مهتاب شورمیج
13 بهمن 1399
موضعگیری امام خمینی در 13 خرداد 42 علیه اسرائیل
امام خمینی در بعدا ظهر عاشورا مصادف با 13 خرداد 42 طی سخنرانی در مدرسه فیضیه، حمله دژخیمان شاه به فیضیه را به واقعه کربلا تشبیه نمود، که آن فاجعه توسط مأموران رژیم شاه و به تحریک اسرائیل صورت گرفت. ایشان، رژیم شاه را دستنشانده اسرائیل معرفی کرد و چنین فرمود:
اسرائیل نمیخواهد در این مملکت علمای اسلام باشند، اسرائیل نمیخواهد در این مملکت احکام اسلام باشد... اسرائیل به دست عمال سیاه خود مدرسه فیضیه را کوبید، ما را میکوبد، شما ملت را میکوبد... برای اینکه اسرائیل به منافع خودش برسد دولت ایران به تبعیت از اغراض و نقشههای اسرائیل به ما اهانت کرده و میکند...[1]
ایشان با اشاره به التزام گرفتن ساواک از وعاظ مبنی بر اینکه به شاه و اسرائیل بدگویی نکرده نگویند که اسلام در خطر است فرمودند:
امروز به من اطلاع دادند که بعضی از اهل منبر را بردهاند در سازمان امنیت و گفتهاند شما سه چیز را کار نداشته باشید، دیگر هر چه میخواهید بگویید، یکی شاه را کار نداشته باشید، یکی هم اسرائیل را کار نداشته باشید، یکی هم نگویید دین در خطر است، این سه امر را کار نداشته باشید، هر چه میخواهید بگویید. خوب اگر این سه تا امر را ما کنار بگذاریم، دیگر چه بگوییم؟ ما هر چه گرفتاری داریم از این سه تا هست، تمام گرفتاری ما، روابط ما بین شاه و اسرائیل چیست که سازمان امنیت میگوید از اسرائیل حرف نزنید، از شاه هم حرف نزنید، این دو تناسبشان چیست؟ مگر شاه اسرائیلی است؟ به نظر سازمان امنیت شاه یهودی است؟ اینطور که نیست، ایشان میگوید مسلمانم، این که ادعای اسلام میکند به حسب ظواهرش ـ ربط ما بین اسرائیل این ممکن است سری در کار باشد، ممکن است معنایی که میگویند که سازمانها میخواهند او را از بین ببرند، شاید راست باشد، احتمالش را نمیدهی تو؟ یک علاجی بکن اگر احتمال میدهی، یک جوری این مطالب را برسانید به این آقا، شاید بیدار بشود.[2]
همچنین امام خمینی خطاب به شاه ایران میگوید: ای آقای شاه!، ای جناب شاه! من به تو نصیحت میکنم... از اسرائیل نشنو، اسرائیل به درد تو نمیخورد، بدبخت، بیچاره! در واقع امام با این سخن خود خطر اسرائیل را به شاه ایران گوشزد میکند و نفوذ عمال اسرائیل در همه شئون مملکت را برملا میسازد. امام به دنبال سخنان کوبنده و افشاگرانه خود، در نیمه شب 15 خرداد از سوی مأموران نظامی دستگیر و از قم به پادگان قصر در تهران انتقال داده سپس در پادگان عشرتآباد زندانی میشود. سرانجام امام خمینی در 18 فروردین 43 آزاد شد و وارد قم گردید.[3]
2ـ روابط اقتصادی ایران و اسرائیل
زمینههای همکاری اقتصادی ایران و اسرائیل
در سال 1332 همکاری میان ایران و اسرائیل توسط دبیر دوم سفارت ایران در لبنان و در پاییز آن سال توسط سنندجی با پیشنهاد فروش نفت به دبیر اول سفارت اسرائیل از سرگرفته شد. لذا اسرائیل، عزری، یهودی ایرانیالاصل را که در سال 1328 به اسرائیل مهاجرت کرده بود به عنوان نماینده سیاسی خود به طور غیررسمی به تهران فرستاد.[4]
