خاطرات

روایت همسر امام خمینی از دستیگری ایشان در 13 آبان

وقتی امام مشغول نوشتن اعلامیه کاپیتولاسیون بود، در را باز کردم و وارد اتاق شدم از زیر عینک نگاهی به من کرد، در حالی که نشسته بود کاغذ را روی یک زانوی خود قرار داده بود، من به او نگاه می‌کردم و او به من، پس از چند لحظه گفتم: مشغول اعلامیه هستی؟

سجده شکر / رفتاری که باعث خجالت طلبه‌ها شد

اولین اعلامیه‌ای که از ایشان پخش شد، تلگراف ایشان خطاب به عَلَم بود ـ علم آن روز نخست‌وزیر بود ـ درباره انجمن‌های ایالتی و ولایتی و آن لوایح. من وارد مدرسه حجتیه شدم، دیدم که اعلامیه ایشان به دیوار نصب است؛ خواندم اعلامیه را.

آغاز فعالیت‌های سیاسی و تحریم اجناس دولتی

به دنبال جریانات رفراندوم و مخالفت علما با آن، قضایای سال 42 پیش آمد، یعنی در فروردین 1342 ـ 25 شوال که روز شهادت حضرت امام جعفر صادق(ع) بود، علما مجلس روضه‌ای ترتیب داده بودند.

مردم، چهارچرخ دوج کامانکا را پنجر کردند

[سیدمحمد طباطبایی] روز پانزده خرداد شد. هفتاد من جو کاشته بودیم، داشتیم دسته‌هایش را بر می‌‌داشتیم. بچه‌ها خبر دادند که امام را دستگیر کردند.

اما خاطراتم از قیام 15 خرداد ورامین

صبح روز 15 خرداد سال، 42 به همراه برادرم شهید امیر (هوشنگ) معصومشاهی در مغازه خواروبارفروشی جنب کارخانه روغنکشی و راه‌آهن که با هم شریک بودیم مشغول کار بودیم.

تفاوت رفت و برگشت و قصه کاپیتولاسیون

آقا رفت قم، من فردای آن روز آنچه اثاثیه امانتی گرفته بودیم به صاحبانش، پس از تشکر، رد نمودم و عازم قم شدم. وارد منزلی شدم که از همان منزل، آقا را ربوده بودند؛ منزل مصطفی که روبه‌روی منزلمان بود و اندرونش می‌گفتند.

حضور دشمنان امام خمینی در بیمارستان بعد از فوت حاج آقا مصطفی

بله. عرض کنم من همیشه صبح‌ها بعد از نماز صبح به حرم مشرف می‌شدم، عرض سلام می‌کردم، زیارتی می‌خواندم و برمی‌گشتم. در راه بازگشت از حرم صبحانه‌ای برای بچه‌ها تهیه می‌کردم و به منزل می‌آمدم. بچه‌ها صبحانه را می‌خوردند و به مدرسه می‌رفتند من هم دنبال درس و کارهای دیگرم می‌رفتم. برنامه معمولم این بود.

در حوض غسل کردم و کفن پوشیدم

[راوی: حسن جعفری اردستانی] با آقایان حاج صادق و حاج سعید امانی هفته‌ای یک شب می‌‌رفتیم جلسه. بعضی موقع‌‌ها دوماه یک‌بار می‌‌رفتیم.

خاطره آیت‌الله محمود قوچانی

سه - چهار ماه از ورود امام به نجف می‌گذشت، مرحوم حاج نصرالله خلخالی آشنایی نزدیکی با ما داشت و به اعتبار اینکه من روی کتاب جواهرالکلام کار کرده بودم و درباره مسائل چاپ و انتشارش اطلاعات نسبتا خوبی داشتم من را خواست و با من صحبت کرد و گفت که حضرت امام کتاب‌هایی را در ترکیه نوشته‌اند که الان آماده شده و قرار است ما آنها را همین‌جا منتشر کنیم، فکر کردم و دیدم فرد مناسب برای این کار شما هستید، شما این زحمت را تقبل کنید تا این کار بر عهده شما باشد.

روز واقعه پانزده خرداد

سوم امام حسین(ع) مردم در مساجد جمع شدند حدود ساعت نه‌ونیم، ده جمع شدند روضه‌خوانی و سینه‌زنی از اینجا به صورت هیئت می‌روند از تو بازار حرکت می‌کنند؛ من [ابراهیم سارایی] خودم همه‌ مراسم‌ها را، شرکت کردم در سینه‌زنی بودم.
2
...

جدیدترین مطالب

پربازدیدها

© تمامی حقوق برای پایگاه اطلاع رسانی 15 خرداد 1342 محفوظ است.