22 شهريور 1401
فعالیت احزاب سیاسی در دوره پهلوی دوم را میتوان به دو دوره زمانی تقسیم کرد: سالهای 1320 تا 1332 و سالهای 1332 تا 1357. در تمام دوران سلطنت محمدرضا پهلوی تنها سالهای 1320 - 1332 را میتوان به عنوان دوران فعالیتهای حزبی نسبتاً آزاد دانست. با وقوع کودتای 28 مرداد اما بار دیگر خفقان و استبداد در جامعه حکمفرما شده، زمینه فعالیت احزاب مستقل محدود و پس از مدتی دچار رکود یا فروپاشی گردید. شاه در نیمه دوم دهه 30 تشکیلات دو حزبی را بر اساس نظام حزبی انگلستان و آمریکا ایجاد کرد: «حزب ملیون» به رهبری منوچهر اقبال و «حزب مردم» به رهبری اسدالله علم. این احزاب که به ترتیب به عنوان احزاب اکثریت و اقلیت مطرح شدند، از نظر مبانی عقیدتی با هم اختلافی نداشته و مرامنامه آنها بازتاب آمال دربار و طبقات بالای جامعه بود. شاه اما تاب تحمل پیامدهای جانبی ناشی از رقابت میان این احزابِ فرمایشی را هم نداشت، از اینرو «حزب ایران نوین» را به رهبری حسنعلی منصور جایگزین حزب ملیون کرد. حزب مردم نیز - به صورت ساختگی - به عنوان حزب اصلی مخالف شناخته و کماکان حفظ شد. حزب ایران نوین که بر شالوده «کانون مترقی» بنا شد، سازمان سیاسی وابسته به دربار بود که بدون هرگونه استقلال، پیچیدگی و انسجام زمینه تسلط حکومت بر مجلس، قوه مجریه و نیروهای سیاسی و اجتماعی را فراهم میکرد. این حزب در واقع نخستین حزب دربار بود که توانست با موفقیت بر قوای مقننه و مجریه مسلط شود، اما سرانجام و هنگامی که شاه دریافت حزب به عنوان ابزارِ جلبِ حمایت سیاسی برای حکومت به خوبی عمل نمی کند، آن را به همراه حزب مردم منحل و نظامی تک حزبی ایجاد کرد.[i]
گزارش ساواک مورخ 22 شهریور 1343 گواهی بر بیاعتباری احزاب در این مقطع و به قرار زیر است:
«روز جمعه گذشته دکتر غلامحسین جهانشاهى وزیر پیشین گمرکات ضمن صحبت درباره وضع وزارت فرهنگ و حزب ایران نوین مىگفت. من چند مرتبه به برادرم (دکتر جهانشاهى وزیر فرهنگ) گفتم که روى انتصابات خیلى فکر کن و به این مطلب که فلانى را معرفى مىکنند و مىگویند خوب است راضى نشود زیرا این کار دلیل نمىشود که بگویند تو فرد بىاطلاعى هستى و لیکن مثل آنست که دارند سرش کلاه مىگذارند. دکتر جهانشاهى اضافه مىنمود که باید در کارها جنبه کلى را در نظر گرفت و شخص باید داراى یک هدف و ایدئولوژى باشد و به یک مرامى مؤمن و معتقد بوده و چنانچه عضویت حزبى را دارد باید حقیقتاً ایمان به آن حزب داشته باشد و نه مانند اعضای احزابى مانند ایران نوین، مردم ، ملیون و غیره باشد و همین برادر من عضو حزب ایران نوین است ولى همواره سعى مىنماید که موضوع را پنهان کند و من به او گفتم آخر این چه وضع حزب بودن است که تو نمىخواهى کسى از آن مطلع باشد. پس باید گفت که این جمعیتها و احزاب به خاطر گرفتن پست مىباشد و روى ایمان به وجود نیامده است.»[ii]
[i]. عباسزاده مرزبالی، مجید، «ساختار حکومت شخصی و نقش آن در بحران مشروعیت رژیم پهلوی دوم»، مطالعات تاریخی، زمستان 1393و بهار 1394، ش 47 - 48، ص 79 – 108.
[ii]. مرکز بررسی اسناد تاریخی، حزب ایران نوین به روایت اسناد ساواک، ج 1، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1380، ص 454.
تعداد بازدید: 527