انتقام توسط محمدتقى مصباح يزدى تهيه، تنظيم و تكثير مىشد؛ حتى بستهبندى و توزيع آن را خود وى به تنهايى انجام مىداد. در اين زمان مقالاتى را نيز در نشريه بعثت به چاپ مىرسانيد. از انتقام هشت شماره منتشر گرديد و آخرين شماره آن در 15 مهر 1344 /11 جمادىالاخر 1385 منتشر شد. بعدها سيدهادى خسروشاهى پس از كسب اجازه از صاحب آن در 1379ش توسط انتشارات مركز بررسيهاى اسلامى قم و كلبه شروق (تهران) آن را به دست چاپ سپرد.
8- بعثت، ص 6.
9- همان، ص 24.
10-جعفريان، رسول، جريانها و سازمانهاى مذهبى و سياسى ايران از روى كار آمدن محمدرضا...، تهران، مركز اسناد
انقلاب اسلامى، 1383ش، ص 325.
11- بعثت، ص 17.
12- همان، ص 22.
13- بازرگان، مهدى، يادداشتهاى روزانه، تهران، روزانه، 1376ش، ص 241.
14- در يادداشتهاى روزانه مهندس بازرگان به اشتباه آذر 1344 ذكر شده است.
15- يادداشتهاى روزانه، صص 301 و 343.
16- بعثت، ص 14.
17- ياد فصلنامه، س 4، شم 16 (پاييز 1368ش)، ص 59؛ به نقل از بعثت، ص 28
18- بادامچيان، اسداللّه و على بنايى، هيئتهاى مؤتلفه اسلامى، تهران، اوج، 1362ش، صص 289 ـ 285.
19- بعثت، ص 32.
20- همان، ص 30.
21- همان، صص 171 و 174.
22- همان، 174 و 190.
23- همان، ص 227.
24- همان، ص 228.
25- همان، ص 225.
26- همان، ص 30.
27-همان، صص 37 ـ 31.
28- همان، ص 3.
29- همان، صص 13 و 14.
فصلنامه مطالعات تاریخی؛ شماره 13؛ تابستان 1385
تعداد بازدید: 4931