29 ارديبهشت 1399
یکی از فعالیتهای اصلی من در سالهای 1342-1343، شرکت در برنامهها و سخنرانیهای امام خمینی بود. اساساً ما از هر اتفاقی که در قم رخ میداد مطلع میشدیم و سعی میکردیم به قم رفته و از کم و کیف قضایا مطلع شویم و این رویهای بود که از آغاز نهضت داشتیم. یکی از کارها یا مأموریتهای من در قم، ضبط سخنان امام خمینی و انتقال نوار سخنرانیها به تهران بود و به همین دلیل نیز همواره مترصّد خبری دربارهی برنامهی سخنرانی امام خمینی بودم و به محض اطلاع از برنامهی سخنرانی به قم میرفتم. کار ما به این صورت بود که من این سخنرانی را ضبط میکردم و برای اینکه شناسایی نشوم، ضبط را به یکی از افراد و نوار سخنرانی را به فرد دیگری میدادم و از آنان میخواستم در مکانی مشخص این نوار را به دست ما برساند. سعی میکردیم افراد انتخابی از اشخاص معمولی باشند تا مأموران مشکوک نشوند و به همین دلیل نیز در انتقال این نوارها به تهران موفق بودیم.
یکی از مهمترین سخنرانیهایی که موفق به ضبط و توزیع آن شدیم، سخنرانی امام خمینی علیه قانون کاپیتولاسیون بود. ما تجربهی موفق توزیع اعلامیهی امام خمینی را داشتیم، بنابراین در صدد ضبط، تکثیر و توزیع سخنرانی امام خمینی دربارهی این قانون نیز برآمدیم و به همین علت وقتی که اعلام شد امام خمینی میخواهند دربارهی قانون کاپیتولاسیون سخنرانی کنند، به قم رفتم و وسایل ضبط این سخنرانی را آماده کردم. وقتی امام خمینی سخنرانی خود را شروع کردند، من در منزل ایشان و زیر منبر ایشان این ضبط در دست، سخنرانی را ضبط میکردم. این سخنرانی یکی از حماسیترین سخنرانیهای امام خمینی بود و شنیدن این سخنان در آن مکان انگیزهی ضبط و توزیع آن را دو چندان میکرد. امام خمینی سخنرانیشان را با آیهی استرجاع انا لله و انا الیه راجعون آغاز کردند و در ابتدای سخنانشان فرمودند: من تأثرات قلبی خودم را نمیتوانم اظهار کنم، قلب من در فشار است؛ این چند روزی که مسائل اخیر ایران را شنیدهام خوابم کم شده ناراحت هستم، قلبم در فشار است. با تأثرات قلبی روزشماری میکنم که چه وقت مرگ پیش بیاید... آقا من اعلام خطر می کنم. ای ارتش ایران! من اعلام خطر میکنم. ای سیاسیون ایران! من اعلام خطر میکنم. ای بازرگانان! من اعلام خطر میکنم. ای علمای ایران! ای مراجع اسلام! من اعلام خطر میکنم، ای فضلا! ای طلاب! ای مراجع! ای آقایون! ای نجف! ای قم! ای مشهد! ای تهران! ای شیراز! من اعلام خطر میکنم، خطردار است، معلوم میشود زیر پرده چیزهایی است و ما نمیدانیم. در مجلس گفتند نگذارید پردهها بالا برود، معلوم میشود برای ما خوابها دیدهاند. وقتی ایشان چنین تعبیرهایی را به کار میبردند، حضار با صدای بلند میگریستند و صدای گریهی آنان، حزنی خاص را بر مجلس متولی میکرد و من که زیر منبر ایشان بودم، حالی دگرگون داشتم؛ قبح این قانون به اندازهای است که دل مرجع و مقتدایم را به درد آورده است. بنابراین علیرغم چنین حزنی، با انگیزه و توانی مضاعف و در نهایت دقت، سعی میکردم این سخنرانی را ضبط کنم. بلافاصله به تهران انتقال دادم. وقتی این نوارها را به تهران آوردیم، در خانهی آقای سیدعباس بهشتی این سخنرانیها را تکثیر کردیم. اینکار مثل امروز فرایندی یک یا دو دقیقه نبود بلکه در آن زمان کاری دشوار بود و فرایندی طولانی داشت. به عنوان مثال ضبط یک نوار معمولاً یک ساعت طول میکشید و معلوم است که ضبط این نوار در شمارگان بیشتر چقدر زمان خواهد برد. علاوه بر آن، برای ضبط هر نوار باید دوبار آن را تعویض میکردی، همچنین امکان داشت که این فرایند به هر دلیلی از جمله خرابی ضبط یا نوار دچار اختلال شود و بنابراین نیاز به مراقبت و هوشیاری داشت و باید همواره مراقب میبودیم. برای اینکه اشتباهی در این فرایند رخ ندهد، ساعت شماتهداری هم خریده بودیم و آن را هر نیم ساعت کوک میکردیم تا سر وقت که یک طرف نوار ضبط میشد، بیدار شویم و بلافاصله روی دیگر نوار را هم ضبط کنیم. معمولاً هم شبها بیدار بودیم، چرا که سعی میکردیم در کوتاهترین زمان این سخنرانیها را توزیع کنیم. وقتی تکثیر این نوار سخنرانی تمام شد، آن را به استانها میفرستادیم و در استان نیز به شهرهای مختلف ارسال میشد. همچنین این نوارها را به خارج از کشور نیز ارسال کردیم. بنابراین در کوتاهترین زمان این نوار در دسترس همه طرفداران امام خمینی قرار گرفت.
منبع: خاطرات و اسناد حاج احمد (محمود) مرآتی شیرازی، تدوین جواد عربانی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1397، صص 88 تا 90.
تعداد بازدید: 1803