اسرائیل در فعالیتهای اقتصادی ایران شرکت گستردهای داشت. شاه بارها شرکت رژیم اسرائیل را در فعالیتهای کشور تأیید و تصدیق کرد. این فعالیت در چند زمینه بود:
الف: بازرگانی و داد ستد ایران و اسرائیل
ماشین جنگی اسرائیل بدون نفت قادر به کار کردن نیست و این نفت را، طی سه دهه آخر عمر رژیم شاهنشاهی، ایران تأمین میکرد. البته شاه مدعی بود که نفت را «کنسرسیوم» به اسرائیل میفروشد. ولی زمانی که کنترل نفت در دست دولت ایران بود باز هم نفت مورد نیاز اسرائیل را تأمین میکرد تا جایی که فداییان عرب یک نفتکش حامل نفت ایران به مقصد اسرائیل را منفجر کردند. بر روی کشتیهایی که نفت ایران را به اسرائیل میبرد، پرچم ایران نصب شده بود و فقط در مسیر ایران، بندر حیفا حرکت میکردند. اما به غیر از نفت، اسرائیل با رخنه در دستگاههای اجرایی سازمان برنامه و بانکها، فعالیتهای اقتصادی را در جهتی هدایت میکرد که اقتصاد ایران و اسرائیل یک مجموعه اقتصادی وابسته به غرب را تشکیل دهد و نیاز ایران به واردات از اسرائیل افزایش یابد. جدول مبادلات بازرگانی میان ایران و اسرائیل خود بیانگر بازرگانی روز افزون میان ایران و این رژیم بویژه بعد از جنگ 1967 م است.
میزان بازرگانی خارجی ایران با اسرائیل به استثنای نفت از سال 1340 تا 1343
سال |
واردات از اسرائیل |
صادرات به اسرائیل |
موازنه بازرگانی |
1340 |
0 /216 |
0 /9 |
0 /207 |
1341 |
0 /360 |
8 /18 |
3 /341 |
1342 |
0 /376 |
0 /37 |
0 /345 |
1343 |
0 /476 |
2 /41 |
8 /434 |
ارقام جدول که قطعاً منعکسکننده تمام واقعیت و روابط بازرگانی ایران و اسرائیل در زمان رژیم شاه نیست به وضوح گویای اهمیت روزافزون بازار ایران برای اسرائیل است.[5]
نخستین موضعگیریامام خمینی پیرامون خطر صهیونیسم در اقتصاد ایران
در اوایل سال 1340که دولت علم لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی را اعلام کرده و در 16 مهر 1341 به تصویب دولت رسید ومتن آن انتشار یافت، این عمل منجر به عکسالعمل علما از جمله امام خمینی گردید و به دنبال آن در 28 مهر41 تگرافی در این رابطه به دولت علم مخابره گردید. تلگراف پاسخ علم، علمای قم را هم قانع نکرد. امام دسایس دولت را برملا ساخت و در پاسخ به استعلام اصناف قم در شش فقره به تفصیل به موضوع پاسخ میدهد و ادامه مبارزه را لازم میداند و در همین پاسخ امام برای اولینبار خطر صهیونیسم که اقتصاد ممالک اسلامی را در اختیار گرفته تذکر میدهد و از مسلمین میخواهد که تا رفع این خطرها سکوت نکنند.[6]
ب: فعالیتهای ایران و اسرائیل در زمینههای کشاورزی در فاصله سالهای (1342 ـ 1340)
