23 آبان 1402
از قضایای جالبی که در آذربایجان اتفاق افتاد مسأله رفراندوم بود. ما میخواستیم که واکنش منفی مردم به رفراندوم، همهگیر شود. میخواستیم روستائیان، علماء، طلاب، فرهنگیان و همه اقشار مردم در تحریم رفراندوم شرکت بکنند، ولی موفق نمیشدیم، تا جایی که یادم هست من [حجتالاسلام ابوذر بیدار] و آقای میرزا رحیمنژاد سلیم ـ که الان استاد دانشگاه کرمان است ـ دو نفری به منزل آقا سیدیونس اردبیلی رفتیم. آنجا پیشنهاد کردیم که به مسجد جامع اردبیل رفته، تجمع کنیم، تا مردم بازار را ببندند. ایشان تردید داشتند. چند نفر از افراد مورد اعتماد ایشان هم میگفتند: «ممکن است مردم استقبال نکنند، خوب نیست آقا به مسجد جامع تشریف ببرند. مردم دودل هستند، یک عده از روستائیان ممکن است از این رفراندوم بهرهمند شوند و این اقدامات شما را ارتجاعی بدانند». من رو کردم به آقای اردبیلی و گفتم: «شما در این شهر محترم هستید! عالم طراز اول این شهر هستید! اگر ما دستهجمعی در خیابانها حرکت کنیم کسبه مسلماً مغازهها را میبندند و شهر تعطیل میشود. بستن بازار با ما!»
ما آهسته آهسته به خیابان آمدیم. به هر دکانی که میرسیدیم میگفتیم: «مغازه را تعطیل کنید! چون رفراندوم علیه اسلام و علیه روحانیت و علیه ملت است». مردم هم کرکرهها را پایین میکشیدند. وارد بازار شدیم. آقای حاج آقا سیدیونس اردبیلی جلوی مردم، محترمین و طلاب حرکت میکردند. وقتی که خواستیم وارد مسجد جامع بشویم دیدیم که پلیس مسجد را محاصره کرده است. سروان نایبی رئیس کلانتری جلو مسجد ایستاده بود. با هجوم جمعیت، پلیس عقب نشست و ما وارد مسجد شدیم. من به منبر رفتم و مختصر صحبتی کردم. سخنران دوم، آقای یونس عرفانی بود که از تهران آمده بود ـ مسجد سیدالشهدا را در خیابان هاشمی تهران، ایشان اداره میکرد ـ سخنرانی جالبی علیه رفراندوم پیشنهادی شاه ایراد کرد. پس از سخنرانی، تلگراف و قطعنامهای خطاب به مراجع قم صادر کردیم و طی آن پشتیبانی خود را از تحریم رفراندوم اعلام کردیم.
منبع: باقری، علی، خاطرات 15 خرداد تبریز، ماجرای آغاز انقلاب اسلامی در تبریز، ج 3، تهران، حوزه هنری، 1375، ص 74 ـ 75.
تعداد بازدید: 136