احمد ساجدی
15 آذر 1400
موضوع سیاست خارجی و روابط بینالملل، در میان رشتههای علوم انسانی و اجتماعی از اهمیت فراوانی برخوردار است. مراقبت از سرزمین، مرزها و داشتههای ملی درقبال تهاجمهای پیدا و پنهان خارجی، دفاع از حاکمیت ملی و تمامیت ارضی و تأمین منافع ملی، تنظیم روابط با کشورها و سازمانهای بینالمللی و... از جمله مسئولیتهای عمده سیاست خارجی هر کشور است و اهمیت مطالعه این رشته را به اثبات میرساند.
اگر چه در مورد تاریخ ایران و سیر رخدادها و تحولات آن تاکنون آثار فراوانی منتشر شده است، ولی کتابهایی که منحصراً به بررسی و تحلیل سیاست خارجی ایران پرداخته باشند و دیپلماسی جهانی و مواضع بینالمللی ایران را از گذشتههای دور به این سو مورد بررسی و کالبد شکافی قرار داده باشد، کمتر در عرصه نشر دیده میشود.
یکی از جدیدترین آثار منتشره در این زمینه کتابی است با عنوان «تاریخ سیاست خارجی ایران از صفویه تا پایان پهلوی اول / 879 تا ۱۳۲۰ شمسی». این کتاب توسط آقای روح الله رمضانی استاد دانشگاه ویرجینیا که سابقه شش دهه تدریس این رشته را در دانشگاههای آمریکا دارد، به رشته تحریر درآمده است. رمضانی در این کتاب، تاریخ سیاست خارجی ایران را طی یک دوره ۴۴۰ ساله یعنی از زمان پیدایش سلسله صفوی در آغاز قرن شانزدهم میلادی تا زمان سقوط رضاشاه در خلال جنگ دوم جهانی، بررسی کرده است.
کتاب «تاریخ سیاست خارجی ایران از صفویه تا پایان پهلوی اول» از ۱۳ فصل تشکیل شده که عناوین فصول عبارتند:
فصل اول با عنوان «تعامل میان وضعیت داخلی، محیط بیرونی و سیاست خارجی (879 – 1180ش /1500 – 1801م)» به ظهور و سقوط دولت عثمانی و مهمترین تحولات ایران در روابط با این دولت پرداخته است.
فصل دوم با عنوان «اوضاع داخلی و خارجی، اتحادها و جنگها (1180 - 1236ش / 1801 – 1857م)» به پیمانهای تاریخی اتحاد ایران با بریتانیا و فرانسه، جنگ با روسیه بر سر مالکیت اراضی قفقاز و انعقاد پیمانهای ترکمانچای و گلستان، و همچنین جنگ با انگلیسیها بر سر هرات اختصاص دارد.
فصل سوم با عنوان «مسائل مرزی (1200 – 1284ش / 1821 – 1905م)» به بررسی علل مشاجرات مرزی ایران با ممالک عثمانی، روسیه، افغانستان، و محدودتر شدن مرزهای ایران پرداخته است.
فصل چهارم با عنوان «سیاست خارجی اقتصادی (1242 – 1283ش / 1863 – 1904م)» درباره موضوع واگذاری امتیازات خارجی و وامهای خارجی، تجارت خارجی ایران در فاصله سالهای نیمه دوم قرن نوزدهم تا نخستین سالهای قرن بیستم میلادی (حاکمیت قاجارها) است.
فصل پنجم با عنوان «انقلاب مشروطه، مداخله خارجی و سیاست خارجی 1284 – 1292ش / 1905 – 1913م)» به بررسی جنبش مشروطه و مواضع روسیه و انگلیس نسبت به جنبش، و تحولات این دوره از جمله علل به توپ بستن مجلس اول پرداخته است.
فصل ششم با عنوان «اشغال خارجی، تفرقه داخلی و سیاست بی طرفی (1293 – 1297ش / 1914 – 1918 م)» درباره تأثیر جنگهای روسیه و عثمانی بر ایران، اهداف و اقدامات آلمانیها در ایران، بیطرفی اعلام شده از سوی دولت وقت ایران و نتایج آن است.
فصل هفتم با عنوان «ناسیونالیسم، کمونیسم و سیاست خارجی (1296 – 1299ش / 1917 – 1920م)» بیانگر تأثیر انقلاب بلشویکی روسیه در تحولات ایران، علل جانبداری وثوقالدوله از انگلیس و حوادث سالهای پایانی عصر قاجار است.