به گفته فردوست سفارت اسرائیل هرازگاهی از مقامات ایرانی برای بازدید از اسرائیل دعوت میکرد و هدف آنان، تبلیغ پیشرفت کشاورزی و صنعت اسرائیل بود. سال 1340 وزارت کشاورزی اسرائیل از وزیر کشاورزی ایران دعوت کرد که هیئتی را برای بازدید از تأسیسات زراعی و آبیاری اسرائیل اعزام دارد. وزیر کشاورزی هیئتی را تعیین نمود و من نیز از شعبه 2 «دفتر ویژه اطلاعات» افسری را اعزام داشتم. افسر مزبور پس از بازگشت هر روز قسمتی از گزارش خود را میفرستاد تا بررسی کنم. پیشرفتهای اسرائیل در زمینه کشاورزی و آبیاری شگفتانگیز بود. در آغاز از محل جدایی سهم اسرائیل از رود اردن ـ مرز مشترک اسرائیل و اردن در شمال ـ بازدید کرده بودند. در این محل تونل عظیمی از بتون ایجاد شده بود، که سهم آب اسرائیل در آن جریان پیدا میکرد. این آب از شمالیترین نقطه تا جنوبیترین نقطه کشور به وسیله لولههای قطور جریان داشت. از این لوله لولههایی با قطر کمتر منشعب میشد و به شهرها و مزارع آب میرساند و تا صحرای نقب ادامه داشت. برای صرفهجویی در آب، در زراعت از سیستم آبیاری بارانی و در باغات از سیستم آبیاری قطرهای استفاده میشد. بنابراین در اسرائیل مسئلهای به نام هدر رفتن آب وجود نداشت. اسرائیلیها اقداماتی در زمینه شیرین کردن آب دریا نیز نموده بودند. زمانی یک متخصص آبیاری از اسرائیل به ایران آمد و از چند استان بازدید نمود. او به من (فردوست) گفت که ایران به هیچوجه جزء کشورهای کم آب دنیا نیست و اگر ما چند رودخانه کردستان را داشتیم آبادترین کشور جهان بودیم. او گفت که در ایران از آبهای موجود به خصوص رودخانهها و چشمهها بسیار کم استفاده میشود و آن مقداری نیز که مورد استفاده قرار میگیرد بیش از پنجاه درصد آن یا بخار میشود و یا به زمین فرو میرود. وی بهشدت با سیستم کرتی آبیاری مخالف بود و آن را عامل اصلی هرز رفتن آب ایران میدانست.[7]
بدینترتیب فعالیت اسرائیل در زمینه کشاورزی در ایران نیز شروع شد و مناطق حاصلخیز ایران تحت پوششهای مختلف در اختیار صهیونیستها و در معرض نابودی قرار گرفت. لذا امام خمینی پس از آزادی از زندان رژیم شاه، طی سخنرانی مبسوطی در 18 /6 /1343 در مسجد اعظم قم به افشای این مسئله پرداختند و فرمودند: «الآن که من اینجا نشستهام و برای شما صحبت میکنم مزارع بسیار خوب ایران در دست اسرائیل است. از ایلام به من نوشتهاند که مزارع خوب اینجا را دادهاند به اسرائیل، چغندر بکارد، تابلویی زدند به کنار جاده که مزرعه نمونه ایران و اسرائیل.»[8]
موافقتنامههای ایران و اسرائیل در زمینه سرمایهگذاریهای کشاورزی
وزارت کشاورزی ایران با اسرائیل چندین موافقتنامه سرمایهگذاری و همکاری فنی در بخش کشاورزی امضا کرد. مهمترین قسمت این موافقتنامه، طرح دشت قزوین بود.
از لحاظ مالکیت، این منطقه به تدریج در تصرف سران نظامی و غیرنظامی درآمد. از لحاظ تولید، ملاک سود حداکثر در حداقل مدت بود و نه یک تولید دائمی. نتیجه این نحوه کشت که در خوزستان نیز عیناً همین کشت معمول بود فرسودگی و فرسایش سریع خاک بود.
با حفر چاههای عمیق، سطح آبهای زیرزمینی را پایین بردند. این مسئله اثر سخت و زیانباری برجای گذاشت، زیرا آبهای زیرزمینی یکی از عوامل تعیینکننده خاکزایی است لذا اگر رابطه آبهای زیرزمینی و آبهای جاری به هم بخورد نظام تکامل خاک را برهم میزند. دشت قزوین یکی از مصادیق آن بود که در آن، این رابطه به هم خورد و خاکهای آن در معرض فرسایش سریع قرار گرفت.
