طیبهالسادات رضایی درویشی
03 آبان 1395
بازه زمانی مورد نظر پایگاه اطلاعرسانی 15 خرداد 1342، محدوده سالهای 1340 تا 1343 است. بر این اساس، در مطلبی که در پی میآید، نگاهی مختصر به وضعیت سینمای ایران در این سالها مطرح شده و از چند فیلم سخن به میان آمده است.
در میان یازده فیلمی که در عید نوروز 1340 در تهران به نمایش در آمدند، دو فیلم ایرانی به چشم میخوردند و سینماهای مناطق مختلف تهران (جنوب و شمال) انواع فیلم فرنگی (خارجی) نمایش میدادند. فیلمهای خارجی از طریق بیروت توسط واسطهها برای بازار ایران خریداری میشدند. زیرا کمپانیهای آمریکایی در سال 1340 دفاتر نمایندگی نداشتند و هنوز وزارت فرهنگ و هنر تشکیل نشده بود.
در همان ایام برخی جراید و مطبوعات با مدد از نویسندگان سینمایی، تلاش کردند چراغ راه سینماگران باشند، آنان سعی داشتند هرجا نکتهای مثبت، سکانسی تأثیرگذار و یا حرکتی ارزشی در فیلمها میبینند مورد تحسین قرار دهند. یا اگر صحنهای ناروا و غیراخلاقی، به تصویر درآمد را سرزنش و تنبیه کنند. اما پس از مدتی به دلیل عدم شناخت بسیاری از کارگردانان از زوایای تولید یک فیلم خوب و ارزشی، بیسلیقگی و درک ناکافی از تمام ابعاد انسانی، همچنین نگاه سرمایهداری و سودجویانهای که به طور خاص در دنیا و به شکل مخصوص در سینمای ایران، مستولی بود، سینما اعم از سینماگر و تماشاچی به مخاطب و عنصری منفعل و بیخیال، تبدیل شدند. از اینرو صاحبنظران هنگامی که با چنین سطح فکری مواجه شدند به تدریج از روند نگاه انتقادی کاستند. از آن پس، بدون توجه به هشدارها و علامتهای منتقدان، نگاه کاسبکارانه بر سینما چیره شد؛ یعنی تضمین تعداد انبوه تماشاچی و فروش فیلمها در حد انتظار. اینگونه بود که سینمای آن روزهای دهة 40، سینمایی را در برابر دیدگان مردم قرار داد که از آن، به فیلم فارسی یاد میکنند.
پس از اصلاحات ارضی روند فیلمها تغییر یافت و تقریباً اکثریت آنها در قاب معینی قرار گرفتند. اصلاحات ارضی سبب شد روستاییان به شهر مهاجرت کنند و یک جریان فیلمسازی از همینجا آغاز شود. بر این اساس دو شاخصة مهم و اصلی فیلم فارسی را میتوان، تقسیمبندی طبقاتی به بالاشهری و پایینشهری قلمداد کرد. سطح سواد نیز شاخصهای دیگر در فیلم فارسی محسوب میشد.
روستاییان مهاجر و افراد فقیر در جنوب شهر سکنی گزیدند و طبقة متوسط شهری، به شمال شهر عزیمت کردند. این پدیدة نوظهور نوعی تضاد و دوگانگی فرهنگی به وجود آورد. بالاشهریها ژست تجددمأبی به خود گرفتند و بقیه که سنتی بودند و پایینشهری سعی داشتند، اعتقادات مذهبی خود را حفظ کنند. در این میان، فیلمسازان که همیشه در تولیداتشان به دنبال قهرمانسازی بودند، قهرمانان خود را از طبقة پایینشهر و قشر محروم جامعه انتخاب کردند. از سویی دیگر طبقة متوسط و تحصیلکرده، همچون کارمندان ادارههای دولتی، پزشکان، روزنامهنگاران، وکلا و معلمان، خود را با فرهنگ غربی مطابقت داده بودند. از نظر فیلمسازان، قهرمان به حساب نمیآمدند، چون در ظاهر از نوع پوشش و لباس تا کوچکترین کارها به تجدد وابسته بودند.
از لحاظ انتخاب تیپ لمپن نیز، کارگردانان و فیلمسازان، مواضع شبه مدرنیستی محمدرضا پهلوی در انقلاب سفید را با امیال شبه ناسیونالیستی حکومت او درآمیختند و به یک تیپ خاص رسیدند. در کل مخاطبان فیلم فارسی را کارگران، افراد بیسواد و کمسواد و اقشار درجه سوم جامعه تشکیل میدادند. در فیلم فارسی، دو گروه لمپن مقابل هم قرار داشتند، اولی لمپن مدافع مردم (تیپ مثبت) و دیگری لمپن اراذل و اوباش (تیپ منفی).