فصل هشتم با عنوان «روی کار آمدن رضاشاه و سیاست خارجی (1299 – 1304ش / 1920 – 1925م)» به موضوع کودتا و سپس تاجگذاری رضاخان، حاکم شدن دیکتاتوری در کشور و بررسی سیاستهای حکومت پهلوی اول در قبال روسیه و بریتانیا اختصاص دارد.
فصل نهم کتاب با عنوان «مبارزه رضاشاه با اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی (1304 – 1320ش / 1925 – 1941م)» به ریشهیابی علل تیرگی روابط رضاشاه با اتحاد جماهیر شوروی و تبعات اقتصادی و سیاسی آن میپردازد.
فصل دهم با عنوان «منازعات رضاشاه با بریتانیا (1304 – 1320ش / 1925 – 1941م)» به بررسی چند نمونه از عملکرد رضاشاه از جمله اقدامات وی در مقوله کاپیتولاسیون، امتیاز دارسی، حاکمیت بر بحرین، و... پرداخته است.
فصل یازدهم با عنوان «سیاست همسایه خوب رضاشاه (1304 – 1320ش / 1925 – 1941م)» علل انعقاد پیمان سعدآباد و سیاست خارجی حکومت رضاشاه در قبال کشورهای عراق، افغانستان و ترکیه را مورد بررسی قرار میدهد.
فصل دوازدهم با عنوان «سیاست قدرت سوم رضاشاه و اعلامیه بی طرفی (1304 – 1320ش / 1925 – 1941م)» به بررسی سیاست بیطرفی اعلام شده از سوی رضاشاه در جنگ دوم جهانی، علل ایجاد مناسبات دوستانه با آلمان و تبعات آن پرداخته است.
فصل سیزدهم تحت عنوان «نتیجهگیری» در سه مبحث جداگانه، جمعبندی و نتیجهگیری از کل مباحث و فصول کتاب است.
کتاب «تاریخ سیاست خارجی ایران از صفویه تا پایان پهلوی اول» تأکید دارد که در رژیمهای سلطنتی حاکم بر ایران، پادشاهان غالباً به فکر خوشایند شخصی بودهاند تا منافع ملی. اکثر آنها دست به «الحاقگرایی» میزدند و رویکردی واقعگرا نداشتند. طبعاً به دلیل تعقیب اهداف غیر منطقی و نامناسب، در جنگهای بسیار شکست میخوردند و به جز چند استثنا هیچیک از شاهان این رویه را اصلاح نکردند.
نویسنده با همین استدلال، در قالب نفی پدیده «الحاقگرایی» یا توسعهطلبی ارضی، اصل جنگهای ایران علیه روسیه را نیز که با هدف اعاده سرزمینهای از دست رفته ایران به وقوع پیوسته بود - به دلیل نتایج آن - مورد انتقاد قرار میدهد و جنگ با انگلیسیها برای جلوگیری از سقوط شهر هرات را نیز نفی میکند. (ص ۷۳)
نویسنده در مبحث مربوط به بررسی سیاست خارجی رضاشاه، از گزندگی قلم خود میکاهد و بسیاری از اقدامات وی را با جملاتی تأییدآمیز تشریح میکند. او رضاشاه را در رسیدن به آنچه که «استقلال ایران» میخواند، موفق میشمرد و این توفیق را «بزرگترین دستاورد حکومت رضاشاه» مینامد.(ص ۲۰۹)
نقش انگلیس در کودتای 3 اسفند ۱۲۹۹ رضاخان را بطور ضمنی انکار میکند و دیدگاه مربوط به دخالت انگلیس در این کودتا را «مبالغهآمیز» و ناشی از «احساسات ملیگرایانه» برمیشمرد.(ص ۲۱۲)، قرارداد نفتی ۱۹۳۳ را که امتداد پیمان دارسی بود، «توافق سودمند برای ایران» میخواند.(ص ۳۰۳)، «پیمان سعدآباد» را میستاید و آن را سبب «تقویت جایگاه حکومت ایران در برابر بریتانیا و روسیه» وانمود میکند.(ص ۳۲۴)، و...
کتاب «تاریخ سیاست خارجی ایران از صفویه تا پایان پهلوی اول» توسط روحالله اسلامی و زینب پزشکیان ترجمه شده و «نشر نی» آن را در سال ۱۳۹۹ در قطع رقعی و در ۳۷۳ صفحه با بهای ۹۸ هزار تومان وارد بازار نشر کرده است.
تعداد بازدید: 1942