عناوینی چون ملی کردن منابع و معادن زیرزمینی نیز بخشی از برنامهها و طرحهای تحمیلی رژیم شاه به ملت ایران بود که تحت عنوان «انقلاب سفید» و «انقلاب شاه و ملت» و با شعار «پیش به سوی تمدن بزرگ» عملی میشد و تماماً حرکاتی در جهت مطامع صهیونیسم جهانی بود.[9]
جـ سرمایهگذاری خصوصی و ایجاد شرکتهای مختلف در ایران
اسرائیلیها مستقیم و غیرمستقیم در ایران سرمایهگذاری میکردند. از طریق صهیونیستهای اروپایی و امریکایی و با ایجاد شرکتهای مختلف، در آنها بهطور مستقیم سرمایهگذاری میکردند که بیشتر صنایع وابسته به کشاورزی بود. این سرمایهگذراریها از لحاظ مبلغ چندان مهم نبود، اما از لحاظ تولید و قبضه بازار و میزان سود اهمیت داشت. در دهه اول ورود سرمایههای خارجی، اسرائیل در مجموع 370 میلیون ریال پیشنهاد سرمایهگذاری کرد و از آنها 5 /185 میلیون ریال وارد شد و به کار افتاد.
در سالهای برنامه چهارم (1353 ـ 1347) نام اسرائیل در نشریات رسمی نمیآمد و سرمایهگذاریهایی که اسرائیلیان در ایران میکردند زیر عنوان «سایر» گنجانده ذکر میشد. اسرائیلیان با نفوذ عظیم در نظام بانکی کشور محتاج وارد کرن سرمایه نیز نبودند و میتوانستند سرمایههای لازم را در خود ایران با استفاده از اعتبارات بانکی به دست آورند. بیشتر صاحبان سرمایههای خارجی که در ایران به کار افتادند و کنترل فعالیتها را در دست داشتند صهیونیست بودند.[10]
دـ فعالیت در نظام بانکی ایران
در ایران دو بازار پول و ارز وجود داشت: بازار رسمی و آزاد. بازار آزاد پول و بویژه ارز در رژیم شاه در کنترل کامل، صهیونیستها و بهاییان بود. تمامی نقل و انتقال ارزهای خارجی که در بازار آزاد معامله میشد توسط صهیونیستها و از طریق مؤسسات پولی اسرائیلیان انجام میگرفت.
اما نظام بانکی کشور، یعنی بانکهای جدید که در حقیقت پول و سرمایههای کشور از طریق آنها وارد بازار پول میشد درست در اختیار صهیونیستهای داخلی و خارجی و یا عوامل آنها، بهاییان و فراماسونها بود.
بانک دولتی که فعالیتهای بازرگانی داشت، یعنی بانک ملی را سالها یک بهایی به نام «یوسف خوشکیش» اداره میکرد و منابع پولی دولت را در اختیار بانک فوق میگذاشت. اما بانکهای خصوصی و بانکی که سرمایهگذاریهای خصوصی را در صنعت کنترل و هدایت میکرد، یعنی بانک توسعه صنعتی و معدنی ایران را صهیونیستهای ایرانی (باند القانیان) بنیانگذاری کردند.[11]
رائین، داود و حبیبالله القانیان را در لیست اعضا و افراد برجسته لژ همایون و از بازرگانان آورده است.[12]
همچنین بهاییان (باند حبیب ثابت) و فراماسونها (باند شریف امامی، استاد اعظم فراماسونهای ایران و رئیس مجلس سنا و از آخرین نخستوزیران رژیم شاه) با همکاری بانکهای خارجی که اغلب در کنترل صهیونیستها بودند پایهگذاری کردند و تمامی فعالیتهای صنعتی و نیز بخش عمدهای از سرمایههای کشور در قبضه این بانک بود. جز این بانکها، صهیونیستها و عوامل آنها، بهاییان و فراماسونها اداره کامل تمامی بانکهای مختلط (داخلی و خارجی) را نیز در کنترل داشتند. اسرائیلیان بهطور روزافزون در کنترل و هدایت سیاست، اقتصاد و فرهنگ و امور نظامی کشور سهیم میشدند و مشاوران اسرائیلی در همه جا بویژه در سازمان برنامه و بودجه نفوذ داشتند.[13]
