حجتالاسلام سیداحمد حسینی همدانی
فرزند سیدمحمد در سال 1315 شمسی در شهرستان ملایر متولد شد پس از تحصیلات مقدماتی به فراگیری علوم اسلامی روی آورده و از محضر برخی اساتید و بزرگان حوزه بهرهمند گردید. فعالیتهای سیاسی خود را با آغاز نهضت امام خمینی (ره) شروع نمود. طی دهه چهل دو بار دستگیر و به اتهام اقدام بر ضد امنیت داخلی کشور مجموعاً چهار ماه زندانی شد. در سال 1349 توسط ساواک احضار و مورد تذکر واقع گردید. در آستانه انقلاب اسلامی در تاریخ 11 /5 /57 توسط کمیته مشترک ضدخرابکاری دستگیر و زندانی شد. علت بازداشت وی سخنرانی در مسجد ارک تهران در بزرگداشت مرحوم آخوند ملاعلی همدانی بود. وی در مورخ 26 /6 /57 از زندان آزاد شد. وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی همچنان به فعالیت و تلاش خود ادامه داد. حجتالاسلام حسینی در سال 1381 دار فانی را وداع گفت.
بسمه تعالی
عمری است دل به مهر و وفای تو بستهایم پیوند با تو کرده و از خود گسستهایم
با خود خیال آرزویی بسته هر کسی ما دیده از دو عالم و دل بر تو بستهایم
ما را چه در حریم وصال تو راه نیست دل پر امید بر سر راهی نشستهایم
به یاد روزهای پرافتخار در زندان عشرتآباد و زندان موقت شهربانی تهران در کنار جمعی از فضلا و خطبای شهیر ایران به سر میبردم افتخار دوستی با فاضل محترم و واعظ شیرین سخن جناب آقای وحدت پیدا کردم امیدوارم دوستی بیشائبه مرا بپذیرند.
الاحقر حاج سیداحمد حسینی
همدان کمالآباد ـ 12 /4 /42
بسمالله الرحمن الرحیم
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک چند روزی قفسی ساختهاند از بدنم
ای خوش آن روز که پرواز کنم تا بر دوست به هوای سر کویش پر و بالی بزنم
ای نسیم سحری بوی وصالش به من آر تا من از شوق قفس را همه درهم شکنم
مدت ده روز بود که در زندان انفرادی عشرتآباد بسر میبردم در نهایت احتیاج بودم یک نفر آشنا و دوستی را ملاقات کنم تا یک مقدار تسلی روح برایم ایجاد شود. ناگهان متصدی اطاق من آمد و گفت که آقا بفرمایید وقتی به صحن حیاط آمدم عدهای از یاران را ملاقات کردم که همه به درد من گرفتار بودند اول کسی که توجهم را جلب کرد و مورد لطفم قرار داد فاضل محترم و دانشمند مکرم جناب آقای الیاسی بود. بعد از چند روز در زندان عمومی عشرتآباد شبانه با وضع ناراحتکنندهای ما را به زندان موقت شهربانی تهران منتقل نمودند. اکنون با جمعی از علما و خطبای درجه یک ایران در این زندان به سر میبریم و حداکثر استفاده را از فضلا نمودم. چند جمله فوق جهت یادداشت قلمی شد تا در مظان استجابت دعا فراموشم نفرمایند.
16 صفر 83 ـ 17 /4 /42 الحاج سیداحمد حسینی
بسمالله الرحمن الرحیم
گلی گفت اگر دست گهی داشتمی بگریختمی اگر رهی داشتمی
با بیگنهی مرا چنین میسوزند ای وای اگر یک گنهی داشتمی
قریب به یک ماه است با عدهای از فضلا و وعاظ مرکز و سایر شهرستانها در زندان موقت شهربانی تهران به سر میبرم و حداکثر استفاده را از محضر آنان نمودم. منجمله جناب آقای حاج بکائی که یکی از وعاظ و خطبای برجسته شهرستان تبریز بود افتخار دوستی را دریافتم. امیدوارم ایشان هم با لطف بیپایان خود بپذیرند.
الاحقر حاج سیداحمد حسینی ـ 12 /4 /42
بسمالله الرحمن الرحیم
روزگاری است که ما طالب دیدار توئیم همه دیدار تو جوئیم و گرفتار توئیم
هر کسی را به کسی هست سرور و رائی سود ما را بود آخر که خریدار توئیم
ای گل گلشن امید ز ما دیده مپوش ما اگر خار اگر گل ز گلزار توئیم
مدت یک ماه است با جمعی از علماء و فضلا و خطبا به جرم دفاع از حریم مقدس قرآن در زندان موقت شهربانی تهران به سر میبرم و از حضور استادان سخن حداکثر استفاده را بردهام از جمله آقایانی که افتخار دوستی و آشنایی را با او پیدا کردم و این خود یکی از سعادتهایی بود که در این زندان نصیبم شد جناب مستطاب حجهالاسلام آقای حاج آقا محسن محدثزاده بود، فرزند برومند همان کسی که هزارها نفر را در هر روز به یاد اهل بیت پیغمبر «ص» میاندازد. خداوند توانا حق ایشان را بر ما حلال کند و او را از ما راضی بگرداند و ایشان را شفیع ما در نزد اهل بیت قرار دهد.
حاج سیداحمد حسینی ـ از تهران
13 /4 /42
مرتضی شریف آبادی، یادداشتهای زندان، تهران، موزه عبرت ایران، 1384، ص145-149
تعداد بازدید: 7139