خاطرات

مهم‌ترین اثر حمله مأموران شاه به مدرسه طالبیه تبریز


11 ارديبهشت 1403


روز دوم عید [سال 1342] که مصادف با سالروز وفات امام صادق(ع) بود از سوی امام روز عزا اعلام شده بود، در منزل ما هم به همین مناسبت مراسم روضه‌خوانی و سوگواری برقرار بود و عده‌ای از آقایان اهل علم و وعاظ و مردم جمع شده بودند. ناگهان یکی از آقایان اهل علم به نام آقا میرزا فیض‌الله با سر و وضع بهم ریخته و لباس‌های پاره و بدن خونین وارد منزل ما شد و ماجرای مدرسه طالبیه را این‌چنین تعریف کرد:

اعلامیه حضرت امام، در مدرسه طالبیه، روی دیوار نصب شده بود، به همین خاطر مأمورین شهربانی به درون مدرسه ریختند و خواستند اعلامیه امام را پاره کنند که با مقاومت شدید طلاب مدرسه روبه‌رو شدند. طلاب دلاور و مبارز با مأمورین درگیر شدند و زد و خورد شدید و خونینی بین آنها در گرفت. طلاب که سلاحی نداشتند با آجر و سنگ مأمورین با اسلحه سرد و گرم به جان هم افتادند و سرانجام تعدادی از طلاب بی‌دفاع مورد هجوم وحشیانه مأمورین شهربانی و ساواک قرار گرفته و زخمی و مجروح شدند.

اما دامنه این تهاجم به همین‌جا ختم نشد، شعاع این حمله وحشیانه و زد و خورد به سر بازار کشانده شد، مردم بمناسبت شهادت امام صادق(ع) در مسجد مرحوم حاج میرزا یوسف آقا (معروف به قزلی مسجد) که در سر بازار واقع است جمع شده بودند و به بیانات وعاظ و سخنرانان گوش می‌دادند که ناگهان سر و صدای غیرمنتظره و وحشتناکی به گوششان رسید لذا برای اطلاع یافتن از حادثه‌ای که پیش آمده از مسجد بیرون رفتند و مورد حمله و هجوم وحشیانه مأمورین رژیم قرار گرفتند. آنها بدون هیچ ترحمی به جان مردم افتادند و مردم بی‌پناه بدون ترس و با شهامتی کم‌نظیر، به دفاع از خود پرداختند. در این میان یکی از مردم شجاع سنگی پرتاب کرد که به گیجگاه یکی از مأمورین شهربانی خورد و در اثر برخورد مأمور شهربانی کشته شد.

در نهایت با مجروح شدن چندین نفر از مردم بی‌دفاع و دستگیری عده‌ای دیگر اوضاع کم‌کم به حالت عادی برگشت و چون روز تعطیلی بود، مردم به خانه‌هایشان برگشتند و شهر در سکوتی سنگین فرو رفت.

عصر همان روز، برادرزاده شهید آیت‌الله قاضی طباطبایی به منزل ما [سیدمهدی امینی محرر] آمد و گفت: آقا سلام رساندند و گفتند که مایلند با شما صحبت کنند، یا شما به منزل ایشان بروید یا این که ایشان به منزل شما بیایند. من از این پیشنهاد که در واقع خواسته خودم بود استقبال کردم و به منزل آقای قاضی رفتم، ایشان گفتند: لازم است راجع به حادثه امروز تبریز و فاجعه‌ای که به وقوع پیوست چیزی بنویسیم و آن را به صورت اعلامیه‌ای منتشر کنیم؛ تا کسانی که خبر ندارند،‌ از این فاجعه جدید باخبر شوند و خلاصه این که باید از این فاجعه به نفع نهضت بهره‌برداری کرد.

من در این زمینه متنی را نوشتم که مورد تأیید ایشان قرار گرفت. فردای آن روز این اعلامیه با خط سرخ در سرتاسر شهر منتشر شدم. به خاطر دارم که در آن اعلامیه سه بیت از قصیده‌ای را که عموی بزرگوار و دانشمندم، شادروان استاد سینا، درباره مظالم نظام حاکم سروده بودند آ‌ورده بودم که در اینجا نقل می‌کنم:

من آن زمان ببریدم دل از فغان که بدیدم

زوال دولت ظالم به دست دادگر آید

تو ای ستمگر به هوش باش و حذر کن

که آه و ناله دل‌های خسته کارگر آید

ز مشکلات حوادث منال این همه سینا

که تیره‌تر چو شود شب یقین ز پی سحر آید

مهمترین بازتابی که حمله پاسبان‌ها و مأمورین دولتی به مدرسه طالبیه داشت، این بود که به آگاهی عده‌ای از مردم کمک کرد.

 

منبع: باقری، علی، خاطرات 15 خرداد تبریز، ماجرای آغاز انقلاب اسلامی در تبریز، ج 2، تهران، حوزه هنری، 1374، ص 100 ـ 102.



 
تعداد بازدید: 312



آرشیو خاطرات

نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی:

جدیدترین مطالب

پربازدیدها

© تمامی حقوق برای پایگاه اطلاع رسانی 15 خرداد 1342 محفوظ است.