اسرائیل هیئتهای مشاور در امور کشاورزی به ایران فرستاد و سلاحهای زیادی به شاه فروخت و برای ایجاد خط لوله نفت ایلات ـ آشکلون ـ به آن کشور کمک مالی میکرد.[14]
کمکهای مالی یهودیان ایران به اسرائیل
سفارت اسرائیل در ایران فقط در زمینه اطلاعاتی فعال نبود، بلکه در سایر زمینهها نیز فعالیت چشمگیر داشت. گاهبهگاه سفارت، یهودیان ایران را در سالنی جمع میکرد و ضمن سخنرانی و تحریک روحیه آنها، برای کمک به اسرائیل اعانه جمعآوری میشد و در این جلسات هر بار مبالغ کلانی پول ارسال میگردید. در این جلسات، که به گفته فردوست ماهیانه بود مأمورین اداره کل هشتم ساواک شرکت داشتند. در سفارت نیز مهمانیهای نیمه خصوصی داده میشد و سفرای برخی کشورها و کارمندان سفارتخانهها و یهودیان سرشناس و گاهی مقامات ایران در این مهمانیها شرکت میکردند. از اداره کل هشتم ساواک نیز دعوت به عمل میآمد.[15]
3ـ روابط فرهنگی و تبلیغاتی میان ایران و اسرائیل در فاصله سالهای (1342 ـ 1340)
آنچه صهیونیسم در زمینه فرهنگی بر سر کشورهای اسلامی با کمک عوامل غربزده داخلی آورد، خود موضوع تحقیقی مفصل و جداگانه است. از اینرو در اینجا فقط اصول برنامههایی که صهیونیسم از بدو فعالیت در این کشورها به اجرا گذارده اشاره میشود.
اصل اول: جهان شمول بودن فرهنگ غربی و جهانگیر شدن جبری آن.
اصل دوم: لزوم قطع ارتباط با فرهنگ اسلامی و ملی گذشته و حال خود.
اصل سوم: لزوم تشبه به غرب و اقتباس از آن و یا تحمیل و ترویج خصلتهای غربزدگی در کشورهای اسلامی.
اصل چهارم: لزوم خودداری از ابداع و اختراع به منظور جلوگیری از شکست و یا فاسد شدن فرهنگ غربی.
اصل پنجم: تجزیه و متلاشی ساختن فرهنگ ملی و بویژه مسخ کردن مذهب.
اصل ششم: تجزیه کلی و همه جانبه جامعههای زیر سلطه.
وقتی سرنوشت جنگهای گذشته اعراب و اسرائیل مورد مطالعه قرار گیرد، درجه اهمیت خطر اجرای این برنامه نیز مشخص میشود. در حقیقت سلاح اصلی اسرائیل، اجرای این برنامه طی یک قرن در کشورهای اسلامی است. نفوذ و فعالیت مخرب فرهنگی صهیونیسم به روشهای گوناگون کار را به جایی رساند که ناباوری به خود و ترس از غرب و بویژه اعتقاد به عقیم بودن فکری خود و هوش ویژه غرب و اسرائیل، به عقیده و اعتقادی راسخ بدل شد. صرفنظر از مسائل فوق، میتوان اظهار داشت که در ایران مسائل فرهنگی و مسائل ارتباط جمعی و رسانههای گروهی در دوران حاکمیت رژیم پهلوی، کاملاً در کنترل صهیونیستها و ایادی اسرائیل بود و آنان به هر طریقی که منافع صهیونیسم جهانی ایجاب میکرد، جهت و سمت تبلیغات و فرهنگ وابسته به خود را به چرخش در میآوردند. شاه ایران در طی سالهای 1341 و 1342 و... حرکتهای شیطانی و فریبکارانهای را تحت پوشش حرکتهای اصلاحی و با عناوین «انقلاب سفید شاه و ملت» با تبلیغات بسیار به ملت مسلمان ایران تحمیل میکرد و علمای اسلام همواره با این عقیده فاسد مبارزه میکردند؛ اما تا شروع نهضت اسلامی ایران به رهبری امام خمینی این مسئله بهطور کامل ادامه نیافت، ولی حضرت امام با کمال درایت و هوشیاری، ریشه تمام این برنامهها را از اسرائیل دانسته آنها را عملاً افشا میکرد.