در هر حال، فیلم فارسی با تناقضات و ضعفهای بسیاری مواجه بود. به عنوان مثال، فیلم آقای قرن بیستم به کارگردانی سیامک یاسمی که فروردین 43، روی پرده سینما رفت، سراسر تناقض بود. حبیب قهرمان داستان و نقش اول فیلم، در خانوادة باشرف کربلایی حسن پرورش یافته بود، اما از راه دزدی و جیببری، امرار معاش میکرد و معتقد بود تمام پولها متعلق به خودش نیست و قسمتی از آن به بیچارگان و محرومان اختصاص میداد. البته، نکتة اصلی این دوگانگیها تناقض در جامعة ایران و آمیختن آن با فرهنگ غربی بود. مثلاً در قسمتی از فیلم، حبیب نمیتوانست برقصد و زهره، زن شمال شهری، به او گفت: «باید رقص یاد بگیری، اگر رقص بلد نباشی نمیشه گفت از آمریکا اومدی!»
با اصلاحات ارضی جامعه به دو طبقه تقسیم شده بود. طبقة روشنفکر یا در شأن خود نمیدید که به اینگونه فیلمها نیمنگاهی بیندازد، یا کمتر به آن اهمیت میداد. طبقة پایینشهری و سنتی هم هنوز به بسیاری از اعتقادات مذهبی پایبند بود. بنابراین، اینگونه ژستها و تیپها را هضم نمیکرد.
بنابراین فیلمساز مجبور بود پابهپای مخاطب و با سلیقه و ذائقة او فیلم را ادامه دهد. از اینرو در قسمتهایی از فیلم آقای قرن بیستم، لمپن مثبت فیلم با آواز ایرانی، مهمانی شمال شهریها را به هم میریزد و با آوازش غربزدگی را زیر سؤال میبرد.
از برخی فیلمهای اوایل دهة 40 به چند نمونه اشاره میشود. فیلم مرغابی سرخ کرده، تولید 1340 به کارگردانی نصرتالله وحدت، در قالب بیانی طنزآمیز و انتقادی به آن دسته از مردانی که طبعی تنوعطلب دارند، میپردازد و مردانی پیرو این مثل قدیمی که مرغ همسایه غاز است و اساس و قوام خانوادهشان را دچار مشکل میکنند. این فیلم طی بیست و دو روز نمایش، بیش از سه میلیون و ششصد هزار ریال فروش داشت. در واقع کارگردان، مخاطب لازم را با این حجم فروش، جلب کرده بود.
از فیلمهای اصلی سال 1341 میتوان به کلاه مخملی، به کارگردانی اسماعیل کوشان اشاره کرد. کلاه مخملی ضمن اینکه نخستین فیلم واید اسکرین و رنگی ایرانی است، نخستین فیلمی بود که ملکمطیعی در آن، به نقش جاهل ظاهر شد. از آن پس، پرفروشترین فیلمهای ملکمطیعی تولیداتی بود که در آنها به نقش جاهل ظاهر میشد. این فیلم طی سه هفته نمایش در سینماهایی چون ایران، دیانا، میامی و تهران نزدیک به چهار میلیون ریال کارکرد داشت.
بحثانگیزترین فیلم سال 41 دلهره است که ضمن کسب عنوان موفقترین فیلم تجاری سال، نظرهای موافق و مخالف زیادی را سبب میشود. دلهره، به کارگردانی ساموئل خاچیکیان، قصهای جنایی دارد.
سینمای سال 42 نیز همچنان، به سیاست دروازههای باز خویش ادامه میدهد؛ یعنی امکان حضور چهرههای جدید بدون هیچگونه قید و شرطی برای تهیة فیلم و فیلمسازی. نمایش فیلم ساحل انتظار به کارگردانی سیامک یاسمی در سال 1342 برای پانزدهم خرداد در سینماهای آسیا و رکس پیشبینی و به طور گستردهای برای آن تبلیغ شده بود. به ظاهر یکی از موضوعهای فیلم، مبارزة ماهیگیران فقیر با سرمایهداری است که دریا را اجاره کرده بود. فیلمی که در این بخش به طور تلویحی به این نتیجه میرسید که پشت سرمایهدار قدرتی وجود دارد و قانون از ماهیگیران فقیر دفاع نمیکند.
از مهمترین فیلمهای سال 43 هم میتوان به فیلم ضربت اشاره کرد. کارگردانی این فیلم را ساموئل خاچیکیان بر عهده داشت. توجه به مسایل اجتماعی روز و فقری که زندگی سخت کارمندی را به تباهی میکشاند، مایة اصلی اثر است.
منابع:
ـ بهارلو، عباس (حیدری، غلام)، تاریخ تحلیلی صد سال سینمای ایران: به مناسبت صد سالگی سینمای ایران، دفتر پژوهشهای فرهنگی تهران، 1379، مجموعة منابع فرهنگی ـ سینمایی/ 25، با همکاری محمد تهامینژاد، فریدون جیرانی، جواد طوسی و بهزاد عشقی.
ـ امید، جمال، تاریخ سینمای ایران (1357 ـ 1279)، 1374، نشر کیهانک.
ـ امینی، احمد، صد فیلم تاریخ سینمای ایران، 1370، ناشر مؤسسه فرهنگی هنری شیدا.
تعداد بازدید: 3934