ایشان طی یکی از سخنرانیهای خود در مسجد اعظم قم در 18 /6 /1343 در این باره فرمودند:
«آقا در این مملکت تلویزیون آزاد و دست یک اسرائیلی است و او هم هر چه میخواهد میگوید، رادیو را هم تبلیغاتش و هم برنامهاش را خودشان درست میکنند.»
جشنهای 2500 سالهای که در شیراز برگزار شد نیز از جمله مسائلی بود که طراحان اسرائیلی در پشت آن قرار داشتند. امام خمینی اولین کسی بود که ماهیت پشتپرده این برنامه و طراحان و دستاندرکاران آن را افشا نمودند و در سخنرانی که در مخالفت و افشای ماهیت صهیونیستی جشن 2500 ساله شاهنشاهی از سوی ایشان انجام گرفت در تاریخ 6 /3 /1350 فرمودند:«.... کارشناسان اسرائیل الآن طراح جشن شاهنشاهی شدهاند...».[16]
4ـ فعالیت سازمانهای صهیونیستی در ایران
رژیم اسرائیل دارای چندین سازمان جاسوسی است که تمامی آن مشترکاً در خط واحدی فعالیت دارند و تعدد و تنوع آنها فقط در سهولت امر جاسوسی است که دولت اسرائیل و کارشناسان پرمایه صهیونیستی تشخیص دادهاند. دو نوع از آن سازمانها که به دلایلی معروفیت جهانی یافتهاند عبارتاند از:
الفـ سازمان شین بث Shin-bet که مهمترین فعالیتهای آن در امور نظامی و تخریب فعالیتهای اجتماعی ـ سیاسی کشورهای عربی است.
بـ آژانس یهود که فعالیتهایش بیشتر در امور غیرنظامی و ظاهراً تبلیغ یهودیان در جهان برای مهاجرت به اسرائیل است و دامنه شعاع فعالیت آن متوجه تمام کشورهای جهان میباشد. بحث در روابط ایران و اسرائیل راجع به سازمان دوم است که از قدیمیترین و نیرومندترین سازمانهای اسرائیلی است که دایره نفوذش در خود سرزمینهای اشغالی به اندازه تمامی وزارتخانههاست و در خارج از جمله ایران به مراتب قویتر از سفارتخانههای اسرائیل. این سازمان از بودجه هنگفت صهیونیستها و دولت امریکا و سرمایهداران یهودی در نقاط مختلف جهان تغذیه میشود.
متصدیان و کارکنان آژانس یهود اکثراً از مطمئنترین صهیونیستهای مغرب زمین یعنی اشکناریها انتخاب میشوند. این اشخاص از جاسوسان زبردستی هستند که در همهجا بویژه ایران با داشتن اجازهنامه رسمی از طرف شاه و ساواک (سازمان امنیت ایران) در همه جای کشور مسافرت میکردند و به نام کمک به یهودیان و تأسیس مدارس یهودی و تعلیم زبان عبری و... همچنین تشویق یهودیان به مهاجرت به فلسطین، به کارهای دیگری که هدف اصلی آنها در ایران را تشکیل میداد مبادرت میورزیدند.[17]
البته به غیر از سازمان یاد شده، سازمانهای صهیونیستی دیگر در ایران فعالیت داشتند که به دو دسته تقسیم میشدند:
الف: سازمانهایی که در خارج از ایران تأسیس شده در ایران رخنه کردهاند که عبارتاند از مدرسه آلیانس اسرائیلیت، مدرسه آرت، سازمان پیشاهنگی خالونص، گنج دانش ایخود، شومر، نمایندگی اسرائیل در ایران، دفتر شرکت هواپیمایی العال و امثالهم.
ب: سازمانهایی که ظاهراً از جامعه ایران جوشیدهاند از جمله:
انجمن کلیمیان تهران به ریاست القانیان، کانون خیرخواه، سازمان زنان یهود، سازمان جوانان یهود، سازمان کوروش کبیر، کلیسای عراقیها و مؤسسه امریکن جونیت که کارش رسیدگی به امور اجتماعی و فرهنگی و بهداشتی کلیه یهودیان ایران بود.
نکته قابل توجه اینکه بعضی از اعضای لژ پهلوی در این سازمانها نیز مسئولیتهایی داشتند. کارکنان آن سازمانها (یهودیان اعزامی از طرف رژیم اسرائیل و یا از یهودیان ایران) همواره به کارهای جاسوسی به نفع رژیم صهیونیستی در ایران مشغول بودند. اگر به یکپارچگی کلیه فعالیتهای مختلف سازمانهای گوناگون فوقالذکر (با اهدافی ظاهراً علمی، مذهبی، اخلاقی، ورزشی، اجتماعی...) توجه داشته باشیم و اینکه سرنخ همه آنها به یک دستگاه ویژه منتهی میشود، مشاهده میکنیم که گردانندگان همه آنها از صهیونیستهای آشکار و پنهان و فراماسونها به شمار میرفتند که به طور کلی همگام و هماهنگ با رژیم شاه و عواملش، فعالیتشان در اضمحلال و متلاشی ساختن جامعه ایران بود.[18]
نگاهی به تاریخچه، دلایل و اهداف تشکیل ساواک
نقش و تسلط سازمان اطلاعات و امنیت کشور تنها با توجه به اوضاع سیاسی ـ اجتماعی زمان تأسیس آن قابل فهم است. سازمان اطلاعات و امنیت کشور در واقع نتیجه و مولود کودتای 28 مرداد 1332 است.[19]
ساواک یا «سازمان امنیت و اطلاعات کشور»، سازمانی اطلاعاتی بود با امکانات نامحدود در داخل ایران و با اختیارات کافی برای فعالیت در خارج از کشور. با کمک امریکا ساواک به مدرنترین وسایل جاسوسی مجهز شد و همکاری مستقیم و ثابتی با سازمان سیا و موساد داشت.[20]
محمدرضا شاه قبل از کودتای 28 مرداد، قدرت مسلط و فائقهای نداشت و چندین بار پایههای متزلزل حکومت وی در معرض سقوط و فروپاشی قرار گرفت. وقتی که مصدق به نخستوزیری برگزیده شد و نهضت ملی شدن صنعت نفت شدت یافت، منافع دولتهای غربی بویژه استعمار انگلیس به خطر افتاد. مصدق اختیارات شاه را محدود کرد و نیز از نفوذ دربار در دولت کاست. مصدق با این کارها خشم دول غربی و شاه و دربار را برانگیخت. هنگامی که انگلیس از دستیابی مجدد به نفت ایران ناامید شد، تصمیم گرفت با همکاری امریکا و دربار کودتایی علیه مصدق و به نفع شاه طرحریزی و اجرا کند. با پیروزی کودتای 28 مرداد، محمدرضا که باز گردانیدن خود را به قدرت، مدیون کمک استعمارگران میدانست، روزبهروز به تحکیم و تثبیت پایههای حکومت خویش پرداخت.[21]
هسته اصلی سازمان اطلاعات و امنیت کشور سال 1335 در فرمانداری نظامی شکل گرفت و در مطبوعات روز چهارشنبه 11 مهر 1335 خبر تشکیل ساواک انتشار یافت. تشکیل سازمان امنیت احتیاج به اجازه مجلسین نداشت زیرا یک اداره عمومی بود که اجازه تشکیل آن با هیئت دولت بود. اما این اداره نیاز به اختیاراتی داشت که جز از طریق قانون و مجلسین، اعطای آن مسیر نبود.[22]
سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) پس از تصویب لایحه آن در مجلسین سنا و شورای ملی رسماً از اوایل 1336 فعالیت خود را به ریاست تیمور بختیار آغاز کرد.[23]
ماده یک قانون تشکیل ساواک، هدف از تأسیس آن را اینگونه بیان میکند: برای حفظ امنیت کشور و جلوگیری از هرگونه توطئه که مضر به منافع عمومی است، سازمانی به نام اطلاعات و امنیت کشور ـ وابسته به نخستوزیری ـ تشکیل میشود و رئیس ساواک سمت معاونت نخستوزیر را داشته به فرمان اعلیحضرت همایون شاهنشاهی منصوب خواهد شد. علاوه بر هدف اصلی (حفظ امنیت داخلی و حفظ پایههای رژیم خودکامه پهلوی) اهداف زیر را همسو با هدف مذکور میتوان ذکر کرد:
1ـ مقابله با کمونیسم
2ـ تأمین منافع استعمار در ایران و خاورمیانه و نیز حفظ منافع دربار و سرمایهداران
3ـ اشاعه فرهنگ استعماری و سرکوب فرهنگ انقلابی و ضدامپریالیستی
4ـ نیاز به یک دستگاه منسجم اطلاعاتی، امنیتی.[24]
منبع: مجموعه مقالات همایش 15 خرداد: زمینهها و بسترها، به کوشش دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، جلد2، تهران، سوره مهر، 1388، صص 357 – 390.
پینوشتها:
[1]. صحیفه نور، جلد 1، صص 93 ـ 91؛ مدنی، سیدجلالالدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، جلد دوم، دفتر انتشارات اسلامی، تهران، 1361, صص 39 ـ 37.
[2]. همان، جلد دوم، صص 41 ـ 40؛ فلسطین از دیدگاه امام خمینی، صص 27 ـ 26.
[3]. رجبی، محمدحسن، زندگینامه سیاسی امام خمینی از آغاز تا تبعید، جلد اول، مرکز فرهنگی قبله، چ سوم، تهران، 1373، صص 291 ـ 276.
[4]. صفاتاج، مجید، دانشنامه فلسطین، جلد دوم (الف ـ پ) انتفاضه ـ پیمان، ص 235.
[5]. همان، ص 240.
[6]. مدنی، سیدجلالالدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، جلد اول، دفتر انتشارات اسلامی، تهران، 1361صص 382 ـ 375؛ صحیفه نور، جلد 1، صص 42 ـ 40؛ انقلاب اسلامی و ریشههای آن، ص 442؛ زندگینامه سیاسی امام خمینی، جلد اول، ص 256.
[7]. فردوست، حسین، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، جلد اول، اطلاعات، چ پنجم، تهران، 1371، صص 554 ـ 553.
[8]. دانشنامه فلسطین، جلد دوم، ص 241.
[9]. همان.
[10]. همان.
[11]. همان، ص 242.
[12]. رائین، اسماعیل، فراموشخانه و فراماسونری در ایران، جلد سوم، نشر رامین، چ سوم، تهران، 1378، ص 29.
[13]. دانشنامه فلسطین، جلد دوم، ص 242.
[14]. درآمدی بر ریشههای انقلاب اسلامی «مجموعه مقالات»، به کوشش عبدالوهاب فراتی، معاونت امور اساتید و دروس معارف اسلامی، چ اول، قم، 1376، ص 353، (مارک. ج. گاز یوروسکی Markj. Gasiorowski، مقاله روابط ایران و ایالات متحده).ص 353.
[15]. ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ص 553.
[16]. دانشنامه فلسطین، جلد دوم، صص 244 ـ 243.
[17]. همان، ص 245.
[18]. همان، ص 246.
[19]. ساواک و نقش آن در تحولات داخلی رژیم شاه، ص 31.
[20]. سنجر، ابراهیم، نفوذ امریکا در ایران، مؤلف، چ اول، تهران، 1368، ص 179.
[21]. نجاری راد، تقی، ساواک و نقش آن در تحولات داخلی رژیم شاه، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چ اول، تهران، 1378، ص 31.
[22]. سفری، محمدعلی، قلم و سیاست، ج 2، نشر نامک، تهران، 1373، صص 256 ـ 257.
[23]. ساواک و نقش آن در تحولات داخلی رژیم شاه، ص 36.
[24]. همان، ص 46.
تعداد بازدید